آیا تلاش برای کنترل طبیعت در سومین تجربه مدیریت پارک ژوراسیک بالاخره به ثمر مینشیند؟ برای پاسخ به این سوال، با نقد بازی Jurassic World Evolution 3 در رسانه کریتیک لنز همراه باشید.
انگار ما به عنوان یک گونهی هوشمند، قرار نیست هرگز از اشتباهاتمان درس بگیریم. فرقی نمیکند چند بار در فیلمها یا بازیهای ویدیویی دیدهایم که حبس کردن خزندگان غولپیکر گوشتخوار در کنار گردشگران کنجکاو به فاجعه ختم میشود؛ ما همچنان این کار را تکرار میکنیم و از تماشای آن لذت میبریم. نقد بازی Jurassic World Evolution 3 دقیقاً تجسم دیجیتالی همین چرخه است. یعنی تلاش مجدد برای کنترل هرجومرج، اما این بار با ابزارهایی دقیقتر و رویکردی دلسوزانهتر.
رویای بازگشت هیولاها، به حقیقت پیوست
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین و پس از ۲۱ ساعت تجربه بازی در پلتفرم PS5 انجام شده است.

پس از نسخه دوم که بیشتر بر جنبههای اکشن و سریع تمرکز داشت، نسخه سوم بازگشتی شکوهمند به ریشههای سنتی «مدیریت پارک» در دنیایی کاملاً شبیهساز دارد. استودیوی فرانتیر (Frontier) تلاش کرده تا با صیقل دادن مکانیزمهای گیمپلی و افزودن ویژگیهای مورد انتظاری مثل دایناسورهای نوزاد و سیستمهای شخصیسازی عمیق، کاملترین تجربه در این سری را ارائه دهد. حالا سوال اینجاست که آیا این زرقوبرقهای جدید و گرافیک چشمنواز نسخه پلیاستیشن ۵، میتواند مشکلات قدیمی این ژانر مثل تکراری بودن روند یا هوش مصنوعیِ مصنوعیِ مهمانان را بپوشاند؟ این نقد بازی Jurassic World Evolution 3 در کریتیک لنز، بدون تعارف به سراغ دایناسورها و فنآوریهای جدید این اثر میرویم تا ببینیم آیا «زندگی راهی پیدا میکند» یا بازی در دام باگها و طراحیهای سطحی گرفتار میشود.
داستانی از جنس طنز تلخ انقراض در سایه مدیریت جهانی
وقتی میخواستم نقد بازی Jurassic World Evolution 3 را در این قسمت شروع به نگارش کنم، فکری به ذهنم خطور کرد. با خودم فکر کردم که بهتر است همین اول به شما بگویم که نباید انتظار یک داستان خطی و سینمایی عمیق مانند بازیهای اکشن ماجراجویی را داشته باشید.
این نسخه تلاشی قابل تحسین برای تزریق روح گذشته به کالبد خشک سبک مدیریت انجام داده است. شما در این بازی در نقش مدیر اجرایی یک سازمان تازه تاسیس به نام شبکه ادغام دایناسورها (Dinosaur Integration Network) قرار میگیرید. برخلاف نسخه دوم که رویکردی اکشنتر و سریعتر داشت و شما را مدام درگیر جمعآوری دایناسورهای وحشی میکرد، بخش داستانی نسخه سوم بازگشتی شکوهمند به ریشههای سنتی «پارکسازی» دارد.
از همان اوایل که در بخش داستانی داشتم نیازهای گونههای گوشتخوار و گیاهخوار را برطرف میکردم، یاد اولین بازی شبیهساز مدیریت باغ وحشی افتادم که در زمان Xbox 360 تجربه کردم. اسم بازی هنوز هم به خاطرم هست و چیزی نبود جز بازی Zoo Tycoon که من را عاشق سبک «مدیریت» در عناوین استراتژی کرد.
