بازی Stellar Blade قرار بود یک بازی نسل هشتمی باشد و در نهایت بعد از تأخیرهای متعددی که به آن وارد شد، بازی تبدیل به یک اثر انحصاری جنجالی برای کنسول پلیاستیشن ۵ شد. این بازی در حال حاضر از پرفروشترین عناوین این کنسول بوده و میلیونها هوادار در دنیا دارد اما آیا استلاربلید واقعاً بازی باارزشی است یا رک و پوستکنده بگویم، خوشگلی کاراکتر اصلی آن است که باعث دیده شدن آن شده؟ در کریتیک لنز ضمن نقد (بازی Stellar Blade) به این پرسش مهم پاسخ خواهیم داد.
خداوند زیباست و زیباییها را دوست دارد
این نقد و بررسی بر اساس نسخه منتقدین و پس از 20 ساعت تجربه نسخه PS5 نوشته شده است.
میراث یک کشور
دولت کرهجنوبی یک پیوست فرهنگی متشکل از ۱۰۰۰ برگ تهیه و تدوین کرده تا بر اساس آن بتواند محصولات فرهنگی خود را هم در داخل و هم فراسوی مرزهای این کشور، گسترش بدهد. اهمیت دوچندانی که این کشور به صادرات فرهنگ خود دارد باعث شده که تا امروز با دو پدیده کیپاپ (موسیقی کرهای) و کیدراما (فیلم و سریال کرهای) در زمینه موسیقی و فیلم و سریال روبرو شویم و صدها میلیون نفر در جهان کشته مرده این موارد باشند اما شاید به سمت داشتن کیگیم! هم میرویم. کرهجنوبی هیچ یک از مدیومهای سرگرمی را فراموش نکرده و چندین سال است که تلاش داشته تا با ساخت پدیدههایی مثل مانهوا و وبتون در زمینه مانگا و کامیکبوک هم راه و روش خودش را داشته باشد و این محصولات را نیز به عرصه جهانی برساند. کرهجنوبی توانسته تولیدات بومی خود را هم در بین مردم خود جا بیندازد و هم آنها را تبدیل به پدیدههایی بینالمللی کند. این کشور چند سالی است که در حوزه ویدیوگیم تمرکز کرده و از آنجایی که توانسته در سایر پدیدههای سرگرمکننده امروزی موفقآمیز عمل کند، میتوان پیشبینی کرد مسیر جدید ساخت بازیهای محبوب و باکیفیت هم بهزودی به کارنامه اعمال این کشور اضافه خواهد شد. کره جنوبی در سال گذشته با بازی Lies Of Pi شروع طوفانی در زمینه ویدیوگیم از خود نشان داد و حالا استودیو شیفتآپ با بازی Stellar Blade خود این راه را با افتخار ادامه داده است.
بازی Stellar Blade یک اثر اکشن است که سازندگان با الهامگیری از عناوینی چون Nier آن را ساختهاند. دستاندرکاران پروسه ساخت بازی با اتخاذ یک استراتژی درست دو سبک محبوب هک اند اسلش و سولزلایک را بایکدیگر ادغام کرده و اثری را خلق کردهاند که بتواند طرفداران هر دو ژانر را راضی نگهدارد. برگ برنده بازی Stellar Blade گیمپلی آن است و بهنظر نمیرسد استودیو سازنده بازی تلاشی در راستای ارائه یک روایت بهیادماندنی برای داستان بازی خود کرده باشد.
شخصیتهای مقوایی در داستانی نسبتاً کلیشهای
داستان بازی در آینده نسبتاً دور در سیاره زمین رخ میدهد. بشریت زمین را ترک گفته و با یک سیاره تقریباً آخرالزمانی روبرو هستیم. دلیل ترک بشریت به جنگی مربوط میشود که سالها پیش در این سیاره بین انسانها و مخلوقات خودشان (بخوانید اندرویدها) رخ داد. در کشاکش این نبرد موجوداتی هیولا مانند با نام Naytiba نیز به زمینیان حمله کرده و همه را قلع و قمع کردند. انسانها با وجود این هیولاها مجبور به ترک زمین شدند و اما قصد ندارند که این سیاره را برای همیشه ترک کنند و به یک سری کلونی در کهکشان پناه ببرند. آنها برای بازپسگیری اکوسیستم زندگی خود گروههایی نظامی را به زمین میفرستند تا بتوانند این موجودات را از بین ببرند. داستان بازی دقیقاً از جایی شروع میشود که شما در نقش یکی از این سربازان (که با نام فرشته شناخته میشوند) با همراهی گروه هفتم هوابرد به زمین فرستاده شدهاید تا عملیات پاکسازی را انجام دهید.
نام کاراکتر اصلی بازی EVE یا همان حوا است. همانطور که میتوان حدس زد شش گروه قبل از تیم ایو و دوستانش به زمین فرستاده شدند اما نتوانستند از پس مأموریت خود بربیایند و حالا امید بشریت به عملکرد تیم هفتم هوابرد گره خورده است. ایو و دوستانش در همان شروع رسیدن به زمین با لشکر هیولاها روبرو میشوند و یک به یک کشته میشوند. در نهایت ایو توسط شخصی به نام آدام (همان آدم خودمان) نجات داده شده و به تنها بازمانده گروه خود تبدیل میشود. او تصمیم میگیرد با کمک آدام زیستگاه Naytiba ها را پیدا کند و رهبران آنها را بکشد. آدام از ایو میخواهد تا به او در بازسازی تنها شهر باقیمانده در زمین به نام زایان کمک کند و در ازای این کار آدام و رهبر این شهر یعنی اوراکل هم به ایو برای رسیدن به هدفش کمک میکنند. ایو و آدام در مسیری که پیش روی خود دارند با یکی از بازماندگان جوخه پنجم به نام لیلی که در کپسول خود محبوس مانده بود هم روبرو میشوند و یک تیم سهنفره را تشکیل میدهند تا هم به سر و سامان یافتن زایان کمک کنند و هم Naytiba ها را پیدا کنند.
بازی خیلی ناگهانی شما را وارد یک میدان نبرد بزرگ میکند و یک شروع اکشن هالیوودی دارد. درواقع پیشینه داستان بازی و اینکه چه بلایی سر زمین و انسانها و… آمده از موضوعهایی است که در ادامه بازی به آن اشاره میشود. شما با گشتوگذار در محیط بازی و خواندن خاطرات سربازان مرده زمینی نیز میتوانید ابعاد بیشتری از داستان مرموز بازی را کشف کنید ضمن اینکه اساساً بازی از میانه راه خود تغییراتی در داستان شکل میدهد که زمین بازی را کاملاً عوض میکند و رودستهای جالبی به گیمر میزند. داستان بازی Stellar Blade یک داستان ناب و اصیل نیست و کلیشه در آن موج میزند، ضمن اینکه روایت این داستان هم ریتم درستی ندارد و در ابتدای راه خود بسیار کند است. بدترین ویژگی نهفته در روایت قصه بازی نیز به شخصیتپردازیهای مقوایی کاراکترها برمیگردد که هیچ بُعدی ندارند و بهیادماندنی نیستند. قهرمان اصلی بازی بهجز زیبایی ظاهری چیز دیگری برای بهخاطرسپردهشدن در خود ندارد چرا که داستان بازی هیچ شناسنامه درست و درمانی برای این شخصیت ارائه نمیکند. صداپیشگی تصنعی و ضعیف برای شخصیتها هم به زود فراموش شدن آنها کمک کرده و ما نه با قهرمان خوبی روبرو هستیم و نه با یک شخصیت منفی بهیادماندنی. سازندگان همه این موارد را با حفظ زیبایی کاراکترها و مدلسازی اندام شخصیتها جبران کردهاند و بیراه نیست که بگوییم این تصمیم کار چندان غلطی هم نبوده است. آنها تصمیم گرفتند شخصیت اصلی بهخاطر لباسهای خود، استایل مبارزه خود و شاید حتی پیچش لشکر موهای سیاهش که تا کمر رسیده در ذهن گیمرها باقی بماند و نه بهخاطر داشتن یک پیشینه داستانی جذاب.
