پس از بیش از یک ماه انتظار، بخش دوم و پایانی عنوان ماجراجویی تعاملی Lost Records: Bloom & Rage منتشر شده و بازیکنان را باری دیگر در سفری احساسی و پر پیچ و خم برای یافتن حقیقت همراهی میکند. این قسمت، دنبالهای مستقیم بر بخش اول داستان بازی یعنی Tape 1: Bloom است و در این قسمت، بازیکنان ادامهی مرور خاطرات تلخ و شیرین ۴ شخصیت اصلی بازی را تجربه میکنند. این دنباله، دقیقا از جایی که داستان بخش اول به غیر منتظرهترین نحو ممکن، مخاطبین را حیرت زده نمود، ادامه مییابد و انتظار میرود تا ضمن مشاهده عواقب انتخابات در بخش گذشته، بزرگترین رازهای شخصیتهای دوست داشتنی داستان، در این بخش برملا شوند. در ادامه با کریتیکلنز همراه باشید تا ببینیم که آیا این بخش میتوانند دنباله و پایانی شایسته برای بخش اول این اثر باشد یا خیر.
برای مطالعه نقد و بررسی بخش اول این عنوان، روی نقد و بررسی بازی Lost Record: Bloom & Rage – Tape 1 کلیک کنید.
سیاهچالِ خاطرات
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین و پس از حدود ۸ ساعت تجربه روی پلتفرم PlayStation 5 انجام شده است.
سفر در دل خاطرات
در بخش اول، ضمن آشنایی با ۴ شخصیت اصلی یعنی سوان (Swann)، آتِمن (Autumn)، نورا (Nora) و کت (Kat)، مروری بر خاطرات گذشته آنها داشتیم. مروری بر لحظات تلخ، شیرین و خاطراتی تاریک که در اعماق ذهنشان دفن شده بود. در Tape 1: Bloom، بخش زیادی از زمان حدودا ۸ ساعته بازی، صرف آشنایی با شخصیتها و تلاش بر ساخت ارتباط عمیق بازیکن با آنها شد. در نهایت نیز، یک پایان بندی کاملا غیر منتظره، مخاطبین را تشنه تجربه ادامهی این ماجرا و یافتن پاسخ سوالات نمود. یک پایان بندی عالی و احساسی، که بازیکن را در جای خود میخکوب میکرد.
بخش دوم، به مراتب کوتاهتر از بخش اول است و در مقایسه با قسمت قبلی که اتمام آن حدودا ۸ ساعت زمان میبرد، به ۴ الی ۵ ساعت زمان نیاز دارد. روایت بازی همچنان از نقاط قوت آن به شمار میرود و حتی در این بخش به واسطه Pacing بهتر، بهبودهایی نیز داشته است. آهنگ روایی قسمت اول، به مراتب کندتر بود تا حدی که ساعتها تجربه بازی یکنواخت بود. گرچه این یکنواخت بودن صرفا به معنای ضعف روایت نیست. قسمت اول به لطف چنین آهنگ روایی، پیوند عمیقی میان مخاطب و شخصیتها رقم زد، پیوندی که باعث شد تا بار احساسی لحظات پایانی بازی بسیار بیشتر شود. اما Tape 2: Rage، رویکرد متفاوتی را در پیش گرفته است. اکنون Pacing بازی بسیار سریعتر است و اتفاقات مهم داساتانی به دفعات بیشتر و سریعتر رخ میدهند؛ از طرفی نیز بار احساسی چنین لحظاتی بالا است، امری که میتوان عامل آنرا شیوه روایت در بخش اول دانست. چنین شیوه روایی در سایر آثار Don’t Nod به ویژه معروفترین آنها، یعنی Life is Strange نیز مشاهده میشود. سازندگان با استفاده از فرمول برنده خود، در عنوان Lost Records: Bloom & Rage، توانستهاند تا باری دیگر یک ماجراجویی به یاد ماندنی را برای بازیکنان رقم بزنند.
