حدود پنج سال از معرفی بازی Atomic Heart میگذرد. عنوانی که از همان ابتدای معرفی تا زمان عرضه با حاشیههای فروانی روبرو بود، از عرضه روز اول آن روی سرویس گیمپس مایکروسافت گرفته تا درخواست بن کردن بازی از سوی مقامات کشور اوکراین. Atomic Heart اولین بازی از یک سازنده روسی به نام Mundfish است که مشخصا جاهطلبیهای زیادی داشته، پس با کریتیکلنز همراه باشید تا ببینیم تا چه میزان در ساخت این بازی موفق بوده است.
شوتر شعلهقلمکار
این نقد و بررسی بر اساس نسخهی مخصوص منتقدین، و پس از حدود 35 ساعت تجربهی بازی روی پلتفرم پلیاستیشن۵ انجام شده است.
حدود پنج سال از معرفی بازی Atomic Heart میگذرد. عنوانی که از همان ابتدای معرفی تا زمان عرضه با حاشیههای فروانی روبرو بود، از عرضه روز اول آن روی سرویس گیمپس مایکروسافت گرفته تا درخواست بن کردن بازی از سوی مقامات کشور اوکراین. Atomic Heart اولین بازی از یک سازنده روسی به نام Mundfish است که مشخصا جاهطلبیهای زیادی داشته، پس با گیمینگراویتی همراه باشید تا ببینیم تا چه میزان در ساخت این بازی موفق بوده است.
شاید بزرگترین ایراد بازی، عمق بسیار کم تمامی المانهای آن است به طوریکه تقریبا در تمامی بخشهای بازی مشکلاتی وجود دارد. از شوتر آن گرفته تا معماها و داستان. بخش شوتر بازی بیش از همه یادآور عناوینی مانند ولفنشتاین است اما با این تفاوت که قابلیتهایی مانند آنچه در بازی بایوشاک وجود داشت، نیز در آن یافت میشود. همانند این عنوان امکان استفاده از جادوهای محدودی مثل قدرت برق و یا یخ در حین مبارزات وجود دارد اما Atomic Heart نه روانی مبارزات ولفنشتاین را دارد و نه عمق جادوهای بایوشاک. اشتباه نکنید مبارزات بازی هنوز هم بسیار لذتبخش است اما مشخصا پتانسیل هدررفته بزرگی در این میان وجود دارد. تنوع سلاحهای بازی قابل قبول است از شاتگان کلاسیک بازیهای شوتر گرفته تا کلاشینکف و راکتلانچر، همه در بازی پیدا میشود. تمامی سلاحهای بازی نیز قابل ارتقا و تغییر است و حتی به اکثر سلاحها توانایی اضافه کردن قدرت آتش، یخ و برق نیز وجود دارد. از طرفی بازی نیز تاکید زیادی روی استفاده از هر قدرت برای نوع خاصی از دشمنان میکند اما ابزار مناسب را برای این امر به گیمر نمیدهد. یعنی با وجود اینکه هر نوع دشمن در بازی روی یک نوع قدرت خاص ضعیف یا مقاوم است اما در بخش Lore بازی که اطلاعات دشمنان بازی را نمایش میدهد، در مورد ضعف و قدرتشان چیزی ننوشته و برای این مورد باید در حین بازی دشمنان را اسکن کرد. بخش اسکن نیز مشکلاتی دارد و ضعف و قوت دشمنان را با تاخیر نمایش میدهد و اگر در این حین ضربهای بخورید از بخش اسکن خارج میشوید. همین مورد باعث میشود بسیاری از افراد حداقل در نیمه اول بازی که با بسیاری از دشمنان هنوز آشنا نشدند عطای اضافه کردن قدرت به سلاحها را به لقایش بخشیده و یا کلا از یک مورد ثابت استفاده کنند.