هک اند اسلش + سولزلایک = اکشن
همانطور که گفته شد استلاربلید روی گیمپلی خود تمرکز کرده و در این بخش از مأموریت خود نمره قبولی کاملی میگیرد. بازی یک معجون ترکیبی خوشمزه از دو سبک هکانداسلش و سولزلایک است و در سادهترین حالت خود هم چالشهایی برای مخاطب بههمراه دارد. باید بدانید بازی استلاربلید یک اثر طاقتفرسا نیست که بخواهد تبدیل به یکی از عناوین خیلی سخت دنیای بازیها باشد و بالانس سختی در آن رعایت شده است. ایو هم با شمشیر میجنگد و هم با کمی پیشروی در بازی به تفنگ مجهز میشود اما مانند بایونتا و یا سری بازیهای Dynasty Warriors نمیتواند دلش را به دریا بزند و با هجوم به لشکر دشمنان، آنها را تار و مار کند. درواقع سازندگان از اینکه گیمر با Button Mashing (زدن بیخود و پشتسرهم دکمههای کنترلر) راه خود را پیش ببرد راضی نیستند و تصمیم گرفتند در اقدامی درست، استراتژی را وارد گیمپلی خود کنند. شما باید در تمام مبارزات با یک تفکر و استراتژی درست وارد نبرد شوید، از قدرتهای خود بهخوبی استفاده کنید و از همه مهمتر اینکه باید با ویژگی جاخالی دادن آنقدر خو بگیرید که آن را تبدیل به سرلوحه خود برای تمام لحظههای خود کنید. جاخالی دادن در بازی Stellar Blade پاداشهای بسیار مناسبی دارد و زمانی که در بهترین زمان ممکنه این کار را انجام دهید میتوانید مطمئن باشید که پس از آن امکان درب و داغان کردن دشمن خیلی راحتتر فراهم است. دشمنان و حتی باسها یک نوار زردرنگ در پایین خط سلامتی خود دارند که با جاخالیهای زیبای شما و خالی شدن آن، امکان این را دارید تا دشمنان مست و گیج شده را با ضرباتی ویژه مهمان کنید و آسیب مهلکی به آنها بزنید.
در بازی از این نوارها در بازی زیاد هست و خود ایو بهجز نوار سلامتی، یک نوار دفاعی دارد که به وسیله آن میتوانید با فشردن دکمه R1 در برابر ضربات مهلک دشمن گارد بگیرید و صدالبته که با تمام شدن این نوار، امکان دفاع نیز برای مدتی در دسترس نخواهد بود. دو نوار دیگر نیز برای قدرتهای Beta و Burst وجود دارد که بهوسیله این ویژگیها امکان پیادهکردن یک سری فنون رزمی ویژه روی دشمن خود را دارید. این نوارها با کمک درخت توانایی کاملی که در بازی گنجانده شده، توسعه پیدا میکنند و قابلیتهای جدیدتری پیدا میکنند. درواقع باید گفت سیستم درخت توانایی بازی بسیار گسترده و کامل بوده و شامل پنج قسمت میشود. خوشبختانه سازندگان با وجود گستردگی سیستم درخت توانایی، آن را تبدیل به یک هزارتوی پیچیده نکردند و منوهای بازی از جمله همین بخش یک رابط کاربری ساده و سرراست دارد که هر نوع گیمری را میتواند بهراحتی شیرفهم کند.
باسهای متعددی در بازی وجود دارد که مثل قارچ بر سر راه شما سبز میشوند. از اسبهای غولپیکری که کله شبیه به سپر پیکان جوانان دارند تا غولهایی عظیمالجثه بدترکیب که معلوم نیست طراحی آنها در کنار این همه زیبایی و جمال سایر شخصیتها، چطور به ذهن طراحان بازی رسیده است. طراحی باسها و دشمنان مانند طراحی کاراکترهای اصلی و فرعی مناسب بوده و تنوع بسیار بالایی در آنها دیده میشود. طراحی مبارزه با باسهای اصلی بسیار بهتر از سایر باسها بوده و نبردهای سهمگینتر و نفسگیرتری با خود به همراه دارند. باید بدانید به طور کلی در Stellar Blade چهارده باسفایت وجود دارد که هرکدام از آنها طراحی منحصر به فردی دارند و از جمله نکات مثبت بازی محسوب میشود.
