اقتباس از جهان پاندورای فیلمهای جیمز کمرون چیزی بود که انتظار میرفت هر لحظه از راه برسد و اکنون در انتهای سال 2023 میلادی Avatar: Frontiers of Pandora ساخته استودیوی Massive روانه بازار شده است. عنوانی که هر کس با یوبیسافت و فرمول ساخت بازیهای آن آشنا باشد، با تماشای نمایشهای این بازی متوجه شباهت آن با سری فارکرای شده است. اما آیا Avatar: Frontiers of Pandora یک فارکرای با پوسته Avatar است یا توانسته امضای منحصر به فرد خود را پایش بزند؟
برای رسیدن به پاسخ این سوال در نقد و بررسی «اوتار: نبردهای پاندورا» کریتیکلنز را همراهی کنید.
گسترش پاندورا
عموم گیمرها استودیوی بازیسازی Massive Entertainment را به واسطه ساخت سری بازیهای نسبتا موفق The Division میشناسند. در رزومه کاری این استودیو عناوین World in Conflict و Ground Control نیز به چشم میخورند که مجموعا Massive را به استودیویی خوشنام تبدیل کرده است. و حالا غول فرانسوی صنعت بازیسازی (یوبیسافت) وظیفه ساخت عنوانی اقتباسی از دنیای فیلمهای جیمز کمرون به نام Avatar را به این استودیو سپرده است که یک آزمون بسیار مهم و بزرگ به شمار میرود. تا کنون دو فیلم از مجموعه فیلم های Avatar اکران شده که هر کدام با فروش بالای 2 میلیارد دلاری، پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما به شمار میروند. فیلمهایی که هر یک نمادهای تکنولوژی و استفاده از جلوه های ویژه گرانقیمت و مدرن در سینما هستند و بسیار مهم است، که استودیویی دست به اقتباس از این مدیوم بزند که لیاقت آن را دارد.
برداشت از پاندورا
و اما Avatar Frontiers of Pandora، عنوانی در ژانر تیراندازی اول-شخص و جهان باز است که در آن کنترل یک Na’vi را بر عهده دارید. همانگونه که گفته شد و از آنجایی که وظیفه انتشار Frontiers of Pandora را استودیوی فرانسوی یوبیسافت برعهده دارد در نگاه اول بازی بسیار شبیه یکی از فرنچایزهای بسیار معروف و محبوب یوبیسایفت یعنی Farcry به نظر میرسد.
گروهی از انسان های حریص پا به قلمروی ناویها گذاشتهاند و برای به دست آوردن منابع در سرزمین پاندورا ساکن شدهاند. آنها همچنین گروهی از ناوی ها را به بردگی گرفته اند و آنها را از کودکی پرورش و آموزش داده تا در عملیات و ماموریتهای سختتر که انسانها از پسش بر نمیآیند به بردگی بکشند.
داستان بازی 8 سال پیش از فیلم نخست Avatar و با تلاش نافرجام 5 ناوی خردسال به نامهای رینلا، آهاری، تیلان، نور و سارنتو از خوابگاهشان آغاز میشود. آنها به یاد می آورند که از قبیلههای خود ربوده شده و تحت آموزههای Mercer قرار گرفتند. در هنگام فرار مرسر به Aha’ri (یکی از آن 5 ناوی) شلیک میکند و او را جلوی چشم دوستانش می کشد تا آنها را به وحشت انداخته و تسلیم شوند. سپس بازی به زمان آینده فلش فووروارد میخورد. Na’vi های کودک بزرگ شدهاند، هشت سال از آن اتفاق گذشته است، شکست RDA در برابر ارتش جیک (قهرمان فیلم اول اوتار) ، نیروهای باقی مانده RDA را مجبور به تخلیه پاندورا کرده است. مرسر دستور می دهد دانشآموزان بزرگسال و ناوی اعدام شوند، اما دکتر آلما کورتز (Dr. Alma Cortez) یکی از اعضای بالارده (TAP) مرسر از دستور او سرپیچی می کند و دانشآموزان را به یک محل امن برای پناه گرفتن میبرد.
در این لحظه شما شخصیت خود را خلق میکنید و وارد دنیای پندورا میشوید تا راه خود را پیدا کنید. تم داستانی آشنای فیلم نخست اوتار و البته اثر ماندگار تاریخ سینما، «با گرگها میرقصد» ساخته Kevin Costner در هر لحظه از داستان بازی برایتان تداعی میشود و تا انتها رهایتان نمیکند.
یک Na’vi شخصی
برای ساخت شخصیت قابل بازی که شما کنترل آن را بر عهده دارید و نظر به این که عموما این ناویها موجودات آبی رنگ تقریبا یک شکلی هستند (!) زیاد تفاوتی را احساس نخواهید کرد! اما مجموعه شخصی سازی قابل قبولی در اختیارتان قرار می گیرد.
منوها و چینش آن در همان لحظه اول ما را به یاد شوتر اول شخص بانجی که این روزها حال و روز خوبی را تجربه نمیکند یعنی Destiny میاندازد. اشاره کننده، محل قرارگیری شخصیت در منو و تجهیزاتش، و نحوه تعامل با (رابط کاربری) UI به شکل مناسبی از دستنی وام گرفته شده و کار شما را راه می اندازد.
جزئیات نقشه در این بازی بسیار بالا است. نقشه بسیار بزرگ و پر از رمز و راز که هر نقطه از آن اتفاقی در حال رخ دادن است. و کم کم و در طی پیشروی در بازی به نقاط مختلف آن سر خواهید زد.
ایرادی که در اینجا وارد است این است که ماموریتهای ابتدایی بازی بسیار کم هیجان و کند است میتواند برای بازیکنانی که عاشق هیجان و درگیریهای نفسگیر در عناوین تیراندازی اول شخص هستند ملال آور باشد؛ اما آن دسته از پیلرهایی که عاشق گشت و گذار به خصوص در دنیای بی کران و پهناور پاندورا هستند از همین مقدمه چینی مفصل و پیشروی آهسته و آرام نهایت لذت را خواهند برد. با پیشروی در بازی و باز شدن ماموریت های اصلی و فرعی ماهیت گیم پلی و تجربه بازی کمکم خود را آشکار میکند.
دیدار با گروهها و قبایل
از نقشه گفتیم، و از مسیریابی شروع میکنیم. روشهای انتخاب و مارک کردن لوکیشنها روی نقشه بسیار بد، و تا حد زیادی عجیب و غریب است. دو حالت وجود دارد که بازیکنان میتوانند از بین آنها انتخاب کنند؛ حالت Guided و Exploration. که مثلا قرار است یکی به شما محل دقیق آبجکتیو را نشان دهد و دومی به صورت حدودی و تقریب آن را نمایان کند تا با سرنخها آن را پیدا کنید اما در واقعیت این گونه نیست و هیچ یکی درست کار نمیکند! در هر دو حالت پلیر باید با دید حالت «شکارچی» دائم محل مورد نظر را وارسی کرده تا به نقطه مورد نظر برسد. این دید یک برتری آشکار و بزرگ به شمار میدهد و شما را به یاد دید کارآگاهی بتمن در سری بازیهای آرکهام میاندازد. منتهی چیدمان ماموریت ها و طراحی مرحله (Level Design) در اوتار مطلقا به این حالت نمیخورد و همخوانی ندارد. و میتوان گفت جلوی احساس پیشروی صیقلکاری شده و سریع را از شما میگیرد.
هر چقدر اما این مکانیزم مسیریابی بد و ضعیف کار شده، مکانیزمهای حرکتی در بهترین حالت خود است. کنترل Na’vi ها بسیار منحصر به فرد است و در طول بازی احساس میکنید که کنترل موجودی متفاوت از انسان را در دست گرفتهاید. با پیشروی در بازی و جمعآوری XP، گشت و گذار در محیط و پیدا کردن قابلیتهای مختلف و آپگرید کردن آنها، این احساس بیش از پیش پررنگ میشود. نوع پرش شما با انسان معمولی متفاوت است و بی شباهت به میمون نیست! سرعت دویدن و عکسالعمل شما نیز سریعتر و چالاکتر از یک انسان است که مجموعا گیمپلی بازی را از یک شوتر (و مشخصا فارکرای) اول شخص معمولی متمایز میسازد.
جنون در پاندورا
سیستم مبارزات اما در Avatar: Frontiers of Pandora چیز عجیب و پیچیدهای نیست و استودیو Massive تلاش کرده تا عبارت «زیبایی در سادگیست» را در آن تعریف کند. تقریبا تمام امکانات لازم را برای نبردهای حماسی و بزرگ و انکانترهای شلوغ در اختیار دارید. سلاحهای گرم در کلاسهای مختلف و البته تیر و کمانهایی که شاید جذابیت عنوان هورایزن را در خود نداشته باشند، اما خوب کار میکنند و تنوع خوبی به گیمپلی بازی بخشیدهاند. وجود مینیگیم های کوچک مانند هک کردن و از این دست، از تکراری شدن بازی برای مدتی جلوگیری میکند و وجود ماموریت های فرعی و شخصیت ها و قبایل گوناگون، مجموعا احساس قرار گرفتن در دل یک ماجراجویی پاندورایی و اوتاری را به پلیر منتقل میکند.
