بازی مرکب (یک سریال کرهای در ژانر هیجانانگیز و بقا است که توسط شبکه نتفلیکس منتشر شد. فصل اول این سریال در سال 2019 پخش و به سرعت تبدیل به یکی از پربینندهترین سریالهای تلویزیونی شد. فصل دوم بازی مرکب در سال 2024 و فصل سوم آن در ژوئن 2025 (تیرماه 1404) انتشار یافت.
ایده ترکیب بازیهای کودکانه با خشونت و مرگ، شاید قبلاً هم به کار رفته باشد؛ اما برای بسیاری از مخاطبین تازگی داشت. همین غافلگیریها باعث میشد هر قسمت از فصل 1 سریال، بیننده را غرق در خودش کند و سراسر جذاب باشد؛ اما آیا بازی مرکب توانسته در فصلهای بعدی همچنان مخاطب را میخکوب کند و به موفقیت اولیه خود برسد یا ایدههای نو دیگر ته کشیدند و صرفاً الگوی فصل 1 تکرار میشود؟
با کریتیکلنز همراه باشید تا به نقد و بررسی فصل سوم سریال بازی مرکب، پایان قصهای درباره جنون سرمایهداری بپردازیم.
پایان؟ یا باز کردن راه برای ساخت دنباله
خلاصه داستان
در کره جنوبی اختلاف طبقاتی به حدی رسیده که خیلیها جز مرگ راهی پیش روی خود ندارند. از آنطرف بعضی سرمایهداران چنان غرق خوشی هستند که دیگر جز تماشای مرگ انسانها چیزی سرگرمشان نمیکند. در و تخته با هم جور است. یک بازی طراحی شده که فقیرها باید برای زنده ماندن بجنگند و هرکس که تا مرحله آخر زنده بماند، 45.6 میلیارد وون (حدود 33.4 میلیون دلار) برنده میشود.
در فصل سوم هوانگ جون هو، افسر پلیس، همچنان درحال تلاش برای پیدا کردن جزیرهای است که بازیها آنجا برگزار میشود. گی هون، بازیکن شماره 456 از شورشی که به پا کرده بود شکست میخورد و بازیها طبق روال سابق برگزار میشوند. کانگ نو ایول، سربازی که عروسکگردان بود هم قصد دارد علیه سیستم بازی شورش کند.
هشدار: این متن حاوی اسپویل است!
کلیدها و چاقوها
هوانگ این هو، مجری مسابقه، بازیکن 456 را زنده نگه میدارد و به سالن اصلی بازیکنان برمیگرداند. ارتباط بین مجری و بازیکن شماره 456 هنوز مبهم و پیچیده است. نمیدانیم که مجری در دل خود 456 را تحسین میکند یا نسبت به وی بیتفاوت است.
حال شورشیهایی که مخالف ادامه بازی بودند اکثراً کشته شدند. رأی اکثریت به سمت راست سالن، یعنی طرفداران ادامه بازی افتاده است. پس طبق معمول بازی ادامه پیدا میکند. بازی مرکب همیشه این طعنه را به سیاست دموکراسی زده است. وقتی اکثر افراد مسیر غلط را انتخاب کنند، آیا باید در آن مسیر قدم گذاشت؟
بازی مرحله چهارم از این قرار است که بازیکنان به دو تیم قرمز و آبی تقسیم میشوند. افراد تیم قرمز باید حداقل یک نفر از تیم آبی را بکشند تا برنده شوند. بازیکنان تیم آبی هم باید فرار و راه خروج را پیدا کنند. بازیکن 456 جزو تیم قرمز است و اتفاقاً میخواهد یکی را بکشد. در نظر گون هی، دائه هو که قرار بود اسلحه را به شورشیان برساند و این کار را نکرد مقصر شکست این انقلاب بود. دائه هو در تیم آبی قرار دارد. شاید برای اولین بار بازیکن 456 غریزه انتقامش را پیش بگیرد و اخلاق انسانی خود را فراموش کند.
شب پرستاره
بازی چهارم آغاز میشود. گی هون فقط دنبال دائه هو است. بالاخره وی را پیدا میکند؛ اما بخاطر اخلاقیاتش مردد میشود که او را بکشد. ولی خب گی هون برای زنده ماندن باید یکی را به قتل برساند. برای رفع این مشکل چه راه حلی داریم؟ کافی است شخصیت دائه هو را بیش از پیش منفور کنیم. دائه هو در لحظات آخر سعی میکند بازیکن شماره 456 را بکشد. پس 456 هم به نوعی از خود دفاع میکند و خشمش هم در همین دفاع از خود خالی میشود و دائه هو، بازیکن شماره 388 حذف میشود.
زن باردار، فرد ترنس و پیرزن باهم در تیم آبی قرار میگیرند. فرزند زن وسط بازی به دنیا میآید. پایش هم موقع بالا رفتن از پله پیچ میخورد. دلهره اصلی این قسمت روی دوش این سه نفر است. فرد ترنس از دو نفر دیگر محافظت میکند. ولی درنهایت کسی که پدر بچه است از پشت به وی خنجر میزند. پسر پیرزن هم آخر مسابقه پیرزن و زن و کودک را پیدا میکند. درحالی که هنوز کسی را نکشته است، تصمیم میگیرد زن را بکشد؛ ولی پیرزن هم از پشت خنجری که گیره سرش بود را در بدن پسرش فرو میکند تا نگذارد زن و کودک تازه به دنیا آمده آسیبی ببینند.
همراه با چند ماجرا از شخصیتهای فرعی بازی چهارم هم تمام میشود. افرادی که مخالف ادامه بازی بودند کمتر میشوند و قدرت اکثریت همچنان در سمت راست سالن میماند.
تقصیر تو نیست
تدوینگران سریال بازی مرکب کودک به دنیا آمده را با هوش مصنوعی طراحی کردهاند. مصنوعی بودن کودک خیلی به جنبه عاطفی بازی مرکب ضربه زده است. میتوانستند در سکانسهای اکشن از ماکت استفاده کنند و لحظاتی که روی صورت نوزاد زوم میشود از یک بچه واقعی استفاده نمایند.
برای شروع بازی پنجم باز هم رایگیری میشود و طبق معمول رأی به ادامه بازی داده میشود. پیرزن هرکاری میکند تا رأی جمع را برگرداند فایدهای ندارد. نجات جان نوزاد اولویتش است. وی به بازیکن شماره 456 وصیت میکند که مراقب بچه باشد. سپس خودش را به دار میآویزد. گی هون که از انقلاب ناامید شده بود، اکنون یک هدف جدید دارد: باید نوزاد را سالم از بازی خارج کند.
مهمانان VIP از راه رسیدهاند. مهمانان سرمایهدار سرگرم کشتن بازیکنان و شرطبندی روی آنها هستند. یکی از مهمانان روی بازیکن 222، یعنی مادر نوزاد شرطبندی کرده بود. با اوضاعی که وی دارد، سالم ماندن در بازی پنجم تقریباً غیرممکن است. در گپ و گفت سالن VIP، پیشنهادی مقبول جمع میشود که اگر نوزاد هم بتواند نجات پیدا کند، شرط روی بازیکن شماره 222 برنده حساب شود. گی هون نوزاد را با خود میبرد و اولین نفر از پل رد میشود. آن مهمانی که شرط را بسته بود غرق شادی میشود چرا که شرطش را برده است.
222
رقابت پنجم بازی مرکب تمام میشود. بازیکن 222 نمیتواند رد شود و حذف میشود. مهمانان VIP نظرشان این است با مرگ مادر، نوزاد هم باید حذف شود. در آستانه نهایی شدن این تصمیم مجری مسابقه ورق را برمیگرداند. مجری وعده میدهد که با حضور نوزاد به جای بازیکن 222، هم بازی و هم رأیگیری جذابتر میشود. به این ترتیب وی عامل مهمی در نجات جان نوزاد میشود.
وقتی بقیه میفهمند بازیکن 222 به بازی برگشته، اکثریت سمت راست معترض شده و خواهان حذف بچه بودند. این نما تاکید دیگری بر مرگ انسانیت و تباه بودن سمت اکثریت جامعه است.
