عنوانهای JRPG معمولا در بین بازیکنهای غربی مخاطب ندارند. برای همین این سبک از بازیها معمولا، فقط در ژاپن منتشر میشوند. امروزه به لطف ناشرهای مختلف، گیمرهایی که خارج از ژاپن هستند هم، میتوانند این عناوین را تجربه کنند. یکی از این بازیها که در غرب منتشر شده، عنوانی به اسم Monark است. این عنوان توسط استودیو Lancarse ساخته شده و ناشر آن در غرب NIS America است. اگر بخواهیم از دیدگاه یک مخاطب غیر ژاپنی به این بازی نگاه کنیم؛ موارد بسیار زیادی به چشم میخورد که باید آنها را در نظر بگیریم. آیا بازی Monark میتواند برای هر مخاطبی جذاب باشد؟ آیا داستان سرگرم کنندهای دارد؟ گیمپلی آن به چه صورت است؟ و درنهایت، آیا این عنوان JRPG بازی خوبی است و ارزش تجربه را دارد؟ برای جواب به همهی این سوالات با نقد و بررسی این بازی از کرتیک لنز همراه باشید.
شخصیت پردازی مرده
اولین موردی که در عنوانهای JRPG به چشم میخورد، داستان و دیالوگهای بین شخصیتها است. در عنوانهای قدیمیتر مثل سری Final Fantasy، دیالوگها صداپیشه نداشتند و داستان به صورت متنهای پیوسته دنبال میشد. همچنان در بین استودیوهای مستقل ژاپنی که بودجه کمتری دارند، این موضوع صادق است و از متن برای روایت داستان استفاده میشود. اما در بازی Monark شخصیتهای اصلی صداگذاری دارند. درنگاه اول این موضوع بسیار خوب به نظر میرسد؛ اما مشکلات بسیاری در این زمینه وجود دارد. بازی برای روایت داستان خود از چند روش استفاده میکند. حالت اول میانپرده هایی است که شبیه به انیمه هستند. متاسفانه تعداد این میانپردهها، بسیار کم است و نمیتوانید با آنها ارتباط خوبی برقرار کنید. حالت دوم زمانی است که؛ شخصیتها میخواهند با یکدیگر دیالوگ برقرار کنند. اصلی ترین مشکلی که در اینجا مشاهده میشود؛ انیمشین صورت کاراکترها است. این مورد در میانپردههای داخل بازی بسیار بد طراحی شده است. این مورد را اضافه کنم که بازی به صورت کامل، از زبان و اینگلیسی و ژاپنی پشتیبانی میکند. اما واکنش شخصیتها نسبت به دیالوگی که میگویند؛ بسیار مصنوعی و بی احساس است. در حالی که تصویر شخصیتها در متن پایین تصویر، میخواهد حس هر شخصیت را به شما منتقل کند؛ انیمیشن صورت شخصیتها بسیار بی روح و مرده است. طوری که انگار دارید با یک ربات صحبت میکنید! قضیه زمانی بدتر به چشم میآید، که متوجه میشوید شخصیتهای فرعی صداپیشه ندارند. هرچند این موضوع چندان مهم نیست و خیلی اهمیتی ندارد. حتی اگر شخصیتهای اصلی صداگذاری نداشتند هم چیزی از تجربه داستان کم نمیشد. اما بزرگترین نا امیدی بازی قهرمان داستان است. شصیت اصلی بازی که شما آنرا کنترل میکنید؛ اسم ندارد و شما برای آن اسم انتخاب میکنید. به همین واسطه، زمانی که شخصیتهای دیگر به اسم شما میرسند؛ نمیتوانند اسم شما را بخوانند. این موضوع به شدت میتواند بازیکن را آزار دهد. و درنهایت، بازی تیر خلاص را جایی به شما میزند که متوجه میشوید قهرمان قصه ما دیالوگ ندارد! زمانی که شخصیتهای دیگر دارند با شما صحبت میکنند؛ شخصیت شما هیچ واکنشی نشان نمیدهد. ترکیب تمامی این موارد یک پاشنه آشیل بزرگ، برای بازی درست کرده و مجبور هستید تا دقایق پایانی بازی آنها تحمل کنید. جدا از شخصیت پردازی که از جهتهای بسیاری ضعف دارد؛ دیالوگهای بازی هم آنچنان که باید قوی نیستند و بیشتر شما را نا امید میکنند. این دیالوگ ها علاوهبر طولانی بودن، بسیار حوصلهسربر هستند. البته چند شخصیت در بازی وجود دارند که میتوانید با آنها ارتباط برقرار کنید؛ اما به طور کلی، بازی Monark در این ضمینه بسیار ضعف دارد و میتوانست خیلی بهتر عمل کند.