قابلیت مادگذاری و شخصی سازی نیز برای سلاح های بازی وجود دارد که دستتان را در نبردهای بازی باز و بازتر میگذارد.
خط داستانی اصلی بازی بسیار سرراست است و میتوان گفت حدودا 20 ساعت به طول می انجامد و سختی متعادلی دارد؛ به خصوص اگر در حین انجام ماریت های اصلی به انجام ماموریتهای جانبی نیز پرداختهع باشید و کرکترتان را پیشرفته و مسلح کرده باشید. همان گونه که در ابتدای مطلب عنوان کردم بازی و ماموریتهای آن بسیار آهسته و کند شروع می شود و در امامه و هرچه به انتها نزدیک می شویم سختتر و شلوغتر و البته حماسیتر دنبال می شود.
متاسفانه تنوع ماموریتهای فرعی نیز آنچنان بالا نیست و عموما به چند نوع خاص محدود میشوند. حتی ماموریتهای اصلی نیز از همان فرمول آشنای «به فلان منطقه برو آنجا را پاکسازی کن و سپس لوت جمع کن» پیروی میکند که پس از انجام یکی دو مورد از هر یک، عملا خستهکننده و ملالآور میشوند. یک نکته در این بین اما خودنمایی می کند و آن هم این است که شما بازی قادر خواهید بود تمام طول بازی را به صورت co-op تجربه کنید که بسیار امری لذت بخش و جذاب است.
سبز و آبی بیکران
به عنوان اولین بازی رسمی یوبی سافت که به صورت انحصاری برای کنسولهای نسل جدید و PC ساخته شده است، Avatar: Frontiers of Pandora ثابت میکند که موتور اختصاصی به کار گرفته شده در آن یعنی Snowdrop میتواند پا به پای بهترین فناوریهای حال حاضر صنعت حرکت و رقابت کند. یک سیستم کاملا جدید و منحصر به فرد فولیاژ (پوشش گیاهی) که نظیرش را هیچ جای دیگر ندیده اید، مناظری که تا چشم کار میکند وسعت دید دارند و جز زیبایی در آنها چیزی نمیبینید و تنوع رنگ در هر فریم از بازی، اوتار: نبردهای پاندورا را یکی از بهترین و پیشرفتهترین عناوین نسل جدید از نقطه نظر گرافیکی کرده است.
دو حالت گرافیکی فیدلیتی و پرفورمنس نیز برای علاقمندان تعبیه شده اند که دو نرخ فریم 30 و 60 را ارائه میدهند و هر دو پایدار و زیبا هستند. نظر به این که بازی اساسا یه عنوان تیراندازی اول شخص است، مد پرفورمنس گرینه ایده آلتر است و در این حالت بازی همچنان زیبا و شگفت انگیز به نظر میرسد. به خاطر میآورم در مرحلهای چندین دقیقه فقط کنار یک آبشار ایستاده و در حال فرش کردن روح و روانم بودم!!!
در طول تجربه شخصیام از این بازی در کنسول PS5 به جز چندجا شاهد افت فریم یا باگ خاصی نبودم و میتوان از این رو به آینده عناوین یوبیسافت امیدوار شد! زیرا پس از اساسینز کرید: میراژ ( که در لانچ بسیار پولیش و تر و تمیز بود) و اکنون اوتار: نبردهای پاندورا شاهد پولیش بودن عناوین در هنگاه لانچ هستیم. شاید تنها نکته منفی بازی در زمینه گرافیکی انیمیشنهای چهره باشد که از ناویها خیلی انتظار بیشتر از این هم نمیرود. وضعیت NPC های انسان بازی هم کاملا متوسط و قدیمیتر از سایز عناصر گرافیکی بازی هستند.
وضعیت دوبله و صداگذاری بازی نیز بسیار خوب و استاندارد است و میتوان گفت تمامی اصوات متمایز با یکدیگر و در سطح بالایی کار شده اند و صد البته موسیقیای که در هر لحظه از بازی تلاش میکند تا شما را همراه با اتفاقات در جریان نماید که در این امر موفق عمل کرده است.