رأیگیری انجام میشود. باز هم اکثریت رأی به ادامه بازی میدهند. بازی ششم بازی نهایی به حساب میآید. روال بازی اینگونه است که بازیکنان از سه برج باید رد شوند و هر نوبت حداقل یک نفر را حذف کنند. یعنی در طول بازی حداقل 3 بازیکن باید حذف شوند.
مجری گی هیون را به یک جلسه شبانه دعوت میکند. وی به بازیکن 456 یک چاقو میدهد و به او پیشنهاد میکند برای نجات جان بچه، بقیه بازیکنان را شبانه به قتل برساند. طبق قوانین اگر فقط 2 نفر در بازی باقی مانده باشند، بازی نهایی (که نیاز به حذف حداقل 3 بازیکن دارد) برگزار نخواهد شد. گی هیون اول میخواهد مجری را بکشد؛ ولی میداند با این کارهم تمام امیدهایش را نابود میکند و هم دیگر کسی برای مراقبت از نوزاد وجود نخواهد داشت.
در سمت دیگر جزیره نگهبان شماره 11 به ادامه نقشهاش برای فرار ادامه میدهد. نگهبان ارشد با تیم کوچکی که جمع کرده، اعضای بدن بازیکنان حذف شده را برداشت میکنند و آنها را میفروشند. از آنجا که بقیه نگهبانان و مسئول اصلی بازی این را نمیداند، نگهبان ارشد نمیتواند جلوی بقیه، نگهبان شماره 11 را دستگیر کند. وی اطلاعات بازیکنی که توسط نگهبان 11 نجات داده شده را پیدا میکند و میفهمد که یک دختر مبتلا به سرطان دارد. این میتواند اهرم فشاری برای نگهبان 11 باشد؛ ولی فعلا همه چیز آرام پیش میرود.
اما بیرون از جزیره اتفاقات جالبی افتاده است. دوست افسر که به ماهیگیر شک کرده بود، بالاخره مدرکی علیه وی بدست میآورد. وی به خانه ماهیگیر رفت و تابلوی عکسی از ماهیگیر با کسی که مردم را به بازی دعوت میکرد را پیدا کرد. سپس زیر لانه سگ آنجا نیز چالهای پر از پول مییابد. ولی قبل از اینکه بتواند با افسر تماس بگیرد توسط پلیس دستگیر میشود. در دفتر پلیس تلفنش را میقاپد و با فریاد حرفش را به افسر میگوید؛ ولی قبل از افسر این ماهیگیر است که متوجه لو رفتنش میشود.
ماهیگیر افراد دو قایق را به گلوله میبندد. خود افسر و یکی دیگر زنده میمانند. ماهیگیر کشته میشود و قبل از مرگش هیچ چیز را لو نمیدهد.
دایره، مثلث، مربع
گی هیون چاقو را تا گلوی یکی از بازیکنان میبرد؛ ولی دچار شک میشود. بازیکن 456 همچنان اخلاقیات انساندوستانهاش باقی مانده است. با اینکه زنده گذاشتن بقیه بازیکنان به معنی در خطر انداختن جان نوزاد است؛ ولی این روش از محافظت برای گی هیون قابل اجرا نیست. در این صحنه نماهایی از گذشته مجری میبینیم که وی هم دقیقا جایگاه بازیکن 456 را تجربه کرده است؛ اما تفاوت اینجا است که مجری چاقو را در گلوی بقیه بازیکنان فرو برده بود.
نکتهای که در سریال بازی مرکب به صورت سربسته نشان داده میشود، تردید مجری است. شخصیت گی هیون باعث شده تا مجری به رفتارهای گذشتهاش فکر کند؛ زمانی که وی خود نیز فردی با اخلاقیات بالا بود. باید دید درنهایت موضع مجری چه خواهد شد.
بازیکنان ابتدا روی برج مربعی قرار میگیرند. تصمیم جمع این است که بازیکن تازه به دنیا آمده 222 را حذف کنند. مشکل اصلی جدا کردن گی هیون از بچه است. وسط این بحث بازیکن 333، کسی که عاشق زن باردار بود، بقیه را متقاعد میکند که ابتدا بازیکن 125 را حذف کنند.
