تجربه دنیای افسانههای نورس برای اغلب ما جذاب است و خوشبختانه در سالهای اخیر تعداد بازیهای رایانهای که به این حیطه پرداختند بیشتر شده است. در بین این عناوین، بازی Hellblade Senua’s Sacrifice تجربهای خاص و متفاوت را از این جهان به نمایش گذاشت. حال پس از 7 سال نسخه دوم این بازی با نام Senua’s Saga Hellblade II همراه با تغییرات مختلف در روزهای اخیر منتشر شد که بازخوردهای جالب و متفاوتی را نیز به همراه داشت. در این مقاله قصد داریم به سراغ این بازی رفته و به بررسی آن از جوانب مختلف بپردازیم و ببینیم که آیا پس چند سال میتوانیم شاهد یک عنوان نسل نهمی واقعی باشیم یا خیر؛ برای پاسخ به این سوال با ما در کریتیکلنز همراه باشید.
آرامش جهنمی
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین، و پس از 8 ساعت تجربه بازی در پلتفرم PC انجام شده است.
اولین نسخه از مجموعه Hellblade که با عنوان Hellblade Senua’s Sacrifice شناخته میشود، به رغم اینکه یک عنوان ماجراجویی سوم شخص بود اما استانداردهای جدیدی را وارد صنعت بازی سازی کرد که برای اغلب گیمرها جذابیت داشت و بعید نیست که همین موضوع باعث شد تا شرکت مایکروسافت به سراغ تصاحب استدیو خالق این عنوان، یعنی نینجا تئوری، رفته و آن را در مجموعه استدیوهای توسعه دهنده بازی تیم سبز قرار دهد. در نهایت هم طی سال (2020) که آغازگر نسل نهم کنسولها بود بازی Senua’s Saga Hellblade II به عنوان یکی از انحصاریهای پلتفرم مایکروسافت که شامل کنسولهای Xbox Series X|S و سیستم عامل ویندوز میشود، معرفی شد. هدف اصلی Hellblade II تکامل راه نسخه اول و ارائه روایت سینمایی-گیمینگ تمام عیار است که به نظر در این مسیر هم موفق عملکرده است. در همین ابتدا باید اعتراف کنم که پرداختن به جنبههای مختلف این بازی بسیار دشوار است و ممکن است هر فرد برداشتهای متفاوت و متناسب با مؤلفههای شخصی خود داشته باشد که کاملا هم صحیح باشد؛ البته این را هم باید اضافه کنم که دلیل این امر به هیچ عنوان بحث انحصار و رقابت بین دو شرکت مایکروسافت و سونی نیست بلکه عامل اصلی آن، در هم تنیدگی ماهرانه بخشهای مختلف بازی و همچنین چند وجهی بودن هر یک از بخشهای بازی است که باعث برداشتهای شخصی متفاوت از کلیات بازی میشود. در ضمن نباید فراموش کنیم که سازنده این عنوان، یعنی استدیو نینجا تئوری، یک استدیو بزرگ با تیمهای بزرگ چند صد نفری نیست و همین امر باعث میشود که ارزش چنین کار حرفهای بیش از پیش خود را نشان دهد.