روایت بازی شما را از کوهستانهای برفی و خشن دولومیتها به سواحل آفتابی و شرجی جزایر آزور، بیابانهای خشک مالت و حتی حاشیه پرزرقوبرق لاسوگاس میبرد. ساختار روایی بازی هوشمندانهتر از قبل طراحی شده است؛ شما دیگر صرفاً مراحل را یکی پس از دیگری تیک نمیزنید و فراموش نمیکنید. بازی سیستمی پویا دارد که شما را مجبور میکند بین پارکهای مختلف در رفتوآمد باشید. ممکن است در پارک آلمان به بنبست تحقیقاتی بخورید یا با شیوع یک بیماری ناشناخته مواجه شوید؛ راه حل این است که به تاسیسات دیگری در آمریکا بروید، واکسن یا تکنولوژی مربوطه را تحقیق کنید و سپس با دست پر به پارک قبلی بازگردید. این رفتوبرگشتها حس واقعی مدیریت یک شبکه بینالمللی و در هم تنیده را به بازیکن القا میکند که پیشرفت چشمگیری نسبت به ساختار تکهتکه نسخههای قبلی است.

در جبهه شخصیتپردازی، بازی همچنان به ستونهای قدرتمند خود تکیه کرده است. کبوت فینچ با آن طنز و نگاه خاص خودش بازگشته تا جنبههای مالی و مدیریتی را به شما یاد دهد. از آن طرف، ستاره بیچونوهوای بخش روایی، همچنان دکتر ایان مالکوم با صداپیشگی جادویی جف گلدبلوم است. حضور او در بازی Jurassic World Evolution 3 یک وزنه سنگین محسوب میشود. او با همان لحن خاص، مکثهای عجیب و فلسفه بافیهایش درباره «تئوری آشوب»، مدام در گوش شما خطر را زمزمه میکند و تصمیماتتان برای بازی با ژنتیک را زیر سوال میبرد. شنیدن هشدارهای او که میگوید «ترکیب DNA برای خلق ابردایناسورها ایده وحشتناکی است» در حالی که شما دقیقاً مشغول انجام همان کار هستید، یک تضاد کمدی سیاه و جذاب ایجاد میکند.
اما اگر بخواهیم با عینک سختگیرانه و منطقی به داستان نگاه کنیم، روایت بازی از یک «گسست منطقی» شدید رنج میبرد. بازی سعی دارد تم «حفاظت از محیط زیست» را پیش ببرد و گروهی تروریستی فعال به نامExtinction Now را به عنوان آنتاگونیست معرفی میکند که معتقدند دایناسورها باید دوباره منقرض شوند و سعی در خرابکاری در پارکهای شما دارند. این ایده روی کاغذ جذاب است و حال و هوای «آیا ما آدم بدهای داستان هستیم؟» را ایجاد میکند. متاسفم که باید بگویم اجرای آن اصلاً خوب از آب در نیامد.
بزرگترین ایراد داستان و فضاسازی، نبودِ عواقب واقعی است. در دنیای سینمایی پارک ژوراسیک، کوچکترین اشتباه به فاجعهای انسانی، حقوقی و اخلاقی منجر میشود. اما در اینجا، اگر تیرکس شما حصار را بشکند و دهها توریست را ببلعد، خبری از دادگاه، زندان یا تعطیلی همیشگی پارک نیست. تنها تنبیه شما یک جریمه مالی موقت و چند پیام سرزنشآمیز است و مادامی که موجودات جذابی برای نمایش داشته باشید، توریستها احمقانهتر از همیشه بازمیگردند. این مسئله باعث میشود هشدارهای جف گلدبلوم و تهدیدهای گروه Extinction Now، وزن دراماتیک خود را از دست بدهند. داستان بازی به شما اجازه میدهد ادای خدا را در بیاورید، اما هرگز شما را بابت خطاهای خداییتان مجازات نمیکند و این موضوع باعث میشود روایت، با وجود پتانسیل بالا، در حد یک بهانه برای گیمپلی باقی بماند و هرگز به یک تجربه تکاندهنده تبدیل نشود.

