هر چند فجایع اتمی در دنیای واقعی بسیار وحشتناک و دردناک هستند اما در دنیای سینما و بازیهای رایانهای یکی از پرطرفدارترین سوژهها به شمار میآیند. جدیدترین اثر استدیو Rebellion یعنی بازی Atomfall که در روزهای اخیر منتشر شده است نیز سعی دارد تا جای خود را بین آثار این سبکی پیدا کرده و تجربهای هیجان انگیز را با برداشتی متفاوت از حادثه اتمی 1957 واینداسکیل (Windscale) انگلستان به ارمغان آورد. در این مقاله قصد داریم به بررسی این بازی پرداخته و ببینیم که این عنوان میتواند رقیبی جدید و قدرتمند برای نامهای بزرگی همچون سری Fallout و S.T.A.L.K.E.R. شناخته شود یا خیر؟ برای پاسخ به این سوال با ما در کریتیکلنز همراه باشید.
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین، و پس از 21 ساعت تجربه بازی در پلتفرم PC انجام شده است.
((تراژدی انگلیسی))
نام استدیو بریتانیایی Rebellion در گذشته با عناوین بزرگ و خلاقانهای گره خورده بود اما در سالهای اخیر این استدیو از طریق سری بازیهای Sniper Elite حصار امنی را برای خود ایجاد کرده و جز این مجموعه و چند عنوان کوچک دیگر فعالیت به خصوصی نداشت. خوشبختانه سرانجام این استدیو خلاق با معرفی و عرضه عنوان Atomfall توانست دست از این منطقه امن خود کشیده و مجدد وارد عرصه رقابت شود. بازی اتمفال برخلاف سری اسنایپر الیت، در سبک نقش آفرینی اول شخص با محوریت بقا و ماجراجویی است؛ البته این بازی را نمیتوان به طور کامل در سبک نقش آفرینی دانست اما با توجه به اینکه اغلب المانهای این سبک در این بازی استفاده شده است میتوان در محدوده نقش آفرینی در نظر گرفت. با نگاههای اولیه به تصاویر و ویدئوهای منتشر شده از این بازی به سادگی میتوان تشابهها و الهام گرفتنهای متعدد از بازیها یا دنیای سینما را در آن دید؛ حتی از این بازی در برخی از محافل به عنوان رقیب جدید برای سری بازیهای فالاوت (Fallout) یا استاکر (S.T.A.L.K.E.R.) نیز یاد کردند. اما موضوعی که بنظرم باعث شده تا این عنوان جذابتر به نظر برسد، اتکای داستان بازی به حادثه اتمی سال 1957 شهر واینداسکیل کشور انگلستان است؛ هر چند خوشبختانه این حادثه همانند حادثه چرنوبیل تبدیل به یک فاجعه وحشتناک نشد اما نویسندگان این بازی با برداشتی متفاوت از این قضیه، داستان اتمفال را با جزئیات بالایی خلق کردند.