قهرمانی از جنس سادگی
همانطور که اشاره شد و احتمالا هم بارها در بازخوردهای مختلف بازی آن را شنیدید “هدف اصلی Senua’s Saga Hellblade II ارائه یک تجربه سینمایی است”؛ باید اعتراف کنم که این جمله بعد از تجربه کردن بازی باری دیگر معنا خواهد شد. ارائه تجربه سینمایی بارها در دنیای بازیهای ویدئویی توسط سازندگان مختلف مطرح شده است اما به ندرت چنین چیزی را در بین تجربههای مختلف دیدیم؛ پیش از این شاید عنوان Death Stranding یا The Order: 1886 را نزدیکترین تجربه سینمایی-گیمینگ میتوانستیم دسته بندی کنیم اما اکنون بدون هیچ شکی نام Senua’s Saga Hellblade II است که در صدر چنین تجربهای خواهد ایستاد. اما با همه این تفاسیر به نظرم نباید اهداف و انتظاراتی که از یک بازی رایانهای هم داریم را صرفا با یک جمله تجربه سینمایی نادیده بگیریم و آن را فدای روایت داستانی کنیم. قطعا مهمترین تفاوت یک اثر سینمایی با بازی ویدئویی درگیر شدن بازیکن با دنیای بازی از طریق شخصیت اصلی است. خوشبختانه بازی Hellblade II از این منظر عملکرد خیلی بدی نداشته و سنوئا (Senua) نقش خود را به عنوان یک واسط بین مخاطب و دنیای بازی به خوبی ایفا میکند؛ البته با این جمله نباید توقعات خود را از بحث گیمپلی این بازی بالا ببرید. تمرکز اصلی Hellblade II صرفا در ارائه یک داستان کاملا خطی هیجان انگیز نه چندان طولانی است و خبری از فعالیتهای متنوع، مبارزات مختلف یا پازلهای خاص نیست. بنابراین اگر به دنبال یک بازی اکشن، مبارزهای همراه با باس فایتهای چالش برانگیز هستید، Hellblade II به هیچ عنوان گزینه مناسبی برای شما نخواهد بود.
مبارزات بازی کاملا ساده هستند و حتی حرکات آن هم شامل یک حمله سنگین، یک حمله سبک، دفاع با شمشیر و جا خالی دادن است و خبری از ضربات ترکیبی پیچیده یا حرکات دفاعی عجیب و خاص نیست؛ در مقابل هم دشمنان شاید از نظر ظاهری متنوع به نظر برسند اما نوع حملات و رفتار آنها تفاوت چندانی با هم ندارند و صرفا انسان واقعی بودن یا توهم بودن آنها و همچنین میزان مقاوت آنها نسبت به هم کمی متفاوت به نظر میرسد و در واقع این یک تنوع کاذب است. همچنین با وجود غولهای وحشتناک در بازی اما خبری از مبارزه مستقیم با آنها نیست و شکست آنها صرفا از طریق حل کردن پازلهایی است که در بازی گنجانده شده است. البته پازلهای موجود در بازی هم به شدت ساده هستند و با کمی دقت به راحتی میتوان آنها را حل کرد. در واقع باید بگویم که بازی در بخش گیمپلی کاملا ساده گرایانه (مینیمال) عمل کرده است و حتی در بخش HUD هم هیچ چیزی در صفحه نیست. در مبارزات راهنما یا حتی نوار سلامتی وجود ندارد و صرفا یک تجربه مستقیم بین شما، سنوئا و دنیای بازی وجود دارد. این دقیقا همان نکتهای بود که درباره ماهیت یک بازی ویدئویی اشاره کردم. بدون شک چنین تجربهای برای اغلب بازیکنها آزار دهنده نیست، اما از یک بازی رایانهای توقع بیشتری نسبت به تعامل بین بازیکن و محیط بازی وجود دارد. حتی به وضوح مکانیسمهای ساده مبارزات هم کشش بیش از این را دارد اما توسعه دهندگان ترجیح دادند از آن صرف نظر کنند و تنها به ارائه داستان بازی بپردازند. این موضوع کمی سلیقهای هست اما به نظرم Hellblade II پتانسیل عملکرد قویتر را در گیمپلی دارد.