گیمپلی دشوار از جنس بحران
وقتی کنترلر دوالسنس پلیاستیشن ۵ را در دست میگیرید و وارد دنیای بازی Jurassic World Evolution 3 میشوید، اولین چیزی که حس میکنید، وزن مسئولیت است. استودیوی فرانتیر تمام تلاش خود را کرده تا تجربه کار با کنترلر را به اندازه ماوس و کیبورد روان کند، اما آیا موفق شده است؟ پاسخ ترکیبی از بله و خیر است که در ادامه آن را به صورت موشکافانه بررسی میکنیم.
دید و کنترل مستقیم لذتبخش بود
رک و راست بگویم که قابلیت کنترل مستقیم (Direct Control)، یکی از نقاط درخشان گیمپلی است که اصلاً توقع دیدن و تجربهاش را در بازیهای استراتژی به این سطح نداشتم. فشردن دکمه R1 و انتخاب گزینه کنترل دستی، شما را مستقیماً پشت فرمان جیپهای رنجر یا سکان هلیکوپترهای ACU قرار میدهد. رانندگی با جیپ روی زمینهای ناهموار با تریگرهای تطبیقپذیر دوالسنس حس سنگینی و اصطکاک خوبی دارد. وقتی میخواهید یک دایناسور فراری را بیهوش کنید، بازی به یک شوتر سومشخص تبدیل میشود. مکانیک تیراندازی بسیار دقیق طراحی شده و حتی جاذبه را هم شبیهسازی میکند. به بیان دیگر، یعنی اگر دایناسور در فاصله دوری است، باید کمی بالاتر از هدف را نشانه بگیرید. این لحظات اکشن کوتاه، تنوع فوقالعادهای به روند یکنواخت مدیریتی میدهند و باعث میشوند حس کنید واقعاً در پارک واقعی حضور دارید، نه اینکه فقط از بالا نگاه کرده و حس خنثی نسبت به آن داشته باشید.
تکامل سیستم ژنتیک و دایناسورهای نوزاد
گیمپلی مدیریتی در بازی Jurassic World Evolution 3 (تکامل دنیای ژوراسیک 3) با اضافه شدن چرخه زندگی کامل دایناسورها، عمقی دوچندان یافته است. حالا شما فقط دایناسور نمیسازید، بلکه «خانواده» خلق میکنید. سیستم دایناسورهای نوزاد، فقط یک تغییر ظاهری نیست؛ بلکه یک چالش لجستیکی هم هست. نوزادان در برابر بیماریها آسیبپذیرترند، توسط دایناسورهای گوشتخوار دیگر (حتی گونههای کوچک) تهدید میشوند و نیازهای تغذیهای خاصی دارند. مثلاً یک بچه تریسراتوپس نمیتواند از فیدرهای بلند غذا بخورد. شما باید محیط قفس را طوری که هم برای والدین غولپیکر مناسب باشد و هم برای بچههای کوچک، طراحی کنید.
علاوه بر این، سیستم ژنوم و اصلاح نژاد بسیار پیچیدهتر شده است. شما میتوانید ویژگیهایی مثل طول عمر، مقاومت در برابر بیماری، اجتماعی بودن و حتی رنگ پوست را دستکاری کنید. این ویژگیها حالا از طریق تولید مثل طبیعی به نسل بعد منتقل میشوند. دیدن اینکه یک صفت ژنتیکی خاص که شما مهندسی کردهاید، در نوههای دایناسورهای اولیه شما هم دیده میشود، حس عجیبی دارد. من شخصاً از اینکه مهندس ژنتیک در این پروسه بودهام، بسیار راضیام.

چالشهای ساختوساز و منطق بازی
در بخش ساختوساز، بازی آزادی عمل فوقالعادهای میدهد، اما گاهی با منطقهای عجیب خودش شما را محدود میکند. سیستم مدولار ساختمانها اجازه میدهد هر سازه را تکهتکه رنگآمیزی و تزئین کنید. ولی با همه این تفاسیر، مشکل اصلی سیستم محدودیتهای ساخت است. بارها پیش میآید که میخواهید یک ساختمان را در فضایی که به ظاهر کاملاً صاف و باز است قرار دهید، اما بازی با رنگ قرمز و پیام خطا مانع میشود. هیچ توضیحی داده نمیشود که چرا؛ آیا زمین شیب دارد؟ آیا به دایناسورها خیلی نزدیک است؟ آیا… (هر بهانهای در این جای خالی جا میگیرد)؛ به خاطر همین، این ابهام در طراحی مراحل (Level Design) میتواند پروسه ساخت پارک رویاییتان را مختل کند.