در نقد و بررسی بخش اول عنوان Lost Records: Bloom & Rage در مورد انتخابات گستردهتر و عواقب محسوستر آنها، به نسبت آثار پیشین Don’t Nod اشاره شد. اما تا پیش از انتشار بخش دوم، کماکان عواقب این انتخابات محدود بود، اما انتظار داشتیم که تاثیرات این گزینشها را، در بخش بعدی نیز به صورت گستردهتر و به نحوی که در داستان و پایانبندی آن تاثیرگذار باشد مشاهده کنیم. اکنون میتوان با صراحت گفت که این انتخابات، نه تنها در بخش دوم تاثیر بسیاری دارند، بلکه به طور مستقیم روی پایانبندی بازی نیز تاثیر گذار هستند. برخلاف عناوینی همچون Life is Strange که عواقب تصمیمات فقط در همان Episode مشاهده میشد و پایان بازی نیز توسط دو یا چند گزینه در انتهای بازی تعیین میگشت، انتخابات بازیکن در Lost Records: Bloom & Rage، تا آخرین لحظه بازی، تاثیر خود را در داستان نشان میدهند و از همه مهمتر، پایانبندی بازی توسط انتخابات متعدد بازیکن در تمام طول این اثر مشخص میشود، نه فقط یک گزینه در پایان بازی.
گرچه Lost Records: Bloom & Rage تجربهای “تقریبا” مشابه به Life is Strange را ارائه میکند -چیزی که بازیکنان انتظارش را داشتند- اما یک عامل باعث شده تا این اثر، بار احساسی عنوان مذکور را نداشته باشد. این عامل چیزی نیست جز پایانبندی بازی. گرچه پایانبندی بخش دوم Lost Records: Bloom & Rage، چیزی است که با تجربه قسمت اول، انتظارش را دارید، اما قابل پیشبینی بودن، به شدت از جذابیت آن میکاهد. در واقع، بزرگترین عاملی که باعث خاطرهانگیز و به یاد ماندنی شدن چنین آثاری میگردد، یعنی یک پایان عالی، باعث شده تا این عنوان، به جذابیتی که میتوانست داشته باشد، دست نیابد. در ضمن وجود این موضوع، پس از پایان بازی، همچنان بسیاری از سوالات بیپاسخ باقی میمانند. در نهایت نیز در طی یک کاتسین کوتاه که پس از تیتراژ پایانی بازی نمایش داده میشود، میتوان کاملا مطمئن بود که دنباله این اثر در راه است. این تصمیم سازندگان برای ادامه دادن داستان بازی در یک نسخه دیگر، که حداقل در ساختههای خودشان بیسابقه است، تا حدی به پتانسیل بالای پایان Lost Records: Bloom & Rage لطمه زده است.
در نهایت باید گفت که به طور کلی، داستان Lost Records: Bloom & Rage خوب و به یاد ماندنی است، روایت آن نیز عالی بوده و انتخابات بازیکن روی داستان کاملا تاثیرگذار هستند. اما پایانبندی آن، گرچه منطقی است، اما کاملا قابل پیشبینی بوده و میتوانست به مراتب بهتر با بار احساسی بیشتری باشد. البته، شاید هم اثر بینظیری مانند Life is Strange، توقعات را از این اثر بسیار بالا برده است.
دکمه ضبط را بزن!
درست مانند بخش اول، در قسمت دوم نیز دوربین فیلمبرداری Swann، نقش کلیدی را ایفا میکند. باری دیگر بازیکنان میتوانند با استفاده از دوربین فیلمبرداری، لحظات تلخ و شیرین شخصیتها و محیط اطراف را ثبت کنند. اما استفاده از دوربین برای ثبت لحظات صرفا جنبه Collectible ندارد. بسیاری از ویدئوهای ضبط شده توسط بازیکن، در لحظات مهم داستانی به صورت یک مونتاژ، به تصویر کشیده میشوند و ضمن اینکه یادآور خاطرات و لحظات گذشته هستند، به تعامل هرچه بیشتر بازیکن با داستانسرایی کمک میکنند. این مونتاژها، یا توسط بازیکن انجام میپذریند یا در صورت عدم ایجاد مونتاژ توسط مخاطب، به صورت اتوماتیک و توسط بازی ایجاد میگردند. در نهایت، در بسیاری از لحظات مهم داستانی، این ویدئوهای کوتاه به نمایش درمیآیند. گاهی حتی شخصیتهای مختلف به ویدئوهای ضبط شده توسط بازیکن واکنش نشان میدهند، که به جذابیت و دربرگیرندگی این المان میافزاید.
اما همانطور که بیان شد، قسمت دوم به مراتب کوتاهتر از بخش قبلی است. از طرفی Tape 2: Rage، بسیار داستانمحور است و شاید تنها ۱۰ درصد از کل زمان صرف استفاده از این المانها گردد. در مقایسه با بخش قبلی، این مقدار، بسیار کمتر است. اما تمام ویدئوها و مونتاژهای ثبت شده توسط بازیکن، به بخش دوم منتقل میشوند و همچنان امکان ساخت ویدئو و ویرایش آنها وجود دارد.
در نقد و بررسی Tape 1: Bloom، به سیستم رابطه میان شخصیتها و ارتباط مهم آنها در تعیین اتفاقات مهم داستانی اشاره شد. به طور خلاصه، یک سیستم رابطه در بازی گنجانده شده که میزان صمیمیت و دوستی شخصیت Swann با سایرین را نشان میدهد. سطح رابطه بازیکن با سایر شخصیتها توسط اعمال و انتخابات مخاطب در طول داستان مشخص میشود و میتواند از “فرد آشنا” تا “چیزی بیشتر از یک دوست” متغیر باشد. تاثیر این سیستم در گیمپلی و وقایع داستانی زیاد است. از اثرات کوچک مانند تغییر کلی برخی مکالمات و کاتسینها گرفته تا تغییرات بزرگتر، همچون پایانبندیهای متفاوت، همگی به واسطه روابط بازیکن با شخصیتها متغیر است.
اما سوالی که در بخش قبلی پیش آمده بود، این بود که آیا این سطح روابط، در ادامه بازی و در پایان اصلی نیز تاثیر گذار خواهند بود یا خیر. خوشبختانه، سطح روابط بازیکن با شخصیتها دقیقا همانطور که در بخش اول تغییر یافته بود، وارد قسمت دوم میشود. در واقع در ادامه داستان، بسیاری از اتفاقات کاملا وابسته به تصمیمات مخاطب در بخش اول -که باعث تغییر صمیمیت Swann با بقیه شده بود- تغییر میکنند. در نهایت نیز، چیزی که پایان اصلی بازی را مشخص میکند، سطح رابطه بازیکن با شخصیتها خواهد بود. البته، باید در نظر داشت که به واسطه وجود دو خط زمانی، یعنی زمان گذشته و زمان حال، دو سیستم رابطه کاملا جداگانه برای هر خط زمانی در نظر گرفته شده است. از این رو، پایان داستان در هر خط زمانی نیز، بسته به تغییر این سیستم در همان زمان، متغیر است.
در کل، سیستم تعامل در عنوان Lost Records: Bloom & Rage، بسیار عالی پیادهسازی شده است. بازیکن عواقب تصمیمات خود چه در قسمت اول چه دوم را، به نحوی در طول داستان مشاهده میکند. گاهی این تغییرات به صورت یک مونتاژ ویدئویی هستند، گاهی نیز دیالوگها، کاتسینها و در نهایت، پایانهای متنوع.
باز آفرینی نوستالژی دهه ۹۰
این عنوان با استفاده از موتور 5 Unreal Engine، محیطهاى زیبایى از دهه ۹۰ میلادى را بازآفرینى میکند. طراحى هنرى بازى با استفاده از رنگهاى گرم، توناژ رنگی بنفش و صورتی و فیلترهاى تصویرى خاص، حس نوستالزى و خاطرات گذشته را به خوبى منتقل میکند. در خط زمانی حال نیز، تغییر توناژ رنگی و استفاده از رنگهای واقعگرایانهتر، حس بازگشت به زمان حال و گذر زمان را به بازیکن منتقل میکند. جزئیات محیطى، مانند جنگلهاى مهآلود و کلبههاى چوبى، به ایجاد فضایى احساسى و درگیرکننده کمک میکنند.
به لحاظ فنی، ایراداتی که در زمان عرضه و در بخش قبلی وجود داشت، مانند افتفریمهای بیش از حد، تقریبا برطرف شدهاند. اما گاهگداری باگهای بصری، مانند پرش ناگهانی سایه شخصیتها به چشم میخورد، که البته به ندرت رخ داده و قابل رفع هستند.
با این حال، همچنان ضعف زیادی در برخى از انیمیشنهاى چهره و حرکات شخصیتها وجود دارد و ممکن است در برخى صحنهها، شخصیتها کمى مصنوعى به نظر برسند، امری که در نهایت مى تواند از تاثیرگذارى احساسى برخى لحظات بکاهد.
موسیقی مدرن با حس نوستالژی
مانند قسمت قبل، در بخش دوم نیز موسیقی از نقاط قوت این اثر به شمار میرود. انتخاب بهجا و استفاده از موسیقیهای عالی، به بار احساسی لحظات مختلف بازی افزوده و به ارتباط هرچه بیشتر بازیکن با محیط و شخصیتها کمک میکند.
صداگذاری شخصیتها نیز قابلقبول است. گرچه در برخی لحظات، صداگذاری دراماتیک شخصیتها، با انیمیشنها و حالات صورت مصنوعی آنها، همخوانی ندارد.