داستانی کلیشهای و قابل پیشبینی
نحوه روایت بازی Monark، تقریبا شبیه به عنوانهای JRPG دیگر است و خیلی تفاوت چندانی با آنها ندارد. میتوان گفت که داستان، بسیار شبیه به عنوان Persona 5 است. داستان بازی دریک مدرسهی شبانه روزی اتفاق میافتد. یک نیروی فراطبیعی دور تا دور مدرسه را تسخیر میکند و در همین موقع، شخصیت اصلی از خواب بیدار میشود اما هیچ چیزی را به یاد نمیآورد. بازی در ابتدا بسیار نامفهوم شروع میشود و هیچ پیشزمینهای، از اتفاقات داخل بازی به شما نمیگوید. این نیرویی که مدرسه را تسخیر کرده، دارد ذهن دانشآموزان آنجا را کنترل میکند و حس ترس، نا امیدی و نابودی به آنها میدهد. و به طور کلی نحوه ورود شما به داستان به گونهای است، که سوالات بسیار زیادی در ذهن مخاطب به وجود بیاورد. اما متاسفانه در این ضمینه هم بازی بسیار ضعف دارد و از دقایق اول بازی همه چیز مشخص است! اتفاقاتی که در طول داستان رخ میدهد به شدت قابل پیشبینی هستند و نکته قابل توجه جدیدی ندارد. برای مثال شما میتوانید باس فایتهای بازی را به راحتی تشخیص بدهید. اتفاقاتی که در طول داستان رخ میدهد بسیار سطحی و ابتدایی کار شده است. پایان بندی بازیهم به گونهای نیست که به تمامی سوالات خود دست پیدا کنید و در اکثر مواقع، در داستان سردرگم هستید. بعضی از شخصیتها در داستان بیشتر بار اضافی دارند و بهتر بود که در بازی نباشند. در حالت کلی داستان بازی بسیار سطحی و پیشهپا افتاده است و هیچ نکته مثبتی ندارد.
گیمپلی، چاشنی شطرنج و بدون منطق
از نکات منفی که بگذریم، به موارد مثبت بازی میرسیم. بهترین بخش بازی زمانی است که وارد گیمپلی و مبارزات آن میشوید. همانند عناوین JRPG دیگر، این بازی هم از سیستم مبارزات نوبتی استفاده میکند. اما این بخش یک تفاوتی با عناوین دیگر دارد و حالت آن، کمی شمارا یاد بازی شطرنج میاندازد. شما برای دسترسی به بخش مبارزات، ابتدا باید وارد منطقههای مه آلود بازی شوید؛ که به آنها «Mist» گفته میشود. بعد از آن باید با استفاده از گوشی هوشمندی که در اختیار شخصیت اصلی قرار دارد، وارد بخش تماسها شوید و یک مبارزه را انتخاب کنید. قبل از شروع مبارزه، شما میتوانید محل قرار گیری شخصیتها را تنظیم کنید. این موضوع برای شروع بازی بسیار مهم است و میتواند شما را چند حرکت بیاندازد.