ترسوی شجاع
داستان سینمایی این عنوان از یک کشتی آغاز میشود که ظاهرا شامل اسیرهایی است که برای هدفی نامشخص در حال انتقال هستند و سنوئای داستان ما هم به عنوان یکی از همین اسیرها در کشتی حضور دارد. دیری نمیگذرد که کشتی با ورود به یک طوفان در هم شکسته شده و افراد کمی جان سالم به در میبرند که سنوئا هم یکی از آنها است؛ اما ظاهرا این نجات تنها آغازی بر یک ماجرا است. سنوئا در جزیرهای نامشخص با فضایی مبهم همراه با نجواهای ذهنی گیر افتاده و در این بین هم برده داران در حال سلاخی بردههای نجات یافته هستند. اما دیری نمیگذرد که با مبارزات اولیه کمکم با شخصیتی به نام تروگستر (Thórgestr) آشنا میشویم و از طریق او به اتفاقات وحشتناکی که در این جزیره در جریان است پی میبریم.
طبیعتا بازیکنان در همان دقایق ابتدایی هم وفاداری به ریشهها رامیتوانند ببینند و هم تغییرات گستردهای که در بازی به وجود آمده است. احتمالا اولین تغییری که توجه را به خود جلب میکند، خود شخصیت سنوئا است. او اکنون پختهتر و سنجیدهتر از قبل عمل میکند و کمتر تحت تأثیر نجواهای درونی ذهنش قرار میگیرد. او از دوران تزلزل و عدم تعادل روحی تا حدی قابل توجهی گذر کرده است و اکنون هدفی والا برای خود ترسیم کرده است که برای رسیدن به آن، تمام تلاش خود را به کار بسته و بر ترسهای درونی خود غلبه میکند. نجواهای درون ذهن سنوئا که ناشی از بیماری روحی-روانی او است همچنان بخش مهمی از روایت داستانی بازی هستند اما در کنار رشد و پختگی ذهنی او شاهد دیالوگها و انتقال احساسات دقیقتر و حرفهایتری از سمت این زمزمههای درونی هم هستیم که نشان از ارتقاء مهارت و تسلط بهتر نویسندگان و صداگذاران مجموعه شخصیت سنوئا نسبت به گذشته است. اما در کنار این موارد یک تغییر مهم دیگری هم در روند بازی ایجاد شده است و آن هم اضافه شدن شخصیتهای فرعی به بازی است. تروگستر تنها یکی از این شخصیتها است که تا انتهای بازی در داستان بازی حضور پررنگی دارد؛ علاوه بر او چند شخصیت کلیدی دیگر هم به روند داستانی اضافه شده که همگی آنها به خوبی پرداخت شده و در ارتباط با دنیای بازی نقش مؤثری را ایفا میکنند. هرچند داستان روایت شده در این نسخه کمی با پایان بندی نسخه اول در تضاد است اما به طور کلی کیفیت، جذابیت بالا و پیامهای ارزشمندی که در داستان نهفته شده است باعث میشود تا این موضوع قابل چشمپوشی باشد. قطعا عوامل مختلفی دست به دست هم دادند تا توانستند کیفیت بالای روایت داستانی این بازی را تا انتها و حتی پایان بندی خیلی خوب آن حفظ کنند اما به نظرم تمرکز بر روی ارائه صحیح آنچه که باید به عنوان داستان ارائه شود و دوری از حاشیههایی که به وفور در بازیهای رایانهای وجود دارد اصلیترین دلیل موفقیت بخش داستانی بازی Hellblade II است که البته نتیجه این موضوع در محدودیت 7 الی 8 ساعته بازی دیده میشود. شاید انتقادهای زیادی به این محدودیت زمانی وارد شود اما به نظرم این موضوع نه تنها که نقطه ضعف نیست بلکه یکی از مهمترین نقاط قوت بازی است و توسعه دهندگان هم برای اینکه تعادلی بین این موضوع و رضایتمندی مخاطبان ایجاد شود برچسب قیمتی 50 دلاری را برای این بازی در نظر گرفتند که به نظر کاملا متناسب با ارزش بازی است.
