نقد و بررسی بازی Mostroscopy

نقد و بررسی بازی Mostroscopy

شاید یکی از کم‌ محتوا ترین دسته‌بندی بازی‌های ویدیویی در سال‌های اخیر، دسته بازی‌های اکشن مبارزه‌ای است که هم استودیوهای بزرگ و هم استودیوهای کوچک، تلاشی برای ساخت محصول در این زمینه نمی‌کنند. بعد از مدت‌ها شاهد انتشار بازی Mostroscopy بوده‌ایم. این اثر توسط استودیوی بازی‌سازی «اوریب وار گیمز» (Oribe Ware Games) ساخته شده که البته به عنوان یک بازی مستقل هم، زیاد جذاب به نظر نمی‌رسد؛ اما برای کسانی که دنبال تجربه‌ای متفاوت هستند؛ گزینه‌ای قابل توجه محسوب می‌شود.  در نقد و بررسی پیش رو از رسانه کریتیک لنز به نقد و بررسی این بازی می‌پردازیم و خواهیم فهمید که آیا Mostrocopy ارزش خرید دارد یا خیر!

این نقد و بررسی بر اساس نسخه‌ مخصوص منتقدین، و پس از ۲ ساعت تجربه‌ بازی در پلتفرم PS5 انجام شده است.

داستانی بر مبنای پوچی!

نقد و بررسی بازی Mostroscopy

پوچی؟ اگر داستان پوج است پس من چه چیزی را می‌خواهم نقد و بررسی کنم؟ هیچی! مشکل اصلی اینجا است که به محض اجرا کردن بازی، آشنا شدن با شخصیت‌ها، کنترل کردن کاراکترها و هر چیز دیگری که نیاز دارید، ابتدا به سراغ بخش Story Mode می‌روید! اینجا همان جایی است که می‌گویم پوچ است. به محض شروع، با فهرست کمی از کاراکترها روبه‌رو می‌شوید که برخی طراحی فرازمینی، برخی طراحی انسانی شبیه به کشتی‌گیران لوچا لیبره (کشتی‌کج کاران مکزیکی) و برخی هم انگار از دنیای مردگان برگشته‌اند.

اگر ساده به قضیه نگاه کنیم، احتمالا با خودتان فکر می‌کنید که هر شخصیت داستان مربوط به خودش را دارد و می‌تواند روایتی جذاب از سرگذشتش و نحوه کنترل کردنش را به نمایش بگذارد. البته که اینطور نیست. من هم به خاطر این موضوع کاملاً عصبی هستم. چون تا وقتی که کاراکترم را انتخاب کردم، چهار لاین دیالوگ صداگذاری نشده به من نشان داد و سپس بازی شروع شد!

اینجا است که حس می‌کنید انگار بازی با شما شوخی دارد. چهار خط دیالوگ بی‌صدا، بدون هیچ عمق یا زمینه‌سازی و بعد مستقیم وسط گیم‌پلی پرت می‌شوید. انتظار دارید که حالا با یک ماجراجویی حماسی یا حداقل یک روایت ساده اما گیرا روبه‌رو شوید. اما نه! چیزی که نصیب شما می‌شود، یک سری ماموریت‌های تکراری است که انگار از یک بازی موبایل رایگان کپی شده‌اند. داستان؟ کدام داستان؟ انگار سازندگان Mostrocopy تصمیم گرفته‌اند که مفهوم «روایت» را به کل کنار بگذارند و شما را با چند خط متن بی‌معنی و یک سری دشمنان بی‌ربط سرگرم کنند. بعد از این شوکه اول، حالا مستقیم وارد گیم‌پلی می‌شوید!

اینجا هیچ چیز سر جایش نیست…

بازی Mostroscopy

حالا که از پوچی داستان Mostrocopy گفتیم، بیایید سری به گیم‌پلی بزنیم. جایی که قرار است هیجان و سرگرمی، کمبودهای روایت را جبران کند؛ اما خب، اگر فکر می‌کنید اینجا قرار است با یک سیستم گیم‌پلی انقلابی یا حداقل سرگرم‌کننده روبه‌رو شوید، بهتر است خودتان را آماده یک ناامیدی دیگر کنید. از همان لحظه‌ای که کنترل کاراکتر را به دست می‌گیرید، حس می‌کنید چیزی درست نیست. انگار بازی نمی‌داند می‌خواهد یک اکشن سریع، یک ماجراجویی آرام یا شاید یک پازل ساده باشد. نتیجه؟ یک مخلوط عجیب و غریب که نه به دل می‌نشیند و نه شما را به ادامه دادن ترغیب می‌کند.

اولین چیزی که توی ذوق می‌زند، سیستم حرکت کاراکترها است. کنترل‌ها به طرز عجیبی سنگین و ناپیوسته‌اند. مثلاً وقتی می‌خواهید کاراکترتان را از یک سکو به سکوی دیگر با پرش ببرید، انگار دارید یک عروسک چوبی را با نخ‌های پوسیده هدایت کنید. گاهی اوقات پرش کار می‌کند، گاهی نه، و وقتی نمی‌کند، هیچ توضیحی برایش وجود ندارد. این حس را دارید که بازی عمداً با شما لج کرده و همین قضیه شما را عصبی می‌کند. حالا اگر بخواهید یک حرکت سریع انجام دهید، مثلاً جاخالی دادن از حمله دشمن، باید دعا کنید که انیمیشن کند و تکه‌تکه کاراکتر به موقع اجرا شود. البته این انیمیشن‌ها بسته به جثه کاراکترها می‌تواند فرق کند؛ اما خب به هر حال، برای من کلافه‌ کننده است.

سیستم مبارزه هم داستان غم‌انگیز خودش را دارد. روی کاغذ، ایده جالب به نظر می‌رسد. هر کاراکتر مجموعه‌ای از حرکات خاص خودش را دارد. از مشت‌های آتشین گرفته تا پرتاب اشیای عجیب و غریب؛ اما در عمل؟ این حرکات انگار از یک بازی آرکید دهه ۸۰ کپی شده‌اند، بدون هیچ ظرافتی. ضربه زدن به دشمنان حس ضربه زدن را به یک کیسه بوکس بی‌جان دارد. دشمنان هم انگار فقط برای پر کردن صفحه طراحی شده‌اند. نه هوش مصنوعی خاصی دارند، نه الگوی حمله‌ای که شما را به چالش بکشد. فقط می‌ایستند و گاهی یک ضربه می‌زنند که به راحتی می‌توانید از آن جاخالی دهید. البته اگر کنترل‌ها یاری کنند.

نکته عجیب گیم‌پلی، تنوع مراحل است، یا بهتر بگویم، نبود تنوع! شما در محیط‌هایی حرکت می‌کنید که انگار همه از یک قالب تکراری ساخته شده‌اند. یک محیط بیابانی خاکستری، یک غار تاریک با چند مشعل، و یک شهر متروکه یا حتی رینگ کشتی‌کج مکزیکی که انگار فقط برای این طراحی شده که چند دشمن بی‌ربط در آن پرسه بزنند. هیچ‌کدام از این محیط‌ها حس زنده بودن یا هدفمندی به شما نمی‌دهند. حتی موسیقی پس‌زمینه، که می‌توانست کمی هیجان به این فضاهای بی‌روح اضافه کند، انگار یک لوپ ۳۰ ثانیه‌ای است که بعد از چند دقیقه اعصابتان را خرد می‌کند؛ اما آنقدرها هم بد نیست! (بعداً مفصل‌تر به این موضوع می‌پردازیم)!

Mostroscopy

حالا بیایید درباره پیشرفت در بازی Mostrocopy صحبت کنیم. ظاهراً یک سیستم ارتقای کاراکتر دارد که به شما اجازه می‌دهد مهارت‌ها و توانایی‌هایتان را بهبود دهید؛ اما این سیستم آن‌قدر ساده و بی‌معنی است که انگار فقط برای پر کردن منوها طراحی شده‌اند. امتیاز جمع کرده و یک مهارت جدید باز می‌کنید؛ اما این مهارت‌ها عملاً هیچ تغییری در گیم‌پلی ایجاد نمی‌کنند. مثلاً یک ضربه قوی‌تر باز می‌کنید؛ اما دشمنان همان‌قدر اسفنجی باقی می‌مانند و شما همان‌قدر باید دکمه را فشار دهید تا بالاخره یکی از آن‌ اتفاقات غیر تکراری رخ دهد.

