این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین، و پس از 18 ساعت تجربه بازی در پلتفرم PC انجام شده است.
هر چند دنیای بازیهای رایانهای همیشه مملو از اتفاقات جالب و هیجان انگیز است اما گاهی شاهد مواردی هستیم که نمیتوان حس و حال را نسبت آن به سادگی وصف کرد. یکی از این اتفاقات را استدیو Appeal در هفته گذشته با عرضه دنباله عنوان Outcast پس از 25 سال با نام Outcast: A New Beginning رقم زده است؛ اما آنچه که ماجرا را جذابتر میکند این است که بخشی از توسعه دهندگان این نسخه همان افرادی هستند که در 25 سال پیش نسخه اولیه این عنوان را خلق کردند و از این رو قول وفادارای به نسخه اصلی را دادند. در این مقاله قصد داریم تا به بررسی بازی Outcast: A New Beginning بپردازیم و ببینیم که این عنوان میتواند آغازی دوباره بر این نام باشد یا خیر. با ما در کریتیکلنز همراه باشید.
شروعی دوباره
بازی Outcast: A New Beginning در سبک اکشن ماجراجویی سوم شخص است که به صورت غیر خطی، در جهانی باز جریان دارد. نسخه پیش رو که پیش از این با نام Outcast 2: A New Beginning معرفی شده بود دنبالهای بر عنوان Outcast است که در سال 1999 عرضه شد. همچنین توسعه این عنوان همانند نسخه اولیه آن توسط استدیو Appeal بوده و THQ Nordic نیز وظیفه نشر آن را بر روی کنسولهای نسل نهمی و PC را بر عهده دارد. هر چند نسخه اولیه بازی در طی سالهای اخیر به صورت بهبود یافته (Remastered) و بازسازی شده (Remake) مجددا عرضه شدند اما به طبع قشر بزرگی از جامعه گیمرها به دلایل مختلف موفق به تجربه آنها نشدند؛ خوشبختانه داستان بازی به نحوی طراحی شده که در عین اینکه بازیکنان جدید هم میتوانند بدون دغدغه به تجربه آن بپردازند، دنبالهای وفادار بر داستان نسخه اولیه هم هست.
داستان بازی از دنیایی برزخ مانند آغاز میشود که شخصیت اصلی بازی یعنی کاتر اسلید (Cutter Slade)، در آن به هوش آمده و سخنان نامفهومی را میشنود؛ سپس با گذر از دریچهای نورانی ناگهان وارد دنیای اصلی و واقعی بازی به نام اَدلفا (Adelpha) میشود. ادلفا دنیایی متعلق به بیگانگان است که ساکنان آن تَلنها (Talen) هستند و وقایع نسخه اولیه بازی در آن جریان داشته است. تلنها موجوداتی هستند که از نظر ظاهری تا حد زیادی شبیه به انسانها هستند اما علاوه بر برخی از موارد ظاهری، رسمها و رفتارهایی دارند که آنها را نسبت به انسانها متمایز میکنند؛ با این حال کاتر اسلید از دسته انسانها است که طی اتفاقات نسخه اول در طرف تلنها ایستاده است. در ابتدای امر همه چیز گنگ و نامفهوم به نظر میرسد و این موضوع برای گیمرهایی که این بازی، اولین تجربه آنها از سری Outcast است به مراتب بدتر است؛ اما دیری نمیگذرد که مشخص میشود اسلید در واقع پیش از این کشته شده و یاد (Yod)، خدای تلنها، او را با هدفی والا که نجات آنها از انقراض به وسیله مهاجمان است به زندگی بازگردانده است؛ البته در این بین هم حافظه اسلید به کل پاک شده و چیزی از گذشته را به خاطر ندارد. حال اسلید باید خود را برای ماجراجویی بلند بالا در ادلفا آماده کرده، راهی برای محافظت از تلنها در برابر انقراض پیدا کند و در کنار این موارد هم سعی در باز گرداندن حافظه از دست رفته خود داشته باشد. بازی از نظر داستانی شروع خوبی دارد و استفاده از فرمول فراموشی گذشته توسط شخصیت اصلی ایده خوبی برای جذب مخاطبین جدید به بازی است؛ البته فراموشی اسلید به این معنی نیست که طرفداران قدیمی هم فراموش شدند. طبیعتا از همان ابتدای امر ریشه جریانات حاضر در دنیای بازی و همچنین برخی شخصیتها برای بازیکنان قدیمی این مجموعه آشنا هستند و به مراتب اتفاقات را بهتر متوجه میشوند؛ همچنین در طول روایت هم شگفتیهای مختلفی برای آنها در نظر گرفته شده تا خاطرات گذشته را زنده کند.
