جهانی که نفس میکشد
این بررسی براساس نسخه ارسالی ناشر برای PS5 به مدت 25 ساعت بازی شده است.
جهان Clair Obscur، شهر لومیر (Lumière)، تجلی زیبایی از پاریس عصر بل اپوک است که با فاجعهای بهنام «شکستگی» (Fracture) به ورطهای سورئال و شکسته فرو رفته است. برج ایفل در این جهان، پیچوتابی جادویی دارد و خیابانهای سنگفرششده پوشیده از مه اثیری هستند. هر گوشه از این دنیا، از صخرههای آتشفشانی شبیه Giants Causeway گرفته تا جنگلهایی که نور از میان برگهایشان میرقصد، با چنان دقتی طراحی شده که انگار تابلویی زنده از یک نقاش سورئالیست است. استفاده از موتور Unreal Engine 5 این مناظر را به سطحی از واقعگرایی و زیبایی رسانده که حتی در حالت Performance روی PS5 Pro، چشمها را خیره میکند. بااینحال، نبود مینیمپ در سیاهچالها گاهی باعث سردرگمی میشود، مشکلی که در جهانی با اینهمه جزئیات، بیشتر به چشم میآید.
جهان بازی نهتنها در ظاهر، بلکه در عمق لور (Lore) نیز بینظیر است. دفترچههای پراکنده از اکسپدیشنهای پیشین، که با قلمهایی لرزان از امید و ناامیدی نوشته شدهاند، داستانهایی از شکست و فداکاری را روایت میکنند که بهتدریج پازل این جهان را کامل میکنند. این یادداشتها، همراه با دیالوگهای ظریف و مکالمات درون کمپ، حس زنده بودن را به لومیر و ساکنانش میبخشند. بازیکن نهفقط در حال گشتوگذار در محیط است، بلکه در حال کشف لایههای عمیقی از تاریخ، فرهنگ، و حتی فلسفهای است که در پس هر تصمیم نهفته است. اما صبر کنید، شاید اصلا بپرسید اکسپدیشنها دیگر چه صیغهای هستند و شکست و فداکاری در این جهان چه میکند؟ لومیر دیگر کیست؟ بگذارید برایتان توضیح بدهم.
روایتی از مرگ و زندگی
در جهانی که هر سال با قلمموی نقاش (Paintress)، موجودی خداگونه، عددی بر مونولیتی غولآسا حک میشود و تمام کسانی که به آن سن رسیدهاند به گرد و غبار سرخرنگی تبدیل میشوند، داستان بازی Clair Obscur: Expedition 33 با یک مقاومت ناامیدانه آغاز میشود. قرنهاست که گروههایی به نام «اکسپدیشن»—تیمهایی از داوطلبان شجاع—هر سال برای نابود کردن نقاش و پایان دادن به این چرخه مرگبار به سوی لومیر، شهری شکسته و سورئال، سفر میکنند. حالا که عدد مونولیت به ۳۳ رسیده، گوستاو، جنگجویی خسته اما مصمم، رهبری اکسپدیشن سیوسوم را بر عهده دارد. او همراه با مائل، دخترخوانده جوان و پرشور خود که در جستوجوی هدفی بزرگتر است، و لون، جادوگری مرموز با گذشتهای پنهان، آخرین امید بشریت برای شکستن این نفرین هستند. این داستان، که در نگاه اول یک مأموریت قهرمانانه به نظر میرسد، بهسرعت به روایتی چندلایه تبدیل میشود که مرگ، سوگ، عشق، و معنای زندگی را با شجاعت کاوش میکند.
سفر اکسپدیشن ۳۳ در میان خرابههای لومیر، جایی که بقایای اکسپدیشنهای پیشین در بین اجساد پراکنده و بناهای ویران افتاده و هر از گاهی نامهای نوشته شده توسط آنها پیدا میشود؛ حکایت از شکستهای بیشمار دارند، گوستاو که بار سنگین تصمیمهای گذشتهاش را به دوش میکشد، باید گروهی پر از تردید و امید را متحد نگه دارد. مائل، با روحیهای سرکش اما شکننده، در پی آن است که ثابت کند فراتر از سایه گوستاو میتواند قهرمان باشد. لون، با جادوهای قدرتمند و رازهایی که در سکوتش دفن شده، مانند کلیدی است که شاید رمز شکست نقاش را در خود داشته باشد. داستان از طریق گفتوگوها بین کاراکترها در طول بازی و گشت و گذار در جهان نیمهباز آن روایت میشود و باور کنید کشف رازهای لومیر، بازیکن را به قلب یک حماسه میکشاند. گیمرها در هر قدم از بازی، سؤالی عمیقتر میپرسد: وقتی شکست حتمی به نظر میرسد، چه چیزی ارزش جنگیدن دارد؟ این روایت، با پیچشهای غافلگیرکننده و پایانی که نفس را در سینه حبس میکند، نهفقط یک ماجراجویی RPG، بلکه تأملی بر امید در برابر پوچی است در دل یک داستان حماسی بزرگ.
نقاش، فراتر از یک آنتاگونیست، آیینهای است از ترسهای بشری در برابر پوچی. او با قلمموی خود، زندگیها را به تابلویی موقت تبدیل میکند، گویی بازتابی از نیهیلیسم مدرن که در عصر صنعتی، هنر و معنا را در معرض زوال میبیند. این تم، که حسوحالی فرانسوی از تأملات فلسفی قرن نوزدهم را تداعی میکند, به داستان لایهای عمیق میبخشد: در جهانی که پایانش حتمی است، چگونه میتوان معنا یافت؟ صداپیشگی استثنایی (با حضور چارلی کاکس و اندی سرکیس) و دیالوگهای عمیق از گفتوگوهای عاشقانه درباره بچهدار شدن تا فریادهای ناامیدانه گوستاو، این مضامین احساسی-فلسفی را ملموس میکنند. بااینحال، داستان گاهی در اوج ملودرام به پیشبینیپذیری میافتد، اما پایانبندی غافلگیرکنندهاش, که من نه، نشریهای مثل Forbes آن را «یکی از بهترین پایانبندی برای داستانهای RPG تاریخ» نامیده, این نقص را جبران میکند..
نبردی که مانند رقص است
سیستم مبارزه بازی Clair Obscur نقطه اوج خلاقیت Sandfall است. این سیستم که ترکیبی از مبارزات نوبتی کلاسیک بازیهای JRPG و مکانیکهای اکشن مدرن است، شبیه رقصی ظریف و مرگبار طراحی شده است. هر شخصیت با حملات پایه امتیاز عمل (Action Points) جمعآوری میکند و سپس این امتیازات را برای مهارتهای قدرتمندتر یا جادوهای خود در میدان نبرد خرج میکند. اما جادوی واقعی در واکنش به حملات دشمنان نهفته است: با زمانبندی دقیق، میتوان حملات را دفع (Dodge) یا حتی جاخالی (Parry) داد و ضدحملهای ویرانگر زد. این مکانیک از بازیهای زیادی مثل Paper Mario یا Sekiro وام گرفته است و هر نبرد را به آزمونی از استراتژی و مهارت تبدیل میکند.
سیستم مبارزه Clair Obscur: Expedition 33، با تلفیق نوبتی و بلادرنگ، مانند شطرنجی است که در آن هر حرکت نیازمند پیشبینی و زمانبندی دقیق است. هسته این سیستم، مکانیک Pictos است که به بازیکن اجازه میدهد با ترکیب مهارتهای فعال و غیرفعال، بیلدهایی خلق کند که از جادوهای انفجاری AoE تا دفاعهای ضدحملهمحور را در بر میگیرد. برای مثال، ترکیب Pictosهای افزایشدهنده شعاع جادوی مائل با مهارتهای زنجیرهای گوستاو میتواند یک باس را در چند نوبت خرد و خاکشیر کند، در حالی که بیلدهای دفاعی لون، با جاخالیهای زمانبندیشده، نبرد را به رقصی طولانی اما حساب شده تبدیل میکنند و این استراتژی شماست که قصد دارید چگونه با آن باسفایتهای جذاب بجنگید! این انعطاف، یادآور عمق تاکتیکی Divinity: Original Sin 2 است، اما با ریتمی سریعتر و بصریتر که به لطف Unreal Engine 5، هر ضربه را به یک نمایش خارقالعاده برای چشمان گیمر تبدیل میکند.