بازیکن 125 بخاطر از دست دادن معشوقهاش و بعد مصرف قرصهایی که متعلق به TOP (رپر) بود تشخیص درستی از پیرامونش ندارد. با این حال کسی این ریسک را نمیکند که به سمت او برود و وی را به پایین هل دهد. تا این که بازیکن 333 میله فلزی نصب شده روی برج را برمیدارد و با بیرحمی بازیکن 125 را به پایین میاندازد.
بازیکنان سپس وارد برج مثلثی میشوند. بازیکن 333 که اکنون مغز متفکر اکثریت شده است، این برنامه را میچیند که نوزاد را از گی هیون جدا کند و سپس وی را به پایین بیاندازد؛ ولی در آخر بازیکنی که میخواست گی هیون را بیاندازد را با میله به پایین هل میدهد. بازیکن 333 اینجا جبههاش را عوض میکند و اعلام میکند که پدر بچه اوست.
پس از این تغییر جهت (آمدن بازیکن 333 کنار گی هیون)، برنامهریزیهای گروه اکثریت به هم میخورد. آنها یکی از اعضای خود را قربانی میکنند؛ ولی بازیکن 456 با این که فقط از سمت مقابل ضربه خورده، همچنان به عدالت معتقد است. وی میگوید باید با قرعه کشی نفر بعدی که حذف میشود را مشخص کنیم. پس از این حرف جو به هم میریزد و پس از درگیریها کل اعضای اکثریت حذف میشوند.
حال مشکل جدید این است که در برج بعدی بین بازیکن 333 و 456 چه کسی حذف شود؟ در این سکانس بازیکن 333 ابتدا زیرک و مغز متفکر نشان داده میشود؛ و سپس به طرز احمقانهای حریص و خودخواه رفتار میکند. وی میتوانست پیرمرد را جهت اطمینان زنده نگه دارد؛ اما به خاطر سهم بیشتر جایزه وی را به پایین انداخت. از آنطرف بازیکن 456 که در 2 قسمت قبل خودش دنبال قتل و انتقام بود، حال حاضر است جان نوزاد را به خطر بیاندازد تا عدالت برای گروه مقابلش رعایت شود. حتی بنظرم تصمیم گروه اکثریت برای ادامه بازی هم احمقانه بود. آنها دیدند که بازیکن 456 چه کارهایی میتواند بکند. تا قبل از این بازی هم سهم خیلی خوبی برایشان کنار گذاشته شده بود. چنین ریسکی برای حریصترین آدمها هم غیرمنطقی است.
انسانها
وقتی بازیکن 333 و 456 میخواهند از پل رد شوند تا به برج دایرهای برسند، بازیکن 333 اجازه عبور گی هیون را نمیدهد. در این صورت برای مرحله آخر بین نوزاد شماره 222 و بازیکن 333 یکی باید حذف شود. از جنونی که بازیکن 333 را گرفته مشخص است وی نمیخواهد جان نوزاد را نجات دهد. گی هیون ابتدا تسلیم میشود و از روی پل عبور نمیکند؛ ولی لحظه آخر با یک پرش بلند خود را به برج دایرهای میرساند.
بازیکن 333 و گی هیون قبل از این که دکمه شروع مرحله آخر بازی را بزنند با هم درگیر میشوند. بازیکن 333 به پایین پرت میشود.
این پرت شدن هم درحالی است که بازیکن 456 میخواست وی را نجات دهد و لباسی که بازیکن 333 به آن آویزان بود را رها نکرد. بازی مرکب تلاش میکند دو مفهوم متضاد را کنار هم بگنجاند. از یک طرف گی هیون برای نجات نوزاد باید طرف مقابل را حذف کند و از طرف دیگر روحیه وی اجازه چنین کاری را نمیدهد. همچنین بازیکن 456 شخصیت اصلی سریال بازی مرکب است پس باید تا آخر زنده بماند و بازیها را برنده شود. طبیعی است که چنین سناریویی به منطق سریال آسیب جدی میزند.
گی هیون دکمه شروع مرحله آخر را میزند. حال فقط او مانده است و نوزادی که مسئولیت نجات جانش را داشت. بازیکن 456 نوزاد را به زمین میگذارد. یک مونولوگ احساسی را ابراز میکند و خودش را به پایین پرت میکند.
«ما حیوان نیستیم. ما انسانیم. انسانها…». ابتدای این قسمت روی مهرههای اسبی زوم شده بود که مهمانان VIP شرطبندیهایشان را با آن انجام میدادند. فصل اول پیرمرد شماره 001 گفته بود ما سرمایهداران از شرطبندی روی اسبها خسته شدیم؛ به همین خاطر تصمیم گرفتیم روی انسانها شرطبندی کنیم. گی هیون با این مونولوگ یک اعتراض نمادین به سیستم سرمایهداری کرد. علیرغم منطق ضعیف قسمت آخر، این نما قدرتمند بود. موسیقی، تدوین و بازی خوب بازیگر باهم صحنهای به یادماندنی را خلق کردند.
گارد ساحلی از راه میرسد. قبل از آن جزیره منفجر میشود و همه از آن خارج میشوند. پرونده بازی مرکب در کره جنوبی بسته میشود. مجری بازی مرکب نوزاد را با خود میبرد و همراه با جایزهاش پیش برادر ناتنی خود، یعنی افسر پلیس، میبرد. همچنین دارایی گی هیون را به دخترش اهدا میکند.
سکانس آخر و نمای آخر، کیت بلانشت از بازیگران مطرح هالیوود را میبینیم که دارد با یک بیخانمان بازی میکند. همان بازی دعوت به squid game. گویا قصه بازی مرکب اینجا تمام نشده و ادامه ماجراها را در آمریکا قرار است ببینیم. خبرهایی آمده که کارگردان نسخه آمریکایی بازی مرکب دیوید فینچر است.
تحلیل کلی
وقتی خبر پخش سریال Squid Game برای اولین بار آمد، همه از این ایده نو به وجد آمدند. وقتی هم که فصل اول آن پخش شد، مخاطبین حتی بیش از پیش از بازی مرکب استقبال کردند. فضاسازی جذاب، غافلگیریهای پی در پی، شخصیتهای تاثیرگذار و داستان چالشبرانگیز روی هم باعث شدند پرمخاطبترین سریال غیرانگلیسیزبان ساخته شود.
فصل 1 که تمام شد با خودم گفتم خب؛ فصل بعدی چه چیز جدیدی قرار است اتفاق بیافتد؟ آیا همین فصل 1 تکرار میشود؟ وقتی فصل 2 بازی مرکب منتشر شد دیدیم که حتی همان فصل 1 هم تکرار نشده است. شخصیتها سطحیتر بودند. هیجان بازیها به چشم نمیآمد. جنبه پلیسی و شورشی به داستان اضافه شده بود که آن هم هیچ روزنه امیدی به مخاطب نمیداد.
فصل 3 با اینکه در حد فصل 1 میخکوب کننده نبود؛ اما نسبت به فصل 2 جذابتر بود. بازیهای جدید رونمایی شدند و افسر و سرباز شماره 11 بالاخره داشتند به جاهایی میرسیدند. مشکل اصلی فصل 3 بازی مرکب این بود که هیچ داستانی را به انتها نرساند. همه راهها را باز گذاشت تا نسخه آمریکایی سریال بازی مرکب بتواند از آنها بهره ببرد.
داستان موازی خارج از جزیره هیچ تأثیری بر داستان اصلی نمیگذارد. فقط برای جمع کردن داستان در آخر به کار میآید. عجیبتر از آن، سرباز شماره 11 کلی اختلال در درون سیستم ایجاد میکند ولی بقیه حتی متوجه نمیشوند اتفاقی افتاده است. انگار هرکدام در یک جهان موازی کار خود را میکنند و تأثیری روی بقیه نمیگذارند.
تنها پایان مناسب متعلق به بازیکن شماره 456 بود. وی بالاخره به رهایی رسید و با یک خداحافظی احساسی پرونده خود را در ماجراهای بازی مرکب بست. یک خداحافظی که شروع تحول شخصیت مجری بود و باید دید آیا وی تبدیل به یک انقلابی در حد گی هیون میشود یا خیر؟ یا شاید حتی شخصیت جدید مجری در نسخه آمریکایی بازی مرکب چنان قوی پرداخته شود که روی دست گی هیون بیاید. باید منتظر ماند و دید.