همانطور که در ابتدا هم بیان شد، داستان بازی به صورت غیر خطی و جهان باز روایت میشود و همچنین المانهای سبک نقش آفرینی نیز به دفعات در آن دیده میشود. البته داستان بازی، در واقع یک پایان بیشتر ندارد و حتی با وجود امکان انتخاب مکالمههای مختلف با شخصیتهای فرعی، گزینههای انتخابی که منجر به جریان افتادن یک خط داستانی خاص در بازی شود وجود ندارد؛ در واقع این انتخابها صرفا جهت انتخاب موضوع مکالمه و کسب اطلاعات است و تأثیری در روند داستانی بازی ندارد. اما آنچه که Outcast: A New Beginning را متمایز میکند نوع روایت و شخصیت پردازیهای آن است. بازی از دهکدهها یا به عبارت بهتری قبیلههای مختلفی تشکیل شده است که به دلیل حمله مهاجمان، ارتباط اغلب آنها با یکدیگر قطع شده و اکنون هر کدام با چالشهای مختلفی دست و پنجه نرم میکنند. پس از گذر از مراحل اولیه شما آزاد خواهید بود که به هر کجای ادلفا که میخواهید سفر کنید، مشکلات قبیلههای مختلف را شنیده و به آنها کمک کنید. هر چند مأموریتهای هر قبیله تا حدی مستقل از یکدیگر هستند اما روند روایتی به مرور این رشتههای مستقل را به یکدیگر نزدیک کرده و در نهایت به یکجا ختم میکند. این توضیحات تا حدی با بحث غیر خطی بودن داستان در تضاد است اما آزادی انتخاب مأموریت یا فعالیتهای قابل انجام این موضوع را تا حد زیادی حل میکند؛ خوشبختانه نتیجه نهایی هم بسیار خوب از کار در آمده است و ما شاهد داستانی هستیم که توانایی جذب مخاطب و نگاه داشتن او تا پایان بازی را دارد؛ از سمت دیگر بازی هم با روندی مناسب روایت داستانی و پایان بندی قابل قبول پاسخ این اعتماد را به خوبی میدهد و در نهایت میتوان گفت که Outcast: A New Beginning از نظر داستانی به یاد ماندنی خواهد بود.
بدون شک یکی از دلایل این امر که میتوان آن را یکی از نقاط قوت مهم Outcast: A New Beginning هم دانست، شخصیت پردازیهای قوی و عمیقی است که در بازی وجود دارد. در همان اوایل بازی میتوان متوجه شد که همه شخصیتهای حاضر در داستان بازی، دارای ذهنیت و رفتارهای منحصر به فردی هستند که متناسب با تیپ ظاهری آنها خلق شده و همین موضوع میزان جذابیت این شخصیتهای فرعی دوست داشتنی را دو چندان میکند. هر چند شخصیتهای داستانی بازی به دلیل حمله مهاجمین اغلب از یکدیگر دور ماندند اما دوستی و خاطرات گذشته بین آنها در زمان صلح به خوبی در طول داستان روایت میشود و در نهایت هم با ایجاد ارتباط بین آنها میتوان مفاهیم بزرگ و آموزندهای همچون اتحاد و یکپارچگی را با زبان ساده درک کرد. یکی از مواردی که در حین برقراری ارتباط و مکالمههای بین شخصیتها به وضوح خود نمایی میکند درون مایه طنز دیالوگها و مشکلات برقراری ارتباط بین یک انسان و موجودات بیگانه است. این موضوع با لحن بیان بسیار خوب صداگذاران کامل شده و ما با عنوانی طرف هستیم که هیچگاه از شنیدن مکالمات بین شخصیتها خسته نخواهیم شد؛ هر چند که تا انتهای بازی هم حجم مکالمههای بین شخصیتها هم از حد حوصله خارج نمیشوند و حتی مکالمههای غیر ضروری و تکمیلی در یک منوی جداگانه در نظر گرفته شدند که میتوانید به راحتی از شنیدن آنها صرف نظر کنید.