خود طراحی ماموریت‌ها هم مشکل فراموش نشده‌ای است. هر ماموریت انگار یک نسخه کپی‌پیست شده از قبلی است: برو به مپ جدید، دشمنت را بزن، راند را تمام کن، برگرد. هیچ خلاقیتی، هیچ چالشی، هیچ دلیلی برای اینکه بخواهید ماموریت بعدی را امتحان کنید وجود ندارد. الگوی کپی شده از بخش Tower بازی Mortal Kombat اصلا اینجا جواب نمی‌دهد.

با این حال، نمی‌شود منکر شد که بازی در بعضی لحظات، هرچند کوتاه، جرقه‌هایی از پتانسیل نشان می‌دهد. مثلاً وقتی بالاخره یک کمبو را درست اجرا می‌کنید یا یک دشمن را با یک حرکت خاص شکست می‌دهید، برای چند ثانیه حس خوبی به شما دست می‌دهد؛ اما این لحظات آن‌قدر نادرند که نمی‌توانند تجربه کلی را نجات دهند. انگار سازندگان ایده‌های خوبی داشتند؛ اما هیچ‌وقت زحمت پیاده‌سازی درست آن‌ها را به خودشان ندادند.

بگذارید اینطور بگیم که گیم‌پلی بازی Mostrocopy مثل یک وعده غذایی است که با مواد اولیه گران ‌قیمت شروع شده؛ اما آشپز وسط کار خسته شده و همه‌چیز را نیم‌پز سرو کرده است. نه آن‌قدر افتضاح است که فوراً از آن متنفر شوید، نه آن‌قدر خوب که بخواهید برایش وقت بگذارید. فقط یک تجربه متوسط و فراموش ‌شدنی که شما را با این سوال تنها می‌گذارد: «چرا اصلاً این بازی را شروع کردم؟»

گرافیک خاطره‌ساز و موسیقی اعصاب خردکن

نقد و بررسی بازی Mostroscopy

گرافیک پیکسلی و موسیقی بازی  Mostrocopy، با همه‌ی کاستی‌های بازی در بخش داستان و گیم‌پلی، مثل دو نفس تازه در این تجربه‌ی پر از ناامیدی هستند. گرافیک پیکسلی بازی، با الهام از عناوین کلاسیک 16 بیتی، حس نوستالژی عمیقی را بیدار می‌کند؛ اما با چنان ظرافتی مدرن شده که نمی‌توانید چشم از آن بردارید. کاراکترها، با طراحی‌های عجیب خود مثل موجودات فرازمینی با شاخک‌های درخشان یا کشتی‌گیران لوچا لیبره با ماسک‌های رنگارنگ، در این سبک پیکسلی به‌قدری جذاب‌اند که گاهی دلتان می‌خواهد فقط به جزئیات انیمیشن‌هایشان زل بزنید. با این حال، جزئیات بیش از حد افکت‌ها در صحنه‌های پرهیجان گاهی صفحه را شلوغ می‌کند و تشخیص اتفاقات به این شکل سخت‌تر می‌شود.

موسیقی بازی Mostrocopy هم یکی از معدود نقاط قوت بازی است که با ترکیبی از صداهای chiptune کلاسیک و لایه‌های مدرن سینتی‌سایزر، حس و حال خاصی به تجربه هر بازیکن می‌بخشد. موسیقی محیط‌ها، مثل ملودی‌های پرضرب بیابان یا ریتم‌های مرموز غارها، کاملاً با فضای بصری هماهنگ‌اند و گاهی حس یک ماجراجویی حماسی را منتقل می‌کنند. هرچند که پیشنهاد نمی‌کنم خیلی به موسیقی اعتماد کنید؛ چراکه در یک سری از نقشه‌های محدود بازی، اصوات بسیار کلافه‌ کننده و اعصاب خردکن را خواهید شنید.

با وجود این نقص‌ها، هماهنگی گرافیک و موسیقی، لحظات جادویی خیلی کمی خلق می‌کند که بازی Mostrocopy را برای چند لحظه نجات می‌دهد. وقتی کاراکترتان در یک محیط نئونی با موسیقی ضربان‌دار حرکت می‌کند، حس یک فیلم کوتاه اکشن را تجربه می‌کنید. این بخش‌ها نشان می‌دهند که تیم سازنده در زمینه‌ی هنری چیزی در چنته داشته؛ حتی اگر نتوانسته آن را در گیم‌پلی یا داستان پیاده کند. گرافیک پیکسلی و موسیقی، با همه‌ی محدودیت‌هایشان، دلایلی‌اند که شاید شما را چند ساعت پای بازی نگه دارند، هرچند نمی‌توانند پوچی کلی تجربه را کاملاً جبران کنند.