نجوایی از دل چرنوبیل
داستان بازی Atomfall حدود پنج سال پس از حادثه واینداسکیل جریان دارد. شخصیت اصلی به طور ناگهانی به هوش آمده و بدون اینکه چیزی به خاطرش بیاید خود را در یک پناهگاه زیرزمینی مییابد. در همین حین یک تکنسین زخمی خود را به شخصیت اصلی رسانده و صحبتهای مرموزی از حادثه و وجود یک تشکیلات زیرزمینی به نام اینترچینج (Interchange) به عنوان راه خروج از این اوضاع عنوان کرده و شما را راهی بیرون میکند. اما این اوضاع پیچیده در همینجا تمام نمیشود؛ بعد از خروج از پناهگاه با یک باجه تلفن عمومی مواجه میشویم که تلفن آن درحال زنگ زدن است و پس از پاسخ دادن به آن با جمله “اوبرون (Oberon) باید بمیرد” مواجه میشویم که قطعا اوضاع را پیچدهتر میکند. هر چند شروعهای مبهم یکی از ترفندهای توسعه دهندگان بازیهای رایانهای است اما معمولا بخشی از این ابهامات حداقل در همان دقایق ابتدایی حل میشود یا حداقل با شخصیت اصلی داستان بیشتر آشنا میشویم اما واقعیت این است که شروع اتمفال کمی فراتر از حد استاندارد، دارای ابهام است و حتی شلختگیهای متعددی از جمله بی هویت بودن شخصیت اصلی بازی نیز در آن دیده میشود. از این رو ممکن است کمی بازیکن را در همان ابتدا دلسرد کند؛ اما به هر حال هدف اصلی از همان ابتدای امر مشخص است: یک راه برای خروج از این جهنم لعنتی پیدا کنید! در صورتی که کمی این شروع شلخته را تحمل کنید در ادامه احتمالا اوضاع تغییرات زیادی خواهد کرد. به مرور با گشت و گذار در دنیای بازی و آشنا شدن با شخصیتهای مختلف کمی از ابهامات حل خواهد شد اما به هر حال نمیتوان شروع سرد و بیهیجان بازی را انکار کرد و متأسفانه روند بهبود این شرایط تا چند ساعت ابتدایی بازی بسیار کند است.
دنیای بازی در مناطق سرسبز شمالی انگلستان جریان دارد که طراحی آن به خصوص با وجود دید دور دستی که از نیروگاه وجود دارد و اشعه آبی که از آن به همراه صدای خاص متصاعد میشود بسیار دیدنی است. این منظره ناخودآگاه یادآور صحنههایی از سریال چرنوبیل است. بدون شک با گشت و گذار در نقشه بازی میتوان الهام گرفتن دنیای بازی از فاجعه چرنوبیل را به طور کامل حس کرد. از این موضوع که بگذریم دنیای بازی شامل ۵ ناحیه مختلف است و متناسب با داستان بازی هر ناحیه ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارد. به طور خلاصه طی 5 سالی که از حادثه گذشته است نیروهای نظامی دولتی که تحت عنوان پروتکل (Protocol) شناخته میشوند سعی بر حفاظت و ایجاد قرنطینه در سرزمینهای اطراف نیروگاه را داشتند اما به وجود آمدن گروههای مختلف مانع از تسلط کامل پروتکل بر این مناطق شده است. مقر اصلی نیروهای پروتکل در دهکدهای به نام ویندام (Wyndham) است و همزمان این گروه سعی دارد تا بر منطقه اسکترمور (Skethermoor) و ورودی اینترچینج در این منطقه هم تسلط پیدا کند. از سمتی دیگر یاغیها نیز سعی بر کنترل منطقه اسلتن دیل (Slatten Dale) را دارند و در نهایت یک فرقه مذهبی به نام درویدها (Druid) هم سعی در تسلط مناطق جنگلی کسترفل (Casterfell Woods) را دارند. همچنین در مناطق مختلف شاهد انسانها و حیوانات جهش یافته نیز هستیم که مجدد هر دسته ویژگیهای تهاجمی متفاوتی دارند. در نگاه اول این موضوع تنها تنوع بالایی از دشمنان را القا میکند اما بیاید چنین فضایی را با دقت بیشتری متصور شویم و اینجاست که دقت در خلق جزئیات خود را به خوبی نشان میدهد. در چنین شرایطی قطعا یاغیها سعی بر دزدی و شرارت خواهند داشت و در مقابل گروههای افراطی شرایط را برای راه اندازی جریانهای مذهبی خود خواهند داشت؛ صد البته نیز نیروهای نظامی نیز سعی بر تسلط بر شرایط دارند اما معمولا قوای خود را بیجهت خرج مبارزه با خلافکاران و افراطیها نخواهند کرد و این دقیقا همان چیزی است که در پراکندگی جمعیتی دنیای اتمفال شاهد آن هستیم. اما موضوع به همینجا ختم نمیشود؛ در روایت داستانی ما شاهد حضور شخصیتهای متعددی هستیم که نقش کلیدی در پیشبرد بازی دارند و برخی از آنها نمایندگانی از گروههای حاضر در بازی هستند. شما راههای مختلفی برای به پایان رساندن داستان بازی دارید و در انتخاب آنها هم آزادی عمل فوق العادهای خواهید داشت و قاعدتا بسته به انتخابهای شما و اعتمادی که به یکی از شخصیتهای اصلی خواهید داشت یکی از پایانهای موجود در بازی را تجربه خواهید کرد.