حرکات شما به چند دسته تقسیم میشود. دسته اول مستقیم هستند که با نام Arts در بازی شناخته میشوند. این نوع از حرکات چند مدل مختلف دارند که قدرتهای آنها با یکدیگر فرق میکند. به غیر از حرکت اول هر شخصیت، تمامی حرکات دیگر مقداری از نوار سلامتی شخصیت شما کم میکنند. اگر شخصیت شما از پشت سر دشمن به آن ضربه وارد کند، دشمن بیشتر آسیب میبیند. اما اگر جلوی دشمن قرار داشته باشید ضربه شما دفع میشود و دشمن هم به شما ضربه وارد میکند. دسته دوم حرکات در بخش Authority قرار دارد. این نوع از حرکات مثل Spell عمل میکنند و میتواند شدت ضربه بسیار بیشتری به دشمنان وارد کند یا، یک Debuff خاص روی دشمنان اعمال کنند. البته برای استفاده از این حرکات باید به یک موضوع دقت کنید. مکانیکی به اسم نوار Madness در بازی وجود دارد که با استفاده کردن حرکتهای Authority از به مرور زیاد میشود. اگر Madness شما 100 درصد شود کاراکتر شما دیوانه میشود و علاوهبر اینکه به تیم خودتان ضربه میزند بعد از چند حرکت میمیرد! برای جلوگیری از این موضوع باید میزان هوشیاری یا Awake خودتان را به 100 درصد برسانید. با این کار نه تنها میتوانید تا چند حرکت بدون بالارفتن Madness از حرکات Authority استفاده کنید؛ بلکه یک حرکت ویژه هم برای شما باز میشود. هدف مبارزات هم این است که تمامی دشمنهای صفحه را از بین ببرید. در پایان مبارزه یک رتبه بندی به شما نمایش داده میشود. این رتبه بندی با توجه تعداد حرکات و میزان ضربهای که دشمن وارد کردید تغییر میکند. این درجه بندی بر میزان پاداشی که از مبارزات میگیرید هم تاثیر دارد. البته بخش مبارزات خالی از ایراد نیست و مشکلات ریز و درشتی دارد. در بعضی از مبارزات نحوه حمله کردن دشمنان به شما کمی غیر منطقی است و شما را عذاب میدهد. برای مثال ممکن است، ضربهای که به دشمن وارد میکنید به خودتان برخورد کند. درجه سختی دشمنان، در بعضی از مراحل به شکل غیر منصفانهای بالا است و برای مقابله با آنها، باید شخصیتهای خود را تقویت کنید. هر شخصیت برای خودش درخت مهارتی جدا دارد؛ که برای باز کردن آنها باید میزان بسیار زیادی Sprit به دست بیارید. بعد از مدتی گیم پلی به چرخهی تکرار میافتد و مجبور میشوید که برای، باس فایتها Grind کنید. مشکل دیگری که در گیمپلی وجود دارد این است؛ که تعادلی میان دیالوگها و مبارزات وجود ندارد. دیالوگها بسیار طولاتیتر از مبارزات هستند و از جایی به بعد، اصلا نمیخواهید کلمهای از شخصیتها بشنوید. در حالت کلی گیمپلی مبارزات لذت بخش است اما، مشکلاتی هم دارد که به تجربی کلی آن خدشه وارد میکند.
طراحی هنری و موسیقی
وقتی صحبت از طراحی هنری میشود، معمولا عناوین ژاپنی خوش میدرخشند. چنین چیزی در مورد Monark هم صادق است. با اینکه نکتهی خاصی درمورد گرافیک بازی وجود ندارد، اما به صورت کلی فضاسازی بازی، کاملا مناسب و یک عنوان دلهرهآور ژاپنی است. البته باید این موضوع را در نظر گرفت؛ که عناوین JRPJ معمولا موسیقیهای خاصی دارند. شنیدن آنها میتواند فضاسازی کلی عنوان را به تصویر بکشد؛ البته این موضوع به این معنی نیست، که کلیت بازی خوب یا بد است. موسیقیهای بازی متناسب با حال و هوایی است که خودتان در آن گیر کردهاید! این موضوع میتواند روند تکراری بازی اشاره داشته باشد. از این قسمت میتوان نتیجه گرفت که موسیقیهای خوب میتواند گولزننده باشند. به نظر میرسد؛ که بهتر است دیگر به موسیقیهای Monark نپردازیم. چرا که اگر زیاد به موسیقیهای این بپردازیم؛ ناقص بودن آن بازی را کاملا نادیده میگریم.