همچنین، سیستم برقرسانی همچنان پاشنه آشیل بازی است. شما باید شبکهای پیچیده از کابلها و پستهای برق بکشید. شعاع پوشش این پستها کم است و نتیجهاش این میشود که پارک زیبای جنگلی شما پر از دکلهای زشت برق میشود. عجیب است که در دنیایی که تکنولوژی احیای دایناسورها وجود دارد، هنوز نتوانستهاند کابلهای برق زیرزمینی یا سیستمهای وایرلس کارآمدتری طراحی کنند!
مدیریت کارکنان و پرستاری از دایناسورها با هوش مصنوعی
به نظرم، یکی از عجیبترین ضعفهای گیمپلی که باید در نقد بازی Jurassic World Evolution 3 به آن اشاره کرد، هوش مصنوعی کارکنان است. دانشمندان و تیمهای فنی شما گاهی رفتارهای غیرمنطقی دارند. سیستم خستگی و استراحت کارکنان که در نسخه قبل هم بود، اینجا هم وجود دارد و گاهی آزاردهنده میشود. درست در لحظهای که به یک دانشمند برای تحقیق فوری واکسن نیاز دارید، او اعلام میکند خسته است و باید به مرخصی برود. این مکانیزم مدیریت کارمندان، شاید در نگاه اول واقعگرایانه باشد، اما در عمل فقط ریتم بازی را کند میکند.
بدتر از آن، باگهای مسیریابی است. در نقشههای بزرگ و پر پیچوخم، گاهی تیمهای رنجر به طور خودکار نمیتوانند راه رسیدن به مقصد را پیدا کنند و پشت یک صخره یا حصار گیر میکنند. در این شرایط بازی شما را مجبور میکند که کنترل را دستی به عهده بگیرید. این موضوع باعث میشود که نتوانید به سیستم اتوماسیون بازی اعتماد کامل داشته باشید و همیشه باید یک چشمتان به مینیمپ باشد تا ببینید آیا کارکنان واقعاً دارند کارشان را انجام میدهند یا خیر.

بازی فانتزی یا شبیهساز واقعی؟
گیمپلی بازی ترکیبی از عناوین شبیهساز واقعگرایانه و بازیهای آرکید بلاتکلیف است. برای مثال، تعامل با مهمانان پارک بسیار سطحی است. آنها عملاً تودههایی از پیکسل هستند که فقط پول خرج میکنند. اگر دایناسوری فرار کند، آنها جیغ میزنند و فرار میکنند، اما هوش مصنوعی آنها برای پنهان شدن در پناهگاهها بسیار ابتدایی است. حتی دیدن مهمانانی که در هوای برفی و طوفانی با لباسهای تابستانی کنار استخر ایستادهاند، توی ذوق میزند. بازی هیچ مکانیزمی برای مدیریت رضایت فردی مهمانان ندارد و همه چیز به آمارهای کلی (درصد رضایت از غذا، دستشویی و …) خلاصه میشود.
همچنین تحقیقات و درخت تکنولوژی پر از گزینههایی است که مصداق بارز اضافه کاری هستند. مجبور کردن بازیکن به صرف وقت و پول برای تحقیق روی «سطل زبالههای بزرگتر» یا «پیادهروهای عریضتر» هیچ حس پیشرفتی نمیدهد و فقط سنگاندازی در مسیر لذت بردن از حضور دایناسورها است.