بدون شک یکی از مهمترین نقاط قوت بازی Atomfall همین پس زمینه داستانی با جزئیات فوق العاده و اتصال دقیق این پس زمینه با شخصیتهای اصلی داستان است که در واقع میتوان گفت این موضوع برای سایر بخشهای بازی میتواند همانند ستونی استوار عمل کند که با اتکا بر آن تجربهای فراموش نشدنی خلق شود. در کنار این موضوع آزادی عمل بسیار بالای بازیکن در طول روایت داستانی هم قابل توجه است تا حدی که شما علاوه بر نوع انتخابهایی که برای مکالمه با شخصیتها خواهید داشت میتوانید آنها را بدون هیچ دلیلی از بین ببرید و نگران پیدا کردن راهی برای به پایان رساندن بازی هم نباشید. هر چند در اتمفال شاهد پایانهای بسیار زیادی نیستیم (6 پایان مختلف) اما روند داستانی بازی تا حدی جذاب هست که ارزش تکرار بازی و تجربه هر یک از این پایانها را دارد؛ البته ناگفته نماند که در بخش شخصیت پردازی و مکالمات شاهد روندی دوگانه هستیم. دیالوگها گاهی به حدی سطحی و پیش پا افتاده هستند که به روایت داستان لطمه میزنند اما در مقابل گاهی هم روند مکالمات و اتفاقات درون بازی تا حدی حرفهای است که داستان و روایت را بیش از پیش جذاب و به یادماندنی میکنند. این روند تا حدی هم در بحث مأموریتها وجود دارد. به طور کلی مأموریتهای موجود در بازی برخلاف انتظار روند تکراری و کسل کننده ندارند اما گاهی اوقات شاهد مأموریتهای بیش از حد پیش پا افتاده هستیم و در مقابل گاهی اوقات هم روند مأموریت تا حدی پیچیده میشود که سر رشته امور از دستتان در خواهد رفت. یکی دیگر از مشکلاتی که در بحث مأموریتها شاهد آن هستیم گستردگی آنها در نواحی مختلف دنیای بازی است و از آنجایی که بازی فاقد قابلیت جا به جایی سریع (Fast Travel) است و همچنین هیچ راهی جز پیاده روی برای رسیدن به نقطه مد نظر نیست، به طور ناخودآگاه باعث کش آمدن روند بازی و صرف زمان اضافی برای رسیدن به یک نقطه بر روی نقشه خواهد شد. به عبارت بهتر بگویم که شاید نزدیک به نیمی از زمانی که در بازی صرف خواهید کرد برای پیاده روی خواهد بود و نیمی دیگر برای ماجراجویی و پیشبرد داستان بازی خواهد بود؛ بنابراین بازی Atomfall با وجود اینکه حداقل در اولین تجربه زمان قابل توجهی را طلب میکند اما اصل داستان بازی این میزان نخواهد بود. با این حال بنظرم محتوای ارائه شده در بازی فراتر از برچسب قیمتی 50 دلاری که برای آن در نظر گرفته شده است و از این بابت عملکردی قابل قبول دارد.