سرزمین شگفت انگیز
یکی دیگر از عوامل مهمی که به نظرم در موفقیت داستان Outcast: A New Beginning نقش مهمی دارد بحث فضاسازی است. هر چند ادلفا یک سرزمین متعلق به بیگانگان فضایی است اما طراحی و پویایی آن باعث شده تا ناخودگاه نامهای بزرگی همچون جنگ ستارگان (Star Wars) و آواتار جیمز کامرون در ذهن نقش ببندد. ساختار ادلفا و حمله انسانها در آن شباهتهای زیادی به پاندورا (Pandora) دارد؛ البته ناگفته نماند که فیلم آواتار در سال 2009 به نمایش در آمده اما ادلفا و اتفاقات آن در سال 1999 خلق شده است. از سوی دیگر میتوان المانهایی از جنگ ستارگان به خصوص در دهکدهها، افراد بومی و پویایی آنها را هم مشاهده کرد. این فضای جذاب به وسیله موتور گرافیکی Unreal Engine 4 به تصویر کشیده شده است که انصافا هم یکی از بهترین انتخابها برای توسعه عنوانی با این سبک است. به لطف تسلط خوب توسعه دهندگان بر این موتور گرافیکی ما شاهد کیفیت خیلی خوبی در طراحیها و بافتهای محیطی و فردی هستیم که ریزترین جزئیات برای آنها پیاده سازی شده است. ادلفا از مناطق مختلفی مانند جنگل، کوهستان، بیابان و غیره تشکیل شده است که هر کدام از منطقهها با جزئیات کامل و ریز طراحی شده است و به لطف نورپردازی خوب بازی همه این مناطق دیدنی و چشم نواز هستند. ساختار کلی دهکدهها و همچنین طیفهای رنگی به کار رفته در آنها کاملا متناسب با مناطقی هستند که در آن حضور دارند؛ همچنین جانوران حاضر در بازی هم متنوع و دیدنی هستند که برخی از آنها متناسب با محیطهای خاص طراحی شده و برخی دیگر در همه مناطق دیده میشوند. علاوه بر این موارد نمیتوان از وفاداری طراحیهای محیطی، فردی و جانوری نسبت به نسخه اولیه هم چشم پوشی کرد که این موضوع برای طرفداران قدیمی این مجموعه قطعا خبر هیجان انگیزی خواهد بود. همه این موارد مطرح شده در کنار موسیقی متن ملایم و جذاب که آن هم کاملا مطابق با موسیقی متن نسخه اولیه طراحی شده باعث میشود تا شاهد ایجاد فضایی کاملا پویا، زیبا و وفادار به ریشهها باشیم و این بستر مناسبی برای روایت داستان پر بار این بازی شده است.
اما با این حال برخی موارد را هم در بخش گرافیکی بازی نمیتوان نادیده گرفت. به عنوان اولین مورد جای خالی استفاده از موتور گرافیکی Unreal Engine 5 به عنوان یک موتور گرافیکی مهم نسل نهمی در بازی حس میشود. یکی از مواردی که بر این موضوع دامن میزند انیمیشنهای شخصیتهای داخل بازی است. البته این به معنای مشکلات یا بد بودن انیمیشنها نیست بلکه نسبت به بازیهای متعدد نسل نهمی و حتی نسل هشتمی انیمیشنهای شخصیتها به خصوص در بخش حالت صورت که میتواند در انتقال مفاهیم کمک شایانی کند ضعفهایی جزئی دیده میشود که میتوانست بسیار بهتر و دقیقتر باشد. یا از دیگر موارد میتوان به عدم وجود چرخه شب و روز یا آب و هوای پویا که هر کدام میتوانستند متناسب با شرایط ادلفا ساخته شده باشند اشاره کرد. در کنار این موارد برخی موارد هم هستند که بیشتر جنبه فنی دارند اما به هر حال در طول بازی خود نمایی میکنند و بر تجربه بازی اثر میگذارند؛ به عنوان مثال در تمامی میان پردههایی که به صورت همزمان (Real-Time) پخش میشوند؛ محدودیت 30 فریم بر ثانیه اعمال شده که این موضوع چه در پلتفرم PC و چه کنسولهای نسل نهمی برای چنین عنوانی جالب نیست و عملا منسوخ شده است. یا عدم بهرهگیری این بازی پر زرق و برق، آن هم در سال 2024 از ابزارهای رهگیری پرتو نور (Ray Tracing) هم جالب توجه است؛ البته بازی از تکنولوژی DLSS پشتیبانی میکند که به طبع این تکنولوژی در انحصار کارتهای گرافیک RTX انویدیا است و همین موضوع میتواند محدودیتهایی را برای برخی افراد ایجاد کند. هر چند برای کسانی که خواهان تجربه بازی در وضوح تصویری 1080p هستند باید بگویم که نگران این موضوع نباشند زیرا طبق تجربه کسب شده DLSS تأثیر قابل توجهی بر خروجی نرخ فریم بازی در وضوح تصویر 1080p ندارد. در کنار این موارد وجود باگهای مختلف و عجیب را هم باید اضافه کرد که البته این باگها در صورت پشتیبانی صحیح توسعه دهندگان میتواند به مرور رفع شود. در نهایت هم باید بگویم که در نسخه PC، با توجه به اینکه بازی به وسیله موتور UE4 ساخته شده و فاقد تکنولوژی رهگیری پرتو نور است بهینه سازی چندان چنگی به دل نمیزند؛ هر چند امکان تجربه این عنوان بر روی اغلب سیستمهای امروزی با فریم ریت قابل قبول وجود دارد اما نتیجه کار به مراتب میتوانست بهتر باشد.
