استدیوی فرانسوی Don’t Nod از آن دسته سازندگانی است که علاقه دارد بسیاری از سبکها را امتحان کرده و معمولا تمرکزش را روی یک سبک خاص قرار نمیدهد. از بازیهای ابتداییش مانند Remember Me گرفته تا دو نسخه از سری Life Is Strange و حتی بازی Vampyr، همه این بازیهای متفاوت ثابت میکند اعضای این استدیو علاقه زیادی به تنوع دارند. Banishers Ghosts of New Eden نیز از این قاعده مستثنی نیست. این بازی هرچند شباهتهایی با عنوان Vampyr داشته اما در نهایت مسیر خود را پیش گرفته و به سرعت تفاوتهایش با Vampyr آشکار میشود. پس با کرتیکلنز همراه بوده تا ببینیم بازی جدید و متفاوت استدیوی Don’t Nod به نام Banishers Ghosts of New Eden که با همکاری ناشر دوستداشتنی Focus Entertainment که به نوعی متخصص عرضه بازیهای AA است، چگونه عمل کرده و آیا این استدیو مسیر درستی در ساخت این بازی پیش گرفته یا نه.
حضور جذاب یک زن و شوهر در بازی
داستان بازی در دنیایی اتفاق میافتد که ارواح در آن حضور بسیار پررنگی داشته و گیمر نیز در نقش دو Banisher ارواح به نامهای Red و Antea قرار گرفته که وظیفه رسیدگی به اتفاقات و حوادث مربوط به ارواح را دارند. در این عنوان، این دو نفر به عنوان زن و شوهر حضور دارند، موردی کاملا طبیعی که پس از مدتها میتوان در یک بازی بزرگ دید و از ارتباط بین دو نقش اول داستان لذت برد زیرا دیگر خبری از همجنسگرایی شخصیتهای اصلی داستان نیست. البته این چنین موارد همچنان در بازی به وفور یافت میشود اما حضور یک زن و شوهر در نقش اول یک داستان تغییری لذتبخش است. حوادث بازی نیز در سال 1600 در قاره جدید آمریکا که به New World معروف است، اتفاق افتاده و Red و Antea بنا بر دعوت دوست قدیمیشان Charles به اینجا سفر کرده تا موضوعی مربوط به یک نفرین بزرگ را حل و فصل کنند. همانطور که از تریلرهای معرفی بازی نیز مشخص بود در این حین Antea کشته شده و اکنون خود به صورت یک روح Red را همراهی میکند. موردی که کاملا با وظایف و اعتقادات دو شخصیت اصلی در تضاد است. ارتباط بین دو شخصیت اصلی داستان طی حوادث بازی بزرگترین نقطه قوت بازی بوده و Banishers Ghosts of New Eden در این مورد بینظیر عمل کرده است. علاوه بر این، بازی در دادن اطلاعات در مورد گذشته شخصیتهای اصلی و اتفاقات گذشته بسیار خوب عمل کرده و گیمر را کمکم و هربار در جای بسیار مناسبی با گذشته آنها آشنا میکند. علاوه بر داستان اصلی تقریبا تمامی ماموریتهای فرعی بازی نیز داستان بسیار خوبی دارند. در کل میتوان داستان بازی را نقطه قوت اصلی آن دانست که میتواند گیمر را به تنهایی تا انتهای بازی هدایت کند؛ مخصوصا با تنوع در انتخابهای داستانی و پنج پایانی که برای بازی در نظر گرفته شده، داستان به تنهایی میتواند مخاطب را به تجربه مجدد بازی ترغیب کرده و ارزش تکرار مناسبی به بازی دهد.
مبارزات پوچ، کمبوهای بدون کاربرد
فارغ از داستان بسیار عالی، شاید بزرگترین مشکل Banishers Ghosts of New Eden بخش مبارزات آن باشد. ایراد اصلی این بخش تکراری و خستهکننده شدن آن به مرور زمان است. هرچند سازندگان بازی یعنی استدیوی Don’t Nod با قرار دادن قابلیت تعویض بین دو شخصیت Red و Antea حتی در حین مبارزات، سعی در تنوع بیشتر کردند اما در نهایت مبارزه با این دو نفر تفاوتهای زیادی نداشته و تنها به ظاهر ختم میشود. حتی وجود درخت ارتقا نیز کمک چندانی نکرده و با پیشروی در بازی، مبارزات رفته رفته بیشتر حوصلهسربر میشود. البته ضعف مبارزات بازی تا حدودی در مورد باسهای آن کمرنگتر بوده و مبارزه با باسهای نسبتا پرتعداد بازی لذتبخش است. متاسفانه علاوه بر تکراری شدن مبارزات که دلیل عمده آن تنوع پایین حرکات و کمبوهای منحصر به فرد است، سیستم قفل کردن روی دشمنان نیز در بازی به خوبی عمل نمیکند. مبارزات بازی در مجموع با اینکه آزاردهنده نیست اما چندان لذتبخش نیز نخواهد بود. درجه سختی بازی نیز با توجه به مبارزات ضعیف پایین بوده و کلا Banishers Ghosts of New Eden عنوان نسبتا سادهای است و ترجیحا برای شروع درجههای بالا را انتخاب کنید زیرا مبارزات بازی در صورت نبود چالش، از بعد خستهکننده خارج شده و کاملا عذابآور میشود. از طرف دیگر بخش ادونچر در گیمپلی بازی بسیار خوب عمل میکند. اگر علاقهمند به حل معماها و صحبت با افراد مختلف و دانستن رازهای زندگی آنها را هستید این بازی شما را سیرآب خواهد کرد؛ زیرا علاوه بر شخصیتپردازی خوب، دیالوگهای نوشته شده برای بازی نیز کاملا مناسب و درخور فضای بازی است. مورد دیگری نیز که متاسفانه باعث پایین آمدن ارزش بازی شده خالی بودن اکثر محیطهای بازی است. به نظر میرسد سازندگان تنها به فکر بزرگ کردن ابعاد بازی بودند زیرا اکثر محیطهای بازی تنها برای رد شدن از آنها بوده و به غیر از لوتهای بیهدف مورد دیگری در آن یافت نمیشود. به شخصه فکر میکنم اگر استدیوی Don’t Nod به جای بزرگکردن بدون دلیل ابعاد بازی یک عنوان جمع و جور تر با مبارزات کمتر اما لذتبخشتر ارائه میداد بسیار موفقتر عمل میکرد.