بخش جادوهای بازی نیز تنوع خیلی کمی دارد اما Atomic Heart با برداشتن مجازات برای عوض کردن نوع ارتقا، این مشکل را تاحدودی جبران میکند. به این معنی که برای مثال اگر تمامی منابع خود را صرف ارتقای قدرت سپر کردهاید به راحتی میتوانید تمامی این ارتقاها را پاک کنید و بازی نیز همه منابع مصرفشده را تمام و کمال به شما برمیگرداند. همین مورد باعث میشود گیمر تمامی قابلیتها را به راحتی امتحان کرده و حتی مدام در حال تعویض آنها باشد. موردی که البته روی ارزش تکرار بازی تاثیر منفی میگذارد. هرچند در نهایت هم این جادوها خیلی بالانس نبوده و احتمالا اکثریب بازی را با قابلیت Telekinesis پیش ببرید. غیر از سلاح گرم و جادو، بازی توانایی مبارزه با سلاح سرد را نیز به گیمر میدهد. سلاحهای سرد از ظاهر بسیار جالبی برخوردار بوده و ارتقای آنها حس قدرت خوبی به مخاطب میدهد. هرچند این سلاحها در بسیاری از مبارزات شلوغ کارایی چندانی ندارند اما به هرحال تنوع خوبی به بازی داده است. دیگر مشکل مهم بازی هوش مصنوعی ضعیف بعضی دشمنان است. بیشتر دشمنان روباتهای بیمغزی هستند که با مشاهده گیمر بدون توجه به محیط اطراف، تنها به سمت او یورش میبرند. البته این مورد نیز با تنوع زیاد همین دشمنان و شلوغی مبارزات تا حدودی جبران شده است. از طرف دیگر غولآخرهای بازی طراحی خوبی داشته و مبارزات بسیار هیجانانگیزی را برای گیمر رقم میزنند.
اما بازی Atomic Heart فقط محدود به مبارزات نیست. یکی از بزرگترین نقاط قوت بازی، دنیایی است که Mundfish در این بازی خلق کرده است. اتفاقات بازی در سال 1955 و در یک دنیای موازی اتفاق میافتد. جایی که اتحاد جماهیر شوروی تبدیل به قطب اول علم و صنعت دنیا شده و در زمینههای بسیاری مانند روباتیک و علوم فضایی پیشرو است. در ابتدای بازی نیز قبل از اینکه همهچیز به هم بریزد، بخش کوچکی از این جامعه پیشرفته و جالب را مشاهده میکنیم. در جایجای بازی روباتهای مخصوصی را میبینیم که به انواع کارها مانند نظافت شهر، زدن ساز و یا کمک به افراد سالمند، مشغولند. با وجود این پیشرفت، دولت شوروی هنوز هم از نفوذ نظام سرمایهداری ترس داشته و پروپاگاندایی که از طرف دولت علیه غرب در این بازی نمایش داده میشود، شاهکار است. در بسیاری از محیطهای بازی پوسترهایی علیه سرمایهداری غرب مشاهده میکنید و یا حتی کارتونهایی نیز که بازی برای معرفی قابلیتهای گیمر نمایش میدهد، در مورد همین موضوع است. طراحی این موارد همانطور که گفته شد کمنظیر بوده و مخاطب را به یاد آرمانشهر رپچر و بازی بایوشاک میاندازد. اما هرچه دنیای ساخته شده در Atomic Heart جذاب است خود ابعاد اپنوردی بازی خوب نیست. کلیت گیمپلی بازی از دانجنهای مختلف تشکیل میشود که هم شامل ماموریتهای اصلی بوده و هم ماموریتهای فرعی. در بین این دانجنها نیز گیمر آزاد بوده که در محیطهای باز بازی آزاده بچرخد. طراحی این محیطهای باز بسیار خوب است و گیمر از دیدن دهکدهها، مزارع و حتی ساختمانهای پیشرفته لذت میبرد. اما مشکل اصلی خود سیستم اجرا شده در فضای باز است که اکثرا لذت گشت و گذار در این محیطها را از مخاطب میگیرد. محیطهای اپنورد بازی مملو از دشمنان ریز و درشت و البته بیپایان است. یعنی هر دشمنی که در این بخش از بین ببرید در کمتر سی ثانیه توسط روباتهای نامحدود پرنده دوباره زنده شده و به شما حمله میکند. به این مورد دوربینهایی را هم اضافه کنید که در صورت مشاهده گیمر آژیر خطر زده و همه دشمنان محیط را به برای از بین بردنتان جمع میکند. البته بازی برای این مورد راهکاری قرار داده که به هیچوجه جوابگو این شرایط نیست. با هک کردن دوربینهای محیط و باز کردن درب مرکز پردازش در هر محیطی، گیمر میتواند سیستم مرکزی روباتها را اورلود کرده و تمامی روباتهای منطقه را برای چند دقیقه از کار بیندازد. به عبارت دیگر در محیطهای بازی یا باید به صورت مخفیانه حرکت کنید، یا دایم در حال مبارزه باشید و یا با از کارانداختن تمامی روباتها، در محیطی بدون هیجان و چالش رفتوآمد کنید. البته بازی گاهی راه حل دیگری هم ارایه میدهد، استفاده از وسایل نقلیه. وسایل نقلیهای که علاوه بر فیزیک خیلی ضعیف، به راحتی خراب شده و سریع منفجر میشوند.