ماجراهای ادلفا
از موضوع داستان و گرافیک که بگذریم به بحث شیرین گیمپلی میرسیم. خوشبختانه بازی Outcast: A New Beginning در بخش گیمپلی هم حرفهایی برای گفتن دارد. با گذشت زمان متوجه خواهیم شد که اسلید در زندگی قبلی خود سرباز نیروی دریایی بوده و از این رو تواناییهای بالایی در مبارزات دارد. مهاجمین به سرزمین ادلفا انسانها و رباتها هستند؛ روشهای مبارزه با آنها نیز از طریق اسلحههای سبک دستی (Hand Gun)، تفنگ تهاجمی (Assault Rifle) که هر دو به صورت لیزری هستند یا به صورت تن به تن است. دشمنها به خصوص در بخش رباتها تنوع نسبتا خوبی دارند که هر نوع از نظر میزان سلامتی و روش مبارزه متفاوت است؛ همچنین بازی شامل تعدادی باس فایت هم میشود که پیچیدگی چندانی ندارند. در کنار مهاجمین، جانوران وحشی مختلفی هم در ادلفا حضور دارند که با دیدن آنها به شما حمله ور خواهند شد. به طور کلی با وجود محدودیت در سلاحها که تنها شامل دو اسلحه است، مبارزات در Outcast: A New Beginning سخت و چالش بر انگیز نیست؛ البته این موضوع به این شرط است که به درخت ارتقاء هم اهمیت کافی را بدهید و در کنار آن سلاحهای خود را هم ارتقاء دهید.
بازی شامل دو درخت ارتقاء است که یکی از آنها مربوط به مبارزات و سیستمهای دفاعی و دیگری مربوط به جت پکی که اسلید آن را تصاحب کرده، است. سیستم ارتقاء به وسیله هلدیومهای مختلف و نانو سلولهایی است که در طی مبارزات یا انجام مراحل (اصلی و فرعی) حاصل میشود. هلدیومها و نانو سلولهایی که در هر مبارزه یا مأموریت کسب میشود زیاد نیست اما در مقابل مأموریتهای فرعی زیادی در بازی وجود دارد که با انجام برخی از آنها میتوان به راحتی ارتقاءهای مورد نیاز را انجام داد. مأموریتهای فرعی حاضر در بازی تنوع زیادی ندارد و معمولا شامل از بین بردن ایستگاههای مهاجمین، از بین بردن جانوران وحشی که در یک منتطقه مستقر شدند یا فعالیتهای ماجراجویانه برای پیدا کردن راه ورودی به یک معبد یا طی کردن مسیرهای خاص هستند. تمامی مأموریتهای فرعی از همان ابتدای امر در دسترس هستند اما با توجه به موردی که مطرح شد بعد از گذشت مدتی اغلب آنها تکراری خواهند شد و این موضوع تا حدی به بازی ضربه میزند. در کنار این موضوع سلاحها هم قابل ارتقاء هستند که ماژول ارتقاء آنها معمولا در پایگاههای مهاجمین به عنوان جایزه تسخیر قرار گرفته است. البته ناگفته نماند که تأثیر درخت ارتقاء به مراتب بیشتر از ارتقاء سلاحها است.
احتمالا با خواندن این موارد بازی Outcast: A New Beginning را یک عنوان اکشن شوتر خواهید دید؛ اما باید بگویم که اینگونه نیست. هر چند بخشهای اکشن بازی و روند قابل قبول آنها را نمیتوان نادیده گرفت اما واقعیت این است که مراحل داستانی بازی آنقدر هم اکشن یا شوتر نیست. خوشبختانه توسعه دهندگان فعالیتهای مختلفی را در نظر گرفتند که بخش زیادی از آنها طی انجام مأموریتهای اصلی دیده میشوند. این فعالیتها تنوع بسیار خوبی دارند که از ماهیگیری و گله داری گرفته تا نواختن آهنگ یا تجهیز ادوات جنگی تلنها را شامل میشود. با توجه به گستردگی فعالیتهای حاضر در بازی میتوان گفت احتمال تکراری شدن یا خستگی از این بازی بسیار ضعیف است. به نظر میرسد توسعه دهندگان از سری عناوین Just Cause الهامهای زیادی گرفتند که این نه تