نوستالژی به قدری قدرتمند است که میتواند تجربههایی که در گذشته صرفا سرگرمکننده بودهاند را تا حد غیرقابلباوری برایمان شگفتانگیز جلوه دهند. این باعث میشود در موارد خاصی، گذشته را به حال ترجیح دهیم و به این باور برسیم که بازیهای سالهای دور، جادوی خاصی داشتهاند که حالا از آن محروم شدهایم. با ریمسترها و پورت بازیهای قدیمی تا حدودی این فرصت پیش میآید که نوستالژی را با واقعیت رو در رو کنیم اما تقریبا هیچوقت این فرصت پیش نمیآید که عنوانی جدید را در دوران مدرن تجربه کنیم که با ذهنیت دو دهه قبل ساخته شده است. Captain Blood یک کپسول زمان واقعی است که در سال 2003 توسعه آن در SeaWolf Studio کلید خورد اما به دلیل مشکلات متعدد توسعهدهندگان و ناشر، پس از چند بار معرفی دوباره، حالا با همکاری شرکت SNEG و استدیوی General Arcade منتشر شده است. با کریتیکلنز همراه باشید به بررسی بازی Captain Blood بپردازیم.
کپسول زمان
این نقد و بررسی بر اساس نسخه ارسالی سازندگان و پس از 10 ساعت تجربه در PS5 نوشته شده است.
آن روزهای خشن
با بازگشت به دورانی که به طور عمده داستان صرفا محرک گیمپلی بود، بازی Captain Blood ساختار روایتی خیلی سادهای دارد. دختر یک فرد بانفوذ توسط دزدان دریایی ربوده شده است و قهرمان داستان ما وارد قراردادی با این فرد میشود تا در ازای دریافت مبلغ قابلتوجهی، دختر را به پدرش بازگرداند. با اینکه در نیمه بازی مسیر داستان دچار تغییر میشود اما روایت کاملا تکبعدی پیادهسازی شده است و شاهد تغییر و تحولی در شخصیتها و انگیزه آنها نیستیم. با این حال، خوشبختانه داستان بازی همان افسارگسیختگی و بیباکی بازیهای دوران PS2 را به ارث برده است و در روند داستان شاهد لحظات خشن و دیالوگهای بیپرده هستیم که به خوبی زمخت بودن روابط انسانی در بین دزدان دریایی را به نمایش میگذارد.
موردی که بیشترین ضربه را به روند روایت زده است، صداپیشگیهای بسیار مبتدیانهای که این روزها حتی در عناوین مستقل نیز مشابه آن را به ندرت میتوان پیدا کرد. فراتر از این، به طور کلی صدا در بازی در وضعیت اسفناکی قرار دارد و ممکن است در مواقعی حجم صدا به قدری کم باشد که دیالوگها به سختی شنیده شوند و برعکس در مواقعی صدا به قدری بلند باشد که باعث آزارده شدن مخاطب شود. به طور کلی، Captain Blood در زمینه داستانسرایی ارزش چندانی به مخاطب ارائه نمیکند و صرفا میتوان آن را به عنوان یک یادگار از گذشته که لحن عناوین اکشن آن روزها را به دوش میکشد، در نظر گرفت.
دزدان دریایی به سبک خدای جنگ
منبع الهام و حتی تا حدی میتوان گفت منبع تقلید Captain Blood، به طور واضحی نسخه اول God of War است. زاویههای ثابت دوربین و ضربات تمامکننده خشن، لحظات دکمهزنی یا QTE در هنگام مبارزه با باسها و حتی Rage Mode که دقیقا با رنگبندی و کاربرد عناوین کلاسیک God of War در بازی گنجانده شده است. از آنجایی که منبع الهامِ این عنوان سیستمهای محکم و اعتیادآوری دارد، Captain Blood نیز در ساعات اولیه اکشن سرگرمکنندهای ارائه میکند و نابود کردن دشمنان در آن با روشهای خشن و خونین لذتبخش است. حتی میتوان افراد بیگناه و NPCهایی که در حال فرار هستند را نیز میتوان با روشهای بیرحمانه به قتل رساند که این امکان مطمئنا گنجی از زمانهای گذشته است و بازگشت به آن در سال 2025 تجربه متفاوتی است.