خلاصه اینکه…

نقد و بررسی بازی Mostroscopy

پیدا کردن ویژگی‌های خاص و مثبت بازی Mostrocopy مثل تلاش برای پیدا کردن سوزن در انبار کاه است؛ این بازی، ساخته‌ی استودیوی مستقل اوریب وار گیمز، با وعده (داده نشده) یک تجربه‌ی اکشن مبارزه‌ای متفاوت وارد میدان شد؛ اما در عمل به یک ناامیدی تمام‌عیار تبدیل گردید. داستان بازی چنان پوچ و بی‌محتواست که حتی چهار خط دیالوگ بی‌صدا هم نمی‌توانند شما را به دنیای آن متصل کنند. گیم‌پلی نیز با کنترل‌های سنگین کاراکترها، ماموریت‌های تکراری و سیستم مبارزه‌ی بی‌روح، انگار از یک بازی آرکید دهه ۸۰ وام گرفته شده که حتی هیچ دستی به سر و رویش نکشیده‌اند.

با این حال، گرافیک پیکسلی چشم‌نواز و موسیقی هرچند خوب با لایه‌هایی از دنیای مدرن که حس نوستالژی بصری را با چاشنی صوتی امروزی ترکیب کرده‌اند، تنها نقاط روشن بازی‌اند و برای لحظاتی شما را سرگرم می‌کنند. هرچند این جرقه‌های کوچک نمی‌توانند تجربه‌ی کلی را نجات دهند. بازی Mostrocopy برای طرفداران سرسخت سبک رترو شاید چند ساعت سرگرمی بصری و موسیقایی ارائه دهد؛ اما برای اکثریت، یک تجربه‌ی متوسط و فراموش‌شدنی است که ارزش وقت و هزینه‌ی شما را ندارد؛ مگر اینکه صرفاً دنبال یک بازی مستقل متفاوت باشید و کاستی‌هایش را بپذیرید.

به این نوشته امتیاز بدهید

سخن پایانی

با اینکه در یکی از بدترین سال‌های مربوط به ژانر فایتینگ هستیم و دیگر خبر از بازی‌های بزرگ نیست،‌اما بازی‌های مستقل که عموماً خلاق از آب در می‌آیند هم چنگی به دل نمی‌زند. بازی Mostrocopy به خوبی نشان داد که محصولی هم می‌توان برای قشری خاص تولید کرد که نه زمان برایشان معم است و نه کیفیت. اگر میکسی فجیع از چند عنوان مبارزه‌ای مثل کشتی‌کج، تیک، مورتال و امثالهم را می‌خواهید، می‌توانیم آن را به شما پیشنهاد کنیم، اما واقعاً در تجربه این بازی باید دنبال هیچی باشید.

نقاط خوب

  • گرافیک پیکسلی مناسب با فضای بازی
  • موسیقی در بعضی‌ لحظات بسیار خوب عمل می‌کند
  • برخی از صحنه‌های گیم‌پلی ناب و خاص است
  • انیمیشن مربوط به هر کاراکتر منحص به فرد است

نقاط ضعف

  • با وجود بخش داستانی، عملا هیچ داستانی وجود ندارد
  • گیم‌پلی بدون هیچ آموزشی پیش می‌رود
  • تنوع شخصیت‌ها و محیط بسیار کم است
  • سیستم ارتقاء کاراکتر بی معنی است
  • برخی از افکت‌های تصویری اصلاً مناسب نیستند
  • ریتم موسیقی یکنواخت است و در برخی از نقشه‌ها زننده خواهد بود
  • ارزش تجربه طولانی مدت ندارد
  • تنوع گیم مود در آن دیده نمی‌شود.
۵
نمره سایت
۵
نمره داده نشده
بازی Mostroscopy جدیدترین بازی مبارزه‌ای استودیوی بازی‌سازی Oribe Ware Games است که برای پلتفرم‌های نسل هشتم و نهم عرضه شده و فضایی نیمه ترسناک هم دارد.
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
توسعه دهنده: Oribe Ware Games