تجربه گیمپلی روی پی اس ۵، عمدتاً روان است. بازی با رزولوشن پویا اجرا میشود تا نرخ فریم را ثابت نگه دارد، اما وقتی پارک شما گسترش مییابد و صدها دایناسور و هزاران مهمان در تصویر حضور دارند، کنسول کمی به نفسنفس میافتد. این افت فریم بهویژه زمانی که روی انبوهی از دایناسورها در حال نوشیدن آب زوم میکنید یا در هنگام طوفانهای سنگین با افکتهای باران و باد شدید، محسوس است. متاسفانه بازی هیچ گزینهای برای انتخاب بین حالت «گرافیک و عملکرد که پایه و اساس بازیهای امروزی است، ارائه نمیدهد. به خاطر همین، شما محدود به همان تنظیمات پیشفرضی هستید که سازندگان تعیین کردهاند؛ ولی تنها گزینههای قابل تغییر، خاموش و روشن کردن Motion Blur و Depth of Field است که تاثیر چندانی بر عملکرد ندارد.
رابط کاربری برای کنترلر کنسول، از نو بازطراحی شده است. با این وجود، همچنان ریشههای رابط کاربری برای مدیریت به سبک ماوس و کیبورد رایانههای شخصی خیلی قشنگ به چشم میآید. تمام ابزارهای مدیریتی در یک ستون عمودی در سمت چپ تصویر قرار گرفتهاند. برای رسیدن به گزینه سادهای مثل «تعمیر حصار»، باید چندین لایه منو را باز کنید و با دکمههای D-Pad بالا و پایین بروید. نبودِ نشانگر آزاد که با آنالوگ استیک کنترل شود، باعث شده تا سرعت عمل شما نسبت به نسخه PC کمتر باشد.
در لحظاتی که یک تیرکس عصبی در حال شکستن حصار است و همزمان طوفان برق پارک را قطع کرده، این کندی در انتخاب گزینهها میتواند کلافهکننده باشد. البته، قابلیت توقف زمان با فشردن تاچپد هم وجود دارد که به شما اجازه میدهد بازی را نگه داشته، نفس عمیقی بکشید، دستورات را صادر کرده و سپس زمان را دوباره به جریان بیندازید. این ویژگی روی کنسول حیاتی است، اما حس میکنید این یک راهحل موقت برای پوشاندن ضعف طراحی UI است تا اینکه مکانیزم یونیک گیمپلی باشد.
به طور خلاصه اگر بخواهم راجع به این بخش بگویم، گیمپلی بازی Jurassic World Evolution 3 روی کنسول نسل نهمی سونی، ترکیبی است از لحظات باشکوه تماشای دایناسورها و لحظات کلافهکننده کشتی گرفتن با منوها و هوش مصنوعی. اگر بتوانید با باگها و رابط کاربری کنار بیایید، عمق استراتژیک مدیریت گلهها و لذت خلق یک اکوسیستم زنده، پاداش صبر شما خواهد بود.

شاهکار ماقبل تاریخ در تضاد با گرافیک نسل نهمی
در همچین بازیهایی که جزئیات برای کاربر مهم است (احتمالاً اکثر بازیکنان در اول کار، میزان زوم کردن دوربین و دیدن جزئیات را میسنجند)؛ بخش گرافیک اولین چیزی است که نگاهها را به خود خیره میکند. استودیوی فرانتیر در این بخش سنگ تمام گذاشته و دایناسورها را با چنان دقتی مدلسازی کرده که گاهی احساس میکنید در حال تماشای یک مستند باکیفیت از شبکههای اجتماعی هستید. جالب اینجا است که این زیبایی بینقص، وقتی در کنار سایر عناصر بازی قرار میگیرد، دچار یک دوگانگی عجیب میشود.
طراحی هیولاهایی که روزی واقعی بودهاند
بدون اغراق، دایناسورها ستارههای بیچونوچرای نمایش هستند. بافت پوست خزندگان، بازتاب نور روی فلسهای خیس زیر باران و انیمیشنهای حرکتی آنها روی پلیاستیشن ۵ خیرهکننده است. وقتی روی یک تریسراتوپس زوم میکنید، میتوانید خراشهای روی شاخهایش یا انقباض عضلات زیر پوستش را ببینید. انیمیشنها دیگر خشک و مکانیکی نیستند. دایناسورها حالا وزن دارند، نفس میکشند و با محیط تعامل دارند. لحظهای که یک دایناسور مادر با ملایمت پوزهاش را به نوزادش میمالد، یا صحنهای که دو ولوسیرپتور برای رهبری گله با هم درگیر میشوند، اوج هنر انیماتورهای بازی را نشان میدهد.