در محیطهای بسته و به اصطلاح دانجنهای بازی اما قضیه متفاوت است. طراحی محیط در این قسمتها بسیار خوب بوده و هر بخش از معماها و فضاسازی متفاوتی برخوردار است. هر ساختمانی که وارد آن میشوید بستگی به کارایی آن طراحی منحصر به فردی داشته و کاراکترهای موجود در این محیطها نیز که اکثرا مردههای سخنگوا!! هستند، منحصر به همان قسمت بوده و فضاسازی محیط را کامل میکنند. معماهای بازی نیز از نقاط قوت آن است و گیمر را گاهی بسیار به چالش میکشد. در بعضی از بخشها نیز بازی پلتفورمینگهای سادهای روبرویتان قرار میدهد و که با وجود اول شخص بودن بازی، طراحی مناسبی داشته و باعث تنوع خوبی در روند بازی شده است. در کل گیمپلی بازی همانگونه که اشاره شد بسیار وسیع بوده و از بخشهای زیادی برخوردار است اما تقریبا هیچکدام از این بخشها عمق کافی را ندارند. به نظر سازندگان بازی اگر به جای کار روی کمیت المانهای گیمپلی بیشتر روی کیفیت بعضی بخشهای آن کار میکردند نتیجه بسیار بهتری میگرفتند. هرچند اشتباه نکنید، گیمپلی Atomic Heart با وجود ایرادات فراوان لذتبخش بوده و در مجموع نقاط قوت بیشتری از ضعفهایش دارد.
مورد خاص دیگر بازی شخصیتها و دیالوگهای بین آنهاست. موردی که بسیار سلیقهای است. شما یا ممکن است بسیار از آن خوشتان بیاید و یا اینکه ترجیح میدادید شخصیتها، مخصوصا شخص اول داستان، لال بود. دلیل این مورد هم طنز و شوخیهای عجیب بازی است. شمار زیادی از دیالوگهای بازی جنبههای طنز داشته و بستگی به شخصیت مخاطب دارد که از این موارد لذت ببرد یا نه. به شخصه از مایههای طنز و اتفاقات گاها لوس بازی لذت برده و در بین این همه بازی جدی که هر ماه وارد بازار میشود، این شوخیها درAtomic Heart تنوع خوب و لذتبخشی بود. کلیت داستان بازی نیز قابلقبول بوده و از پیچشهای مناسبی برخوردار است. اما در این مورد هم ضعفهایی وجود دارد از جمله نحوه روایت داستان. بسیاری از نکات داستان از طریق دیالوگهای پیچیده و خستهکننده شخصیت اصلی و دستکش پیشرفتهاش به نام چارلز مشخص میشود. دیالوگهایی که احتمالا بسیاری افراد بعد از اینکه چند بار با دقت آنها را گوش دادند، کمکم از آنها خسته شده و دیگر دنبال نکنند. به عبارت دیگر فهمیدن تمام جزییات داستان و اتفاقات، نیاز به تمرکز و دقت بالای گیمر در دیالوگهایی حین بازی رد و بدل میشود، دارد. البته بازی از کاتسینهای زیادی نیز برخوردار است که این کاتسینها کارگردانی خوبی داشته و نسبتا جذاب دنبال میشود.
اما بخشی که بازی واقعا در آن خوش میدرخشد موسیقی است. Atomic Heart از یک سری موسیقیهای تند، خاص و البته مناسب فضای بازی برخوردار است. این مورد قبل از عرضه بازی نیز با تریلرهایش مشخص بود اما چیزی در نهایت که سازندگان بازی تحویل دادهاند فراتر از تریلرها بوده و مخاطب را کاملا از این مورد راضی نگه میدارد. حتی در محیطهای باز بازی نیز موسیقیهایی که از رادیوها پخش میشود باعث شده گیمر برای لحظاتی از حرکت ایستاده و به موسیقی گوش دهد. در بعد گرافیک موردی که همیشه درباره سازندگان اروپای شرقی نگرانکننده است بهینه نبودن و باگهای فراوان در بازیهای ساخته شده توسط آنها است. Atomic Heart در مقایسه با سایر این بازیها باگهای نسبتا کمی دارد. هرچند گاهی این باگها باعث خراب شدن بازی میشوند، مثل باز نشدن یک در و یا گم شدن یک کلید در محیط بازی اما اکثر این باگها با بارگزاری مجدد درست شده و چندان اذیتکننده نیستند. از طرف دیگر بازی با وجود بخش فنی قوی بسیار بهینه بوده و حتی در محیطهای شلوغ نیز موارد انگشتشماری شاهد افت فریم هستیم.