بازی کمی تا قسمتی سختگیر است، حتی در حالت داستانی خود که قرار است آسانترین باشد هم چندان آسان نیست. Action Points (AP) در اینجا مانند ارزی محدود عمل میکنند که باید با دقت خرج شوند؛ یک مهارت قدرتمند ممکن است دشمن را تضعیف کند، اما شما را در برابر حملات بعدی بیدفاع بگذارد. آیتمهای جادویی و ارتقاها، که در سیاهچالها یا از طریق فروشندگان سراسر سرزمین لومیر بهدست میآیند، کمیاباند و بازیکن را مجبور میکنند بین احتیاط و تهاجم تعادل برقرار کنند. این سیستم همراه با فرایند نشانهگیری آزاد با تفنگ برای هدفگیری نقاط ضعف دشمنان، به هر نبرد حسی از کنترل و خلاقیت میدهد و بازهم شما هستید که تصمیم میگیرید با چه استراتژی به جنگ دشمن بروید. بااینحال، پیچیدگی اولیه این سیستم ممکن است برای تازهکارها در این ژانر (که تعدادشان هم کم نیست) دلهرهآور باشد، هرچند منحنی یادگیری آن با پاداشهایش جبران میشود. بگذارید بگویم سوپرباسهای که در جای جای بازی حضور دارند و آدمی را با یک حرکت ناکاوت میکنند، نیاز به تسلط کامل بر این مکانیکهای بازی دارند و گواهیاند بر اینکه Clair Obscur نهفقط یک RPG، بلکه یک آزمون سخت استراتژیک است.
تنوع مهارتها و سیستم Pictos، که امکان شخصیسازی تواناییهای غیرفعال و فعال را میدهد، عمق بینظیری به مبارزات بخشیده است. میتوان تیمی تهاجمی ساخت که با ضربات سنگین دشمن را نابود کند یا رویکردی دفاعی در پیش گرفت و نبرد را به شطرنجی طولانی و حسابشده که برنده در آن مشخص است، تبدیل کرد. باور دارم تنها ایراد این سیستم، پیچیدگی اولیه آن است که ممکن است برای بازیکنان تازهکار کمی دلهرهآور باشد، اما با کمی صبر، به یکی از لذتبخشترین بخشهای بازی تبدیل میشود.
موسیقی و صدا: سمفونی قلب لومیر
موسیقی Clair Obscur: Expedition 33، ساخته لورین تستار، نهفقط یک همراه برای بازی، بلکه روح و تپش قلب جهان لومیر است. تستار، که پیشتر با کارهایش در تئاترهای پاریس شناخته میشد، در این بازی با خلق ترکیبی از آکاردئونهای نوستالژیک فرانسوی، زهیهای پراحساس، و پیانوهای شکننده، اثری خلق کرده که بهتنهایی میتواند داستانی را روایت کند. قطعه «Une vie à peindre»، که در لحظات کلیدی داستان پخش میشود، با ملودیهای چرخانش گویی نقاش را در حال خلق تابلویی زنده نشان میدهد، در حالی که «Une vie à t’aimer» با آوازهای سوپرانو و ویولنهای غمانگیز، عشق و سوگ را به شکلی عمیق منتقل میکند. این ترکها، که در Spotify بیش از ۵ میلیون استریم داشتهاند، چنان تأثیری دارند که حتی بدون درک زبان فرانسه، مو بر تن سیخ میکنند.
هر قطعه با دقتی استادانه در خدمت فضاسازی و داستان قرار گرفته است. در سیاهچالهای تاریک، طبلهای سنگین و کُرهای مرموز حس اضطراب را تقویت میکنند، در حالی که در کمپهای اکسپدیشن، ملودیهای آرام آکاردئون، گرمای گفتوگوهای شبانه را تداعی میکنند. باسفایتها با موسیقیهای پویا، که با ریتم حملات هماهنگ میشوند، نبرد را به یک اپرای بصری و صوتی تبدیل میکنند—مانند ترک «La Danse des Ombres» که در مبارزه با نقاش، ضرباهنگش با ضربات قلمموی او همگام میشود. این هماهنگی، که TechRadar آن را «بینظیر در تاریخ RPG» نامیده، تجربهای خلق میکند که گویی بازیکن در حال نواختن سمفونی خود است. جلوههای صوتی محیطی، از صدای چکچک آب در غارها تا زمزمه باد در جنگلها، با دوبله استثنایی (با حضور چارلی کاکس و اندی سرکیس) تکمیل میشود. تنها نقطهضعف کوچک، گاهوبیگاه ناهماهنگی در میکس صدا در برخی صحنههای شلوغ است، اما این نقص در برابر عظمت کلی موسیقی رنگ میبازد. موسیقی Clair Obscur نهفقط یک شاهکار، بلکه میراثی است که سالها در پلیلیستهای گیمرها خواهد ماند.