دریچهای از جنس نسل نهم
به لطف پیوستگی فوق العاده بین اجزای مختلف Hellblade II، شاهد یکی از بهترین فضا سازیها در بین بازیهای رایانهای هستیم. بدون شک مهمترین نقطه قوتهای نسخه اول این مجموعه بحث صداگذاری بود که این موضوع با پیشرفتهای فوق العادهای به نسخه دوم منتقل شده است. صداگذاری شخصیتهای حاضر در بازی به خوبی کار شده و حس و حال محیط بازی و اتفاقات در جریان را میتوان از لحن بیان آنها حس کرد؛ اما نقطه عطف این بخش راوی داستان و صد البته نجواهایی است که در ذهن سنوئا جریان دارند. اگر خواهان تجربه این بازی هستید همانطور که در ابتدای بازی توصیه میشود، حتما از هدفون گیمینگ مناسب با پشتیبانی از صدای سه بعدی (7.1 کانال) استفاده کنید تا تمام احساسات و جو حاکم در دنیای بازی را به خوبی حس کنید. البته در کنار این موضوع نمیتوان منکر موسیقی متن فوق العاده بازی هم شد که بر مبنای موسیقیهای سنتی منطقه اسکاندیناوی ساخته شده است. این قطعات ساخته شده با دقت بسیار قابل توجهی، متناسب با محیط حاضر در بازی هستند و در کنار افکتهای صوتی فوق العاده، به خصوص در زمان مبارزات، تجربه فراموش نشدنی را برای مخاطب خلق میکنند. اگر نگوییم که Hellblade II بهترین عملکرد موسیقی متن و صداگذاری را در بین تمام بازیهای رایانهای دارد، قطعا میتوانیم بگوییم که این اثر، جزو سه رتبه برتر در این زمینه خواهد بود.
در کنار این موضوع گرافیک چشم نواز و خیره کننده چهرهها و محیطها هم خالی از لطف نیست. Senua’s Saga Hellblade II با بهره گیری از موتور قدرتمند Unreal Engine 5 توسعه پیدا کرده است که نتیجه آن هم گرافیک واقع گرایانه نسل نهمی به خصوص در بخش طراحی شخصیتها است. اما صبر کنید، بخش گرافیکی بازی مانند بخش موسیقی بدون ایراد یا جزو سه رتبه برتر نیست! درباره بخش گرافیکی این بازی مواردی وجود دارد که میتوان ساعتها درباره آن صحبت کرد. گرافیک کلی بازی دارای وجههای مختلفی هست که در بعضی موارد هیچ حرفی برای گفتن باقی نمیماند و در برخی میتوان اشکالاتی را در آن دید. به عنوان مثال در بخش طراحی شخصیتها ما با عنوانی طرف هستیم که نظیر آن را تا کنون ندیدیم؛ کیفیت چهرهها که خود شامل اجزایی نظیر بافت پوست، جزئیات ریز موجود در چهره، سایه پردازیها و غیره است همگی در بهترین سطح موجود هستند و این موارد در کنار انیمیشنهای بسیار دقیق باعث شده تا شاهد شخصیتهایی به شدت باورپذیر و کمنظیر در بین بازیهای رایانه باشد که در تکتک مراحل بازخوردهای منحصر به فرد خود را دارند. اما در مقابل با ورود به جزئیات محیطی داستان کمی متفاوت میشود. اگر کمی در محیط بازی (که خود محدود است) به گشت و گذار بپردازید احتمالا متوجه خواهید شد که محیطها چندان شلوغ نیست و تنها در بخشهای محدودی از بازی شاهد محیطهای پر جزئیات مانند جنگل طرف هستیم و این کمی عجیب به نظر میرسد. اگر کمی بیشتر وارد جزئیات محیطی شویم موارد بیشتری هم وجود دارد. به عنوان مثال در تصویر زیر که با استفاده قابلیت عکاسی از محیط بازی (Photo Mode) تهیه شده است نگاه کنیم، برخی بافتها به طور عجیبی کیفیت چندان بالایی ندارند. این نکته را هم اضافه کنم که تصویر زیر بدون تکنیکهای آپ اسکیلینگ (Up-Scaling) مانند DLSS یا FSR تهیه شده است اما همچنان مشکلاتی در کیفیت بافتهای زمین دیده میشود.
