نسخه اول بازی GreedFall با وجود ایراداتی که داشت، توانست مخاطبین قابل توجهی را جذب خود کند و با توجه به ساختار مشابهی که به بازیهای قدیمی BioWare، مخصوصا Dragon Age داشت، علاقهمندان به این سری بازی بخش زیادی از طرفداران GreedFall را تشکیل میدادند. استودیو سازنده یعنی Spiders متوجه این موضوع شده بود و با قول ارائه تجربهای حتی نزدیکتر به آثار قبلی بایوور، دست به توسعه نسخه دوم بازی گریدفال زد که هماکنون در مرحله ارلی اکسس قرار دارد که به مرور زمان در حال کامل شدن است. در این پیش نمایش از نسخه دسترسی زودهنگامی حرف میزنیم که شاید اگر فعلا در دسترس عموم قرار نمیگرفت، نتیجه بهتری به دست میآمد. با کریتیک لنز همراه باشید.
بازی GreedFall II: The Dying World یک نقش آفرینی سوم شخص است که ساختار جهان باز دارد و مثل نسخه اول بازی، روی تصمیمات و انتخابهای بازیکن مانور میدهد و سعی میکند که از طریق رول پلی، قصهای تعریف کند که در بین جهانهای فانتزی بسیاری که در دنیای بازیهای ویدیویی وجود دارند، چندان به چشم نمیآید. آغاز بازی دقیقا مثل نسخه اول با طراحی پرتره شخصیت شما روی یک بوم نقاشی همراه است. همزمان با شخصی سازی شخصیتتان، نقاش داخل بازی نیز تصویر شما را طراحی میکند که با وجود بامزه بودن در نسخه اول، تکرار دقیقا همان موضوع در نسخه دوم کمی لوث به نظر میرسد. گزینههای شخصی سازی کاراکتر هم مثل بسیاری دیگر از بخشهای بازی ناقص است و دست بازیکن را برای خلق یک شخصیت منحصر به فرد کوتاه میسازد. خوشبختانه استودیو قول داده که موارد بیشتری به شخصی سازی کاراکتر بیفزاید و حین تجربه این بازی نیز که بازه چند هفتهای را شامل میشد، شاهد آپدیتهایی بودیم که به نظر در راستای همین موضوع حرکت میکردند، اما همچنان نقص و کمبود در این زمینه برای بازیکنان مشهود خواهد بود.
مدلهای صورت تقریبا همه مشابه همدیگر هستند و هر چقدر هم که تلاش کنید نمیتوانید یک شخصیت به اصلاح «زیبا» خلق کنید. جزئیات چهره هم جای زیادی دارد و کمبود مدل مو نیز باعث میشود که تنها برای خلق یک کاراکتر که عجیب و شبیه شخصیت پیش فرض نباشد تلاش کنید. نبود کلاسها و زیرکلاسهای متنوع هم از دیگر مواردی است که در زمینه شخصی سازی کاراکترها شدیدا به چشم میخورد. شاید مقایسه بازی با عناوینی مثل بالدرز گیت ۳ اشتباه باشد، اما چون سازندگان چندین و چند بار به مقایسه بازیشان با درگن ایج و دیگر آثار نقش آفرینی مشابه اشاره کردهاند، انتظار میرود که در محصول نهایی نیز با کیفیتی حداقل نزدیک به این آثار مواجه باشیم تا بازیکن در همان ابتدای بازی از تجربه ادامه گریدفال ۲ منصرف نشود.
بعد از شخصی سازی کاراکتر یک اینتروی سینماتیک پخش میشود و متوجه میشویم که شخصیت اصلی بازی جایگاه قابل توجهی در قبیله خودش دارد و افرادی منتظر حضور او در چادر هستند. اینجا دیالوگهای بازی نیز کار خود را شروع میکنند و میتوانید ببینید که گریدفال ۲ در این زمینه هم کمی لنگ میزند. این بار قصد مقایسه بازی با نقش آفرینیهای تراز دیگر را ندارم و به همان نسخه اول گریدفال برمیگردم، جایی که جوابهای هوشمندانه، سوالات جالب، جملات طنزآمیز و مکالمههای درگیرکننده از نقاط قوت بازی بودند و عمق بیشتری به نقش آفرینی بازیکن میدادند، مواردی که گویا -حداقل فعلا- در بازی گریدفال ۲ غایب هستند و باید منتظر اضافه شدنشان به بازی باشیم. پس از چند سوال و جواب مختلف با شخصیتها، بازی شروع میشود و کنترل شخصیت اصلی در دست شما قرار میگیرد.