اکتشاف و محتوا: تعادل بین خطی و آزاد
جهان بازی Clair Obscur: Expedition 33، برخلاف RPGهای جهان باز مانند Elden Ring، ساختاری نیمهخطی دارد که یادآور عناوین کلاسیک بزرگی چون Final Fantasy X است. نقشه جهانی بازی، که با مناظری از خلاقیت و جادوی ذهن طراحان بازی محصور شده، امکان گشتوگذار و کشف ژورنالهای اکسپدیشنهای پیشین و ملاقات با باسهای مخفی را فراهم میکند. سیاهچالها، که عمدتاً بر پیشبرد داستان و مبارزات متمرکزند، مسیرهایی خطی اما پرجزئیات دارند، با راههای فرعی که گنجینههای خوبی را به گیمر پاداش میدهند تا برای نبردها آماده باشد. البته که این خطی بودن ممکن است برای طرفداران اکتشاف آزاد در سال ۲۰۲۵ محدودکننده به نظر برسد اما بهنظر میرسد این موضوع انتخابی عمدی از سوی تیم سازنده است که هر محیط را به تابلویی هدفمند تبدیل مکند. بااینحال، نبود مینیمپ، گاهی باعث سردرگمی در مسیرهای پیچدرپیچ میشود، مشکلی که در برابر زیبایی بصری و عمق محتوا کمرنگ میماند.
محتوای جانبی بازی، از جمله پیدا کردن ژورنالهای پراکنده از تیمهای قبلی که به این سرزمین آمدند و شکست خوردند تا رویارویی با باسهای اختیاری، زمان بازی را از ۳۰ ساعت داستان اصلی به نزدیک ۶۰ ساعت میرساند. حالت New Game+ هم، ارزش تکرار بالایی به بازی میدهند. این تعادل بین روایت متمرکز و اکتشاف محدود، بازی Clair Obscur را به تجربهای تبدیل کرده که هم طرفداران RPGهای کلاسیک را راضی میکند و هم گیمرهای مدرن را مسحور.
چرا Clair Obscur یک شاهکار است؟
Clair Obscur: Expedition 33 صرفاً یک بازی نیست؛ یک تجربه هنری است که از مرزهای ژانر فراتر میرود. این بازی با الهام از غولهایی چون Final Fantasy و Persona، هویتی منحصربهفرد خلق کرده که نهتنها به ریشههای JRPG وفادار است، بلکه با حسوحال فرانسوی خود، چیزی نو به ارمغان میآورد که تا پیش از این در صنعت سرگمی، دست کم در دنیای بازیهای کامپیوتری، نایاب بوده است. داستان آن از سوگ و امید میگوید، مبارزاتش ذهن و انگشتان را به چالش میکشد، و جهانش چشمان را مسحور میکند. حتی ایرادات کوچک آن، مانند نبود مینیمپ یا پیچیدگی اولیه سیستم مبارزه، در برابر عظمت کلیاش ناچیز به نظر میرسند.
این بازی، که با تیمی کوچک ساخته شده اما کیفیتی در حد AAA ارائه میدهد، نشاندهنده قدرت خلاقیت و اشتیاق است. فروش دو میلیون نسخهای در دوازده روز، امتیاز بالای مخاطبین در Metacritic، و تحسین گسترده بازیکنان در شبکههای اجتماعی—از گیمرهایی که از موسیقی بازی در Spotify لذت میبرند تا کسانی که داستان را «تکاندهنده» توصیف کردهاند—گواه تأثیرگذاری آن است. Clair Obscur نهفقط یک RPG، بلکه بیانیهای است درباره اینکه چگونه یک تیم کوچک میتواند با جاهطلبی و هنر، تاریخساز شود و یک شاهکار خلق کند.
Clair Obscur: Expedition 33 مانند نوری در تاریکی ژانر RPG میدرخشد. این بازی با روایتی که قلب را میفشارد، جهانی که نفس را بند میآورد، و با ارائه گیمپلی دقیق و حسابشدهای که ذهن را درگیر میکند، تجربهای خلق کرده که نهتنها در سال 2025، بلکه در تاریخ بازیهای ویدیویی بهیادگار خواهد ماند. اگر به دنبال داستانی هستید که شما را به فکر وادارد، مبارزاتی که مهارتتان را محک بزند و جهانی که هرگز فراموشش نکنید، اکسپدیشن ۳۳ منتظر شماست. برای آنهایی که بعد از ما گیمر میشوند و هنوز به دنیا نیامدهاند، این بازی میراثی است که ارزش کشف کردن دارد.