ماجراجویی در دل رادیواکتیو
همانطور که اشاره شد استدیو Rebellion پس از مدتها با بازی Atomfall تجربهای جدیدی را ارائه کرده و روند تکراری سری Sniper Elite را کنار گذاشته است. دید اول شخص در کنار ویژگیهای سبک نقش آفرینی ماجراجویانه باعث شده تا مجدد حس الهام گرفتن و برداشتهای مختلف از عناوین با سبک مشابه را بارها و بارها در بازی احساس کرد که شاید مهمترین آنها سری فالاوت باشد. قطعا با وجود تشابهها، انجام مقایسههای مختلف بین این عناوین اتفاق خواهد افتاد اما راستش را بخواهید بنظرم هر چقدر هم این مقایسهها انجام شود نمیتوان برچسب برتری بین این عناوین زد. این موضوع دلایل مختلفی دارد اما به طور کلی، هم از منظر وسعت بازیها و هم از منظر امکانات موجود در زمان توسعه این بازیهای باعث ایجاد تفاوتهای اساسی خواهند شد. اما با وجود همه این الهامات و تشابهها، باز هم نتیجه نهایی گیمپلی بازی Atomfall به هیچ وجه بد نیست. طراحی مناسب و با جزئیات بالای دنیای بازی باعث شده تا طرفداران ماجرارجویی از گشت و گذار و صد البته سرک کشیدن به مکانهای مختلف به این سادگی احساس خستگی نکنند. همچنین اگر اطلاعات عمومی خوبی از هنر و تاریخ کشور انگلستان داشته باشید میتوانید در گوشه کنارهای دنیای اتمفال با ایستراگهای (Easter Egg) متعدد و جذابی هم رو به رو شوید. برای گیمرهایی که علاوه بر ماجراجویی طرفدار حل معما هستند هم بازی Atomfall برنامه دارد؛ شما میتوانید هم در طول مأموریتهای داستانی و هم به طور آزادانه به سراغ معماهای در نظر گرفته شده رفته و از حل کردن آنها لذت ببرید. خوشبختانه از نظر تعدد و درجه سختی معماها در حد استاندارد و معمول هستند و از این رو احتمالا شما را راضی خواهند کرد. برای پیدا کردن و حل معماهای بازی هم وسیلههای مختلفی در نظر گرفته شده است که برخی به راحتی و برخی با گشت و گذار و تحمل سختی به دست خواهند آمد.
مبارزات یکی از پرطرفدارانترین بخشهای عناوینی این سبکی است و خوشبختانه بازی Atomfall هم از در این بخش عملکرد مناسبی دارد. به طور کلی مبارزات از طریق سلاحهای سرد و گرم ممکن است. در بخش سلاحهای گرم هر چند دسته بندیهای مختلفی از جمله کلت، شاتگان و غیره وجود دارد اما تنوع سلاحهای هر دسته بندی زیاد نیست و محدود به یک یا دو اسلحه به ازای هر دسته بندی میشود علاوه بر این مطابق انتظار در فضای آخرالزمانی موجودی مهمات محدود است و بازیکن باید در استفاده از آنها احتیاط لازم را داشته باشد. البته این نکته را هم باید اضافه کنم که در طول بازی شاهد حضور باس فایت (Boss Fight) نیستیم و از این جهت دست شما در استفاده از مهمات کمی بازتر بوده و به طبع لذت بازی نیز به مراتب بیشتر خواهد بود. طراحی گانپلی هم، مانند اغلب بخشهای بازی نقاط قوت و ضعف مختلفی دارد اما به طور کلی استفاده از سلاحها تا زمانی که مهمات خشاب آنها خالی نشده جذاب است اما زمان پرکردن خشاب مشکلاتی دیده میشود که شاید مهمترین آن پر نشدن سلاح در زمان مورد انتظار است؛ این موضوع گاهی به شدت باعث آزار خواهد شد. در مقابل سلاحهای سرد تقریبا بدون هیچ مشکلی است و تنوع این نوع سلاحها هم قابل توجه است؛ از این رو شما میتوانید با کمی گشت و گذار در دنیای بازی سلاح سرد کارآمد و مورد علاقه خود را به مرور پیدا کرده و بدون دغدغه از خراب شدن سلاح، تا انتهای بازی از آن استفاده کنید. با توجه به اینکه در بازی بیشتر جنبه تنوع دشمن وجود دارد تا حضور باس فایتهای عجیب و سخت، کافی است تا چند سلاحی (اعم از سرد و گرم) که با آن راحت هستید را پیدا کرده و آن را در چرخ دسترسی سریع قرار داده و بازی را با خیالی آسوده ادامه دهید.