نورپردازی در ساعات مختلف روز و شرایط جوی متغیر، چشم من را واقعاً نوازش کرد. غروب خورشید که سایههای بلندی روی درههای پارک میاندازد، یا انعکاس نور چراغهای نئونی ساختمانها روی زمین خیس در شبهای بارانی، اتمسفری سینمایی و درگیرکننده میسازد.
محیطهای بازی Jurassic World Evolution 3نیز پیشرفت قابل توجهی داشتهاند. پوشش گیاهی متراکمتر و متنوعتر شده است. درختان و بوتهها حالا به باد و طوفان واکنش نشان میدهند و خم میشوند. آب و افکتهای مربوط به آن، مثل موجهای دریاچه یا پاشیدن آب وقتی دایناسورها درون آن میدوند، بسیار واقعگرایانه کار شده است.
ساختمانها به لطف سیستم شخصیسازی جدید، پر از جزئیات ریز هستند. شما میتوانید تکسچر دیوارهای یک آزمایشگاه را از بتن سرد به فلز براق یا چوب گرم تغییر دهید. تزئینات محیطی مثل نیمکتها، فوارهها و مجسمهها، همگی با کیفیت بالایی طراحی شدهاند و وقتی دوربین را نزدیک میبرید، بافتهای بیکیفیت توی ذوق نمیزند.

وقتی همه چیز خراب میشود!
اما همه چیز در این پارک ژوراسیک زیبا نیست. بزرگترین ضعف گرافیکی بازی Jurassic World Evolution 3، طراحی مهمانها و انسانها است. در حالی که دایناسورها زندهترین موجودات دیجیتالی هستند که تا به حال دیدهاید، توریستها شبیه مانکنهای پلاستیکی متحرک به نظر میرسند. چهرهها تکراری، انیمیشنهای راه رفتن خشک و واکنشهای آنها به خطرات کاملاً مصنوعی است. دیدن توریستهایی که در مواجهه با یک دایناسور غولپیکر، با همان انیمیشن تکراری جیغ میزنند و میدوند، تضاد عجیبی با واقعگرایی بقیه بازی ایجاد میکند. حتی خودروهای خدماتی و هلیکوپترها هم گاهی فیزیک عجیب و غریبی دارند و هنگام برخورد با موانع، رفتارهای غیر طبیعی از خود نشان میدهند.
بررسی فنی نسخه پلیاستیشن ۵ نشان میدهد که کنسول سونی برای اجرای این حجم از جزئیات، تحت فشار است. بازی در اکثر مواقع با نرخی روان اجرا میشود، اما به محض اینکه پارک شما شلوغ میشود و صدها دایناسور و هزاران مهمان در کادر قرار میگیرند، افت فریم به صورت محسوس دیده میشود. این افت فریم، بهویژه در هنگام زوم کردن روی آب یا در میان طوفانهای سنگین با افکتهای ذرات زیاد، بیشتر به چشم میآید.
سیستم تکسچرها در شرایط دیگر (جز مرتبط با دایناسورها) نیز گاهی آزاردهنده است. وقتی دوربین را سریع حرکت میدهید یا زوم میکنید، ممکن است چند ثانیه طول بکشد تا بافتهای زمین یا گیاهان از کیفیت پایین به کیفیت بالا تبدیل شوند. با توجه به قدرت سختافزاری نسل نهم، انتظار میرفت که این مشکل کمتر دیده شود یا حداقل گزینهای برای اولویت دادن (مثل تمرکز روی فریم ریت بیشتر یا گرافیک بالاتر) وجود داشته باشد که متاسفانه وجود ندارد.
گرافیک بازی یک شمشیر دو لبه است که کنار آمدن با آن، کاملاً به شخص بازیکن بستگی دارد. از یک سو شما را با زیبایی خیرهکننده دایناسورها مسخ میکند و از سوی دیگر با باگهای بصری و افت فریم در لحظات شلوغ، یادآوری میکند که هنوز راه زیادی تا یک شبیهسازی کامل و بینقص باقی مانده است.