و مابقی قضایا
ناگفته نماند در بازی استلاربلید طراحی مراحل در بخش اصلی داستانی یک سر و گردن بهتر از مراحل فرعی بوده و مأموریتهای جانبی چندان چنگی به دل نمیزنند. انجام Side Missionها در بازی Stellar Blade احتمالاً فقط و فقط بهخاطر کسب آیتمهایی همچون لباس و زیورآلات برای شخصیت اصلی و همراهان او آدام و لیلی (بله، شما امکان تغییر لباس دو دوست خود را هم دارید) صورت بگیرد و منطق دیگری در آن وجود ندارد. حتی برخی مراحل جانبی یک سری ویژگی دیگر مانند امکان آرایش کردن و تغییرات ظاهری در زلفهای ایو را بهوجود میآورد و باور کنید که همین موارد برای بسیاری از گیمرها دلیل محکمهپسندی برای ساعتها سر و کله زدن با باسهای جانبی است.
بهرسم خیلی از بازیهای سولزلایک، المانهایی از دنیای عناوین RPG (نقشآفرینی) نیز در استلاربلید وجود دارد. پیشتر به موضوع درخت توانایی بازی و گستردگی آن اشاره کردم اما بهجز این موضوع، امکان عوض کردن آیتمهای مختلف در دو بخش Exospine و Gear به منظور تخصیص قابلیتهای خاص و همچنین مجهز شدن Eve وجود دارد. شما میتوانید در این بخش آیتمهایی را به بدن ایو اضافه کنید و با آنها قدرت خود را در میادین نبرد بالا ببرید، همچنین سرعت ایو را در جاخالی دادن و پریدن بیشتر کنید.
گیمپلی بازی شامل دو بخش پازل و پلتفرمر هم میشود که حضور این بخشها به تعداد انگشتان دو دست هم نمیرسد اما در نوع خود جالب توجه است. در بخش پازل گاه با معماهایی روبرو هستید که حل کردن آنها شبیه به شوخی است و گاه معماهایی پیش رویتان قرار دارد که نیاز به کمی فسفر سوزاندن در مغز دارد. بخش پلتفرمر بازی نیز با توجه به اینکه کنترل بازی چندان برای آن بهینه نشده، کمی تا قسمتی روی اعصاب راه میرود. در این بخش قرار است شما با ایو یک سری حرکات پارکور مانند راه رفتن روی در و دیوار مثل آویزان شدن از میلهها و… انجام دهید که احتمال سقوط و از نو شروع کردنتان کم نیست. عدم وجود هیچ وسیله نقلیهای در بازی نیز باعث شده که مجبور شوید مسیرهای بسیار طولانی را بپیمایید و در این مسیرها یا باید با سیستم ضعیف پلتفرمر بازی همراه شوید تا بتوانید، یک سری دشمن تکراری را نابود کنید. خاطرنشان میشود که قابلیت Fast Travel در بازی وجود دارد اما ضعفهایی در آن حاکم است که در بسیاری موارد عملاً کاربرد درست و حسابی ندارد.
گرافیکی برای تمام فصول
در نهایت باید به بخش سمعی و بصری بازی رسیدگی کنیم، واقعیت اینجاست که بازی Stellar Blade گرافیک نسل نهمی جذابی دارد و توانسته یک دنیای پساآخرالزمانی جذاب را بهتصویر بکشد. مدلسازی انیمیشنها در حین نبرد نرم و روان بوده و همانطور که چندین بار گفته شد، طراحی شخصیتها منحصربهفرد است. سایهزنی و استفاده از نور در بازی بهدرستی صورت گرفته و گرافیک فنی و هنری بازی در کنار یکدیگر یک پکیج چشمنواز را ارائه میکند. سازندگان برای اجرای فنی بازی هم حق انتخاب زیادی به گیمر دادهاند. مود پرفورمنس فریم ریت بازی را به ۶۰ ارتقا میدهد و مود Fidelity هم فریمریت را به ۳۰ فریم کاهش داده اما از آنسو بخشهای گرافیکی بازی را ارتقا میبخشد. در این بین گزینه سوم و بهتری به نام Balance هم وجود دارد که تجربه بازی را روی فریمریت ۴۵ ممکن میکند و حد وسط را رعایت میکند. موسیقی متن بازی نیز شنیدنی بوده و در حین نبرد با باسها میتواند آدرنالین خون گیمر را بالا ببرد. موسیقی در بخش مبارزات اساسی در بازی اوج گرفته و تبدیل به اثری حماسی میشود و نبردهای بازی را تبدیل به یک سری سکانس اکشن جذاب میکند که در کمتر بازی با آن روبرو بودهایم.