یکی از مشکلاتی که بعد از مدتی آزار دهنده خواهد شد ظرفیت محدود اینونتوری (Inventory) است؛ از این رو در طول بازی ناچار خواهید شد تا بسیاری از آیتمها و سلاحها را دور انداخته یا از طریق لولههای پنوماتیک که معادل همان گنجه ذخیره سازی است، آنها را دور از دسترس ذخیره کنید. در همین امتداد یکی دیگر از مشکلات موجود، تعداد محدود لولههای پنوماتیک در دنیای بازی است. این لولهها معمولا در کنار موقعیتهایی که نیاز به استفاده از باتری اتمی (یک آیتم خاص که برای راه اندازی برخی اهداف استفاده میشود) وجود دارد و تنها تعداد بسیار محدودی در سایر نقاط نقشه پیدا میشود. یکی دیگر از مواردی که در اغلب بازیهای نقش آفرینی ماجراجویی دیده میشود بحث ارتقاء است که اتمفال هم از این موضوع بیبهره نیست اما سیستم ارتقاء بازی ناترازیهای عجیبی همراه دارد که شاید بتوان گفت تا انتهای بازی تنها به تعداد انگشتان یک دست میتوانید ارتقاء اعمال کنید. هر چند ناگفته نماند که تعداد ارتقاءهای بازی آنچنان هم زیاد نیست اما نکته عجیب اینجاست که شما یک بار به طور مستقل باید به دنبال آیتمهایی باشید که امکان ارتقاء را برای شما آزاد کرده و پس از آن هم باید به دنبال آیتمهای امتیازی ارتقاء باشید. از طرفی برخی از این ارتقاءها برای پیشبرد بازی نسبتا ضروری هستند؛ به عنوان مثال شما تنها با انجام یک ارتقاء نسبتا گران قادر خواهید بود که تلههای کار گذشته شده در برخی از محیطها را خنثی کنید یا به طور مشابه باید یک ارتقاء را اعمال کنید تا بتوانید موارد مورد نیاز برای ساخت معجون کاهنده اثر رادیواکتیو از محیط جمع آوری کنید. به طور کلی سیستم ارتقاء بازی دارای مشکلات متعددی است که شما را در برخی از موارد از اعمال ارتقاء منصرف خواهد کرد.
یکی از راهکارهای جالب بازی، مواردی است که میتوانید آنها را با جمع آوری مواد اولیه بسازید که در اغلب بازیهای به سیستم Crafting شناخته میشوند؛ اما این امکان در بازی اتمفال تنها زمانی در دسترس است که شما فرمول ساختها را از محیط یافته و آن را یاد بگیرید. این موضوع هم در امتداد بحث مشکلات ارتقاء احتمالا برای برخی از افراد آزار دهنده خواهد بود؛ هر چند این موضوع برای من به عکس جذاب بوده و راهکار در نظر گرفته شده را جالب میدانم به خصوص که حس کنجکاوی و ماجراجویی را برای پیدا کردن فرمولهای ساخت بیشتر برانگیخته میکند. در مجموع بخش گیمپلی بازی Atomfall روند سینوسی شدیدتری را نسبت به بخش داستان و روایت تجربه میکند؛ قطعا پازلها، چالشها و مبارزات به خودی خود مخاطب را جذب کرده و میتواند او را سرگرم کند اما در مقابل مشکلاتی دیگر که بیشتر موارد جانبی هستند باعث خواهد شد تا آن تجربه ماجراجویی چندان بینقص به نظر نیاید و اثر خود را در افت کیفیت بازی داشته باشد.