اصواتی که رعشه به عرشه میاندازد
در بخش شنیداری، بازی Jurassic World Evolution 3 داستانی از موفقیتهای بزرگ و فرصتهای از دست رفته است. صداگذاری محیطی و دایناسورها همچنان استانداردهای صنعت را تعیین میکند. صدای غرش یک تیرکس که از دوردست شنیده میشود، صدای سنگین قدمهای براکیوساروس که زمین را میلرزاند و حتی صداهای ریز و جیغ مانند دایناسورهای کوچکتر، با دقتی وسواسگونه طراحی شدهاند. این صداها فقط افکت صوتی نیستند؛ آنها ابزاری برای گیمپلی هستند که به شما کمک میکنند بدون نگاه کردن به نقشه، بفهمید در کدام گوشه پارک درگیری رخ داده است. صدای محیطی مثل برخورد قطرات باران به سقف جیپ یا زوزه باد در میان درختان نیز اتمسفر بازی را کامل میکند.
در بخش صداپیشگی، بازگشت جف گلدبلوم در نقش دکتر ایان مالکوم (همانطور که در اوایل این نقد و بررسی به آن اشاره کردهایم)، همچنان نقطه قوت اصلی است. لحن خاص، مکثهای معنادار و طنازیهای او، حتی خشکترین دیالوگهای آموزشی را شنیدنی میکند. سایر صداپیشگان مثل شخصیت کبوت فینچ نیز کارشان را عالی انجام دادهاند و حس زنده بودن به بخش مدیریتی میدهند. با این حال، موسیقی متن اگرچه حماسی است و تمهای آشنای جان ویلیامز را در خود دارد، اما گاهی در طول گیمپلی طولانی تکراری میشود و تنوع قطعات آرام برای زمانهای ساختوساز میتوانست بیشتر باشد. همچنین، واکنش صوتی جمعیت (Crowd Noise) در مواقع وحشت، کمی مصنوعی و تکراری به نظر میرسد که با واقعگرایی صدای دایناسورها همخوانی ندارد؛ بنابراین شاید در انتها از آن چشم پوشی کنم!

نتیجه اینکه…
در بخش نتیجهگیری، بی پرده بگویم که بازی Jurassic World Evolution 3 یکی از کاملترین، زیباترین و پرجزئیاتترین نسخه در این سهگانه است. استودیوی فرانتیر با اضافه کردن سیستم دایناسورهای نوزاد و عمق بخشیدن به شخصیسازی پارک دایناسورها، گامی بزرگ رو به جلو برداشته است. تماشای رشد یک خانواده تریسراتوپس در میان درختانی که خودتان کاشتهاید، حسی جادویی دارد که در کمتر بازی مدیریتی یافت میشود.
اما وقتی از فاز «تماشا» به فاز «مدیریت» میروید، ترکهای روی شیشه قفس نمایان میشود. روی کنسول نسل نهمی سونی، بازی در تقلا بین زیبایی بصری و عملکرد فنی گیر کرده است و باگهای هوش مصنوعی و رابط کاربری شلوغ، گاهی لذت مدیریت را به کلافگی تبدیل میکنند. همچنین نبود عواقب جدی برای شکستها، باعث میشود بازی نتواند آن حس ترس و اضطرابِ پارک ژوراسیک واقعی را به مخاطبش منتقل کند.
فقط همین را بگویم که اگر عاشق دایناسورها و تاریخچه آنها هستید، این بازی بهترین شبیهساز موجود برای شما خواهد بود و ساعتها شما را در دل خودش غرق میکند. اگر هم یک طرفدار هاردکور سبک مدیریت و شبیهساز هستید که به دنبال چالشهای اقتصادی پیچیده و پیامدهای سنگین علاقه دارید، شاید سادگی و باگهای این پارک ژوراسیک، کمی دلسردتان کند. زندگی راهی پیدا میکند، اما ای کاش راهی هم برای رفع افت فریم پیدا میکرد تا با دست بازتر به سراغ نمره دادن میرفتم!