این موارد در چنین بازی کمی عجیب به نظر میرسد؛ محیطهای خلوت تا حدی در تجربه کلی بازی اثر گذار هستند و توی ذوق میزنند اما کیفیت نه چندان خوب برخی بافتهای محیطی تأثیر به سزایی در تجربه ندارند. در سایر موارد گرافیکی مانند نورپردازی، سایه پردازی و موارد دیگر هم شاهد عملکرد بسیار خوبی از این بازی هستیم. در مجموع باید بگویم که از نظر کیفیت گرافیکی Hellblade II با وجود مشکلاتی اما باز هم یکی از بهترین تجربهها را ارائه میدهد و بعد از حدود 4 سال شاهد اولین عنوانی هستیم که بخشی از قدرت واقعی این موتور را برای نسل جدید گیمینگ را به نمایش گذاشته و با خیال راحت میتوان عنوان بازی نسل نهمی را به آن داد.
در کنار موارد ذکر شده درباره گرافیک بازی یک مورد را هم باید اضافه کنم که توسعه دهندگان به طور عجیبی نسبت تصویر را 2.39:1 قفل کرده و باعث ایجاد نوارهای سیاهی در بالا و پایین تصویر شدند. نمیتوان با قطعیت گفت اما احتمالا این مورد هم در راستای هدف ارائه تجربه سینمایی است اما این مورد نه تنها جالب نیست بلکه یکی از موارد اذیت کننده در بازی است! انتظاری که هر گیمری از بازی دارد این است که بتواند احاطه کاملی از محیط در تصویر پیش روی خود داشته باشد اما Hellblade II چندان به این موضوع توجهی ندارد. خوشبختانه در پلتفرم PC با تغییراتی دستی در فایلها میتوان این نسبت تصویر را متناسب با نمایشگر خود تغییر داد اما کاربران پلتفرم اکس باکس ناچار به تحمل این موضوع هستند. صحبت از پلتفرم PC شد و در این باره باید به این نکات هم اشاره کنم که بازی از تکنولوژیهای جدید مانند رهگیری پرتو نور و تکنیکهای جدید آپ اسکیلینگ برای بهبود نرخ فریم دهی پشتیبانی کامل دارد و تنظیمات در نظر گرفته شده برای سایر موارد هم کامل و متنوع است. همچنین بازی با توجه به اینکه از موتور بازی سازی Unreal Engine 5 استفاده میکند به صورت پیشفرض برای اغلب سیستمها سنگین است اما به لطف تکنیکهای آپ اسکیلینگ این مشکل تا حد زیادی رفع شده و امکان تجربه بازی با نرخ بیش از 60 وجود دارد اما برای پشتیبانی از این تکنیکها هم نیاز به سختافزارهای نسبتا جدید (نهایت با عمر 4 سال و کمتر) دارید.
در انتها باید بگویم که بازی Senua’s Saga Hellblade II قطعا یکی از موفقترین عناوینی است که برای نسل نهم کنسولها (به طور خاص برای کنسولهای Xbox Series X|S) منتشر شده است. تجربه انجام این بازی در عین متفاوت بودن، جذاب و گاهی آزار دهنده است. اما به طور کلی بازی همانند نسخه اولیه خود باز هم مرزهایی را در صنعت بازیهای رایانهای جا به جا کرد و انتظارات جدیدی را خلق کرد. حال باید دید که در ادامه راه چه میزان از این انتظارات برآورده خواهد شد. در نهایت نظر شما درباره این بازی چیست؟ به نظر شما این عنوان میتواند به عنوان یک ادامه موفق بر داستان سنوئا باشد یا خیر؟ اگر موفق به تجربه این عنوان شدید نظرات خود را درباره این بازی با ما در میان بگذارید.