حس و حال بینظیر یک قاره تازه کشف شده
در بعد فضاسازی نیز بازی همگام با داستان آن حرکت کرده و محیطهای بازی و فضای موجود در آنها حس بینظیری به گیمر میدهد. مناطق مسکونی بازی جوی سرد و مرده داشته و کاملا با حوادث و مردمان افسرده بازی همخوانی دارد. اکثر محیطهای بازی نیز جنگلی بوده اما همین جنگلها نیز تنوع خوبی داشته و همانند مناطق مسکونی حس و حال مرده و فضای سرد را به خوبی منتقل میکند. بار دیگر نیز باید از صداپیشگی حرفهای بازی گفت که بسیار عالی عمل کرده است. مخصوصا صداپیشگی Red و Antea که گل سرسبد بازی است. این دو نفر با لحجه اسکاتلندی خود جذابیت زیادی به Banishers Ghosts of New Eden دادهاند. مخصوصا با پیشروی در داستان و مرگ شخصیت Antea و بازگشتش به صورت روح پیش Red؛ زیرا اکنون این دو نفر باید تصمیم بگیرند بین قسم خود به عنوان Banisher و عشق و علاقه یکی را انتحاب کنند. همین دو راهی سخت و پر از تردید به زیبایی در دیالوگها و صداپیشگی این دو نفر مشهود بوده و کاملا حس شکست و عذاب را منتقل میکند. شخصیتهای فرعی نیز صداپیشگی بسیار خوبی داشته و بستگی به شرایط دیالوگها را به زیبای ادا میکنند. موردی که شاید میتوانست بهتر انجام شود صدای بعضی از ارواح است که شاید افکت مناسبی نداشته و گاها حس صحبت با یک انسان معمولی را میدهد و نه یک روح سرگردان و پر از نفرت و کینه.
گرافیک معمولی همراه با افت فریم
از بعد گرافیکی، عنوان Banishers Ghosts of New Eden بیش از آنکه از لحاظ فنی قوی باشد در بحث هنری میدرخشد. محیطهای بازی پرجزییات و زیبا طراحی شده است. پسزمینههای محیط نیز به خوبی حس و حال آمریکای تازه کشف شده را منتقل کرده و مخاطب رو گاها وادار به توقف بازی و نگاه به دوردستهای زیبا میکند. هرچند طراحی بعضی دشمنان عادی بر خلاف NPCهای بازی تعریفی نداشته و بدون جزییات خاصی هستند. بعد فنی بازی نیز چندان تعریفی نداشته و تقریبا همهچیز ظاهری است برای مثال افکتهای آتش که در بازی زیاد استفاده شده، برای این نسل کاملا معمولی بوده و حتی گاها ضعیف است. بافتهای بازی نیز از نزدیک توی ذوق زده و جزییات اندکی دارد. متاسفانه همین گرافیک معمولی نیز حتی بعد از عرضه پچ روز اول، همچنان دارای افت فریم حتی در حالت پرفورمنس بوده و بهتر است اگر برای تجربه این بازی عجله چندانی ندارید، منتظر عرضه پچ جدیدی برای آن باشید. در زمینه موسیقی اما بازی بسیار بهتر از گرافیک عمل کرده و هم موسیقی پسزمینه و هم موسیقی لحظات خاص بازی، به خوبی طراحی و اجرا شده است. مخصوصا موسیقی پسزمینه که همگام با فضاسازی عالی بازی حس و حال بینظیری را منتقل میکند. موسیقی حماسی مبارزه با باسهای نسبتا پرتعداد نیز به زیبایی اجرا شده و همانگونه که پیشتر گفته شد میتواند گیمپلی بازی را هنگام مبارزه با باسهای آن چند پله بالاتر ببرد.