اسلحههای سرد و گرم متفاوتی در بازی وجود دارد که میتوان با ترکیب آنها به مبارزات تنوع بخشید. اسلحههای مختلف را میتوان در هنگام درگیری با دشمنان و استفاده از ضربات تمامکننده، از خودِ دشمنان دریافت کرد. این باعث شده است روند مبارزات به شکل روان و مداوم از یک دشمن به دشمن دیگر و از یک اسلحه به اسلحه دیگر منتقل شود و به طور زنجیرواری ادامه پیدا کند. باسفایتهای متنوعی نیز در بین مراحل انتظارتان را میکشد که با وجود عدم خلاقیت و نوآوری در آنها و همینطور مشکلات قابلتوجهی در ساختار مبارزات و تکرار مداوم ضربات و QTEها، هنوز هم سرگرمکننده باقی میمانند.
مشکل از جایی شروع میشود که پس از ساعات اولیه، بازی از نظر دشمنان در دام تکرار میافتد و تنها راهحلی که برای افزایش چالش به مخاطب ارائه میکند، افزایش تعداد دشمنان تکراری در محیط است. این باعث میشود مبارزات بیش از حد آشفته شود و انیمیشنهای بازی مدام تکرار شوند. قابلیتها و کمبوهای بازی نیز محدود هستند و با وجود دشمنان بالا، فضای چندانی را برای خلاقیت و هیجان در نیمه دوم بازی فراهم نمیکند. از طرف دیگر با توجه به اینکه بازی از نظر تکنیکی در وضعیت ضعیفی قرار دارد، روند فرسایشی بازی شدت پیدا میکند و در مراحل انتهایی بازی دیگر پاداشی برای ادامه دادن بازی برای مخاطب وجود ندارد.
در بین مراحل عادی که در آن پروتاگونیست به از بین بردن دشمنان با مبارزات تن به تن میپردازد، مراحلی ارائه شده است که در آن وارد نبردهای دریایی میشوید و با استفادههای از توپهای کشتیِ خود باید کشتیهای دیگر را نابود کنید. این مراحل به سرعت خستهکننده میشوند و با تکرار یک چرخه بیثمر، ریتم بازی را بیشتر از بقیه مراحل، کند و ملالآور میکنند.
تاریخ مصرف
بازیها تاریخ مصرف ندارند و اگر با ذهنیت دورانی که یک بازی در آن منتشر شده است هماهنگ شوید، لذت بردن از هر عنوان برجستهای از سالهای گذشته، ممکن است. اما Captain Blood حتی با استانداردهای سالهای 2000 تا 2005 نیز عنوان تحسینبرانگیزی نیست. بزرگترین مشکل به صورت واضحی انیمیشنها هستند که به نظر میرسد با حداقلها ساخته شدهاند و هیچ ظرافت و جزئیات قابلتوجهی در آن دیده نمیشود. این ضعف در حین کاتسینها و لحظات مبارزات دکمهزنی بیشتر از همیشه خود را نشان میدهد.
خوشبختانه محیطها تنوع قابلتوجهی دارند و بازی به خوبی از دوربین ثابت خود استفاده میکند تا نماهای زیبایی را به تصویر بکشد. حرکات دوربین همیشه روان نیست اما نماهای مختلفی که ارائه میکند از جمله نمای دوبعدی، لذت پیشروی در طول هر مرحله را افزایش داده است. بازی به خوبی توانسته حال و هوای درگیری بین دزدان دریایی و جنگ دریایی بین کشورها را به تصویر بکشد و از پوششهای گیاهی، آبوهوا و مناظر متنوعی برای مراحل مختلف بهره گرفته است.
از نظر بصری بازی مشابه نسخه HD یک عنوان از 20 سال گذشته است و مخصوصا در لحظات ابتدایی به طور قدرتمندی نوستالژیک است. خوشبختانه از نظر اجرایی، بازی به راحتی تجربهای روان و 60 فریم را روی کنسول PS5 ارائه میکند. البته خبری از شخصیسازی نحوه اجرای بازی و مودهای مختلف نیست و به طور کلی منوی تنظیمات امکانات مدرنی ارائه نمیکند. رابط کاربری بازی ساده و مبتدیانه است و با توجه به اینکه تنها در زمان تغییر تنظیمات و خرید ارتقاها و کمبوها نیاز به ورود به منوها دارید، به اندازه کافی کاربردی است.
بازی از نظر صدا در حالت بسیار نامطلوبی قرار دارد. موسیقی بازی چندان دلچسب نیست و علاوه بر این، در طول بازی بارها دچار باگ میشود و ممکن است برای مدت طولانی خبری از موسیقی نشود. همینطور صداگذاری محیط نیز میتواند به شدت آزاردهنده شود و ممکن است با باگهای مختلفی در این زمینه نیز مواجه شوید که ضربه بزرگی به تجربه بازی میزند.