طبیعت آلوده
هر چند درباره موتور گرافیکی بازی Atomfall اطلاعات دقیقی ارائه نشده است اما با توجه به بازی اخیر استدیو Rebellion و تشابههای گرافیکی موجود میتوان گفت که این عنوان هم از موتور گرافیکی Asura استفاده میکند. همانطور که در نقد و بررسی بازی Sniper Elite: Resistance اشاره کردیم، کیفیت گرافیکی این بازی نسبت به تکنولوژیهای روز و بهبودهای کیفی که در اغلب بازیهای نسل نهمی وجود دارد، قدیمی بوده و جای کار دارد. همین موضوع با یک درجه کمتر مجدد در بازی اتمفال هم تکرار شده است. البته بر خلاف کیفیت گرافیکی طراحیهای محیطی بسیار خوب کار شده و ما شاهد یکی از جذابترین طراحیهای محیطی در بازی هستیم که شامل محیطهای جنگلی و دشتهای سبز، دهکده و خرابهها، زیرزمینها و تأسیسات مخفی است. شاید تنوع محیطها و وسعت آنها آنطور که باید بزرگ و متعدد نباشد اما طراحی نقشه دقیق و پر جزئیات است و پیاده روی در این محیطها به خصوص در ساعات اولیه بازی جذاب به نظر میرسد. طراحی شخصیتها و انیمیشنها هم خوشبختانه به کمک این موضوع آمده و باعث شده بازی از نظر فضا سازی و انتقال حال و هوای فاجعه اتمی به خوبی عمل کند. اما با همه این اوصاف باز هم بخش بصری بازی ضعف، قدیمی بودن و عدم تمایل به استفاده از تکنولوژیهای جدید را فریاد میزند. یکی دیگر از مشکلاتی که با وجود قدیمی بودن گرافیک طرف هستیم، وجود بارگذاریهای متعدد در بازی است. ما این عنوان در پلتفرم PC تجربه کردیم و با توجه به اینکه بازی به اجبار بر روی SSD نصب شده است اما علاوه بر تعدد بارگذاریها، زمان بارگذاریها است که به طور قابل توجهی برای عنوانی که بر روی درایو SSD نصب است بالا است. معمولا زمان بارگذاری ارتباط مستقیمی با کیفیت گرافیکی، جزئیات و وسعت جهان بازی دارد. این بازی از نظر وسعت مناطق آنچنان بزرگ نسبت، کیفیت گرافیکی بالایی ندارد و جزئیات موجود در نقشه هم با وجود اینکه زیاد است اما برای تکنولوژیهای سختافزار روز در حدی نیست که زمان چندانی طلب کند و همین موضوع بحث کمکاری در بهینه سازی را مطرح میکند. در پلتفرم PC هر چند بازی فریم دهی قابل قبولی را ارئه میکند اما مشکلی که وجود دارد این است که نرخ فریم دهی نسبت به این کیفیت گرافیکی و همچنین بازی Sniper Elite: Resistance که چند ماه قبل منتشر شد بیش از حد نوسان دارد به طور که به طور میانگین 30 فریم بر ثانیه در صحنههای مختلف شاهد نوسان در فریم هستیم که بسیار قابل توجه است. معمولاً عنوانی که بهینه سازی مناسبی داشته باشد فارغ از نوع محیط نوسان فریم دهی زیادی ندارد اما در این بازی خلاف این موضوع بارها و بارها دیده میشود.
خوشبختانه اوضاع بازی در بخش صداگذاری و موسقی متن عملکرد بهتری دارد و ما شاهد فن بیان ماهرانه در دیالوگها هستیم و از سمتی موسقیهای متن چه به هنگام مبارزه یا زمانهای حساس و چه زمان پیاده روی مناسب و البته متناسب هستند.همچنین در راستای موردی که در ابتدای امر هم ذکر شد، برخی موسیقیهای متن موجود در بازی به خصوص در دهکده ویندام هم یادآور موسیقی متن سریال چرنوبیل است که مهر تأیید دیگری بر موضوع الهام گرفتن خواهد بود. یکی از مهمترین ویژگیهای بازی Atomfall ایجاد فضایی متناسب با حال و هوای داستان از طریق صداگذاریهای محیطی است و این موضوع به خصوص در محیطهای جنگلی و مناطق مسکونی بیش از پیش خود را نشان خواهد داد. به طور کلی بخش صداگذاری و موسیقی متن بازی عملکرد بسیار خوبی از خود نشان داده و قطعا یکی از بخش های کلیدی برای موفقیت بازی خواهد بود.