منصفانه نیست اگر از زیبایی محیط اطراف بازی صحبت نکنیم و گرافیک هنری گریدفال ۲ را نستاییم. بازی با ترکیب رنگهای سبز و زرد در منطقه ابتدایی، حس حضور در دل طبیعتی که همراه شماست اما به نوعی مریضی دچار شده است را به خوبی منتقل میکند و موفق میشود که در روایت محیطی نقش خودشش را ایفا کند. طراحیها ماهرانه هستند و به قول معروف aesthetic جذابی دارند که قطعا در ادامه بازی و با اضافه شدن بخشهای بیشتر به نقشه، گشت و گذار در آنها یکی از نکات لذت بخش بازی گریدفال ۲ خواهد بود. یکی دیگر از کارهای جالبی که در خصوص نقشه و محیط صورت گرفته است، قابلیت تعامل با آبجکتهای موجود در منطقه است، چیزی که پیشتر در بازی بالدرز گیت ۳ شاهدش بودیم و در GreedFall II نیز سعی شده شمهای از آن قابلیت اجرا شود که به احتمال زیاد در نسخه نهایی شاهد کامل شدن این موضوع خواهیم بود، که امیدواریم بزرگتر و عمیقتر از نسخه فعلی باشد، چرا که میتواند تاثیر زیادی در قوطهوری بازی داشته باشد و حتی موقعیتهای جالب و غیرقابل پیشبینیای را خلق کند که به جذابیت بازی میافزاید.
دقیقا در همان لحظهای که در حال لذت بردن از نقشه بازی هستید و با خود میگویید که «چه گرافیک زیبایی!» بازی با پتک بهینهسازی به فرق سرتان میکوبد تا به خودتان بیایید و متوجه شوید که هنوز هم در مرحله ارلی اکسس قرار دارید. با اینکه هنوز برای قضاوت بازی زود است، اما هر چه باشد بازی با تگ قیمت ۴۰ دلار به فروش میرسد و داشتن انتظارات پایه مثل بهینه سازی یک امر لاکچری به حساب نمیآید، و وقتی میگوییم مشکل در بهینه سازی، منظورمان این است که شما حتی با داشتن بهترین تجهیزات ممکن هم نمیتوانید به فریم ریت ثابت برسید و بدون شک در مناطق شلوغتر مثل بخش مرکزی روستا، افت فریم شدیدا آزارتان میدهد. حین مبارزه نیز به دلیل شلوغ شدن صحنه جنگ و استفاده از مکانیکها و آیتمهای مختلف، بازی به بدترین شرایط ممکن میرسد و کاری میکند که آرزو کنید ای کاش مبارزات نوبتی بودند.
اگر نسخه اول بازی گریدفال را تجربه کرده باشید، حتما سیستم مبارزات بازی را به یاد دارید که مورد انتقاد بسیاری از کاربران بود و حتی طرفداران دو آتشه بازی هم از آن دل خوشی نداشتند، و استودیو اسپایدرز هم چندین بار قول داد که این سیستم را تغییر خواهد داد و سراغ مکانیکی خواهد رفت که برای بازیکن جذابتر و سرگرمکنندهتر باشد. بعد از تجربه نسخه ارلی اکسس GreedFall II: The Dying World میتوان به صراحت گفت که کاش استودیو به همان سیستم بد خود میچسبید و تصمیم به تغییر نمیگرفت، چون مبارزاتی که در این اثر تجربه خواهید کرد از خستهکنندهترین جنگهایی خواهند بود که تا کنون در بازیهای ویدیویی تجربه کردهاید، در حدی که شاید بتوان این سیستم را یک عامل ضدسرگرمی نامید که در خلاف جهت هدف بازی حرکت میکند.
مبارزات GreedFall II مثل درگن ایجهای قدیمی ترکیبی از حالت نوبتی و ریل-تایم هستند، که فعلا اصلا پالیش نشدهاند و انیمیشنهای به شدت زشتی دارند. حرکت شخصیتها بسیار کند است و هیچ اثری از اکشن و هیجان در آنها دیده نمیشود. نکته ناراحتکننده اینجاست که وقتی از دور به مبارزات بازی نگاه میکنید، میتوانید ویژن سازندگان برای آن را ببینید و متوجه شوید که طراحان بازی چه در ذهن داشتهاند: سیستمی با تمرکز روی تاکتیک و محاسبات که از اکشن بیپروا و کلیشهای بازیهای AAA دور است و طعم متفاوت و جذابی برای گیمرهای مدرن دارد. متاسفانه این ذهنیت در عمل به خوبی اجرا نشده است و کاری کرده که مبارزات تبدیل به پاشنه آشیل بازی شوند. ترکیب جادوها و اکشن تن به تن با اینکه ایده جذابی است و بسیاری از بازیهای فانتزی از آن استفاده میکنند، اما به دلایلی که ذکر شدند، افراد زیادی از برقراری ارتباط با این سیستم عاجز خواهند ماند.
شما میتوانید به مبارزه دشمن بروید و در یک درگیری تن به تن با او درگیر شوید، و همان موقع نیز بازی را متوقف کنید و با صدور دستوراتی برای دیگر اعضای پارتی، به هر کدام بگویید که از چه مهارتها و تجهیزاتی برای مبارزه استفاده کنند، و سپس با ادامه گیمپلی شاهد اجرای دستوراتتان باشید، اما متاسفانه بازی momentum را در این زمینه از دست میدهد، یعنی دقیقا در لحظهای که انتظار دارید همه با پیروی از دستوراتتان شکل مبارزهای که در ذهن دارید را پیاده کنند، به ناگهان میبینید که هر دستور با تاخیری عجیب مواجه میشود که تمام هیجان مبارزه را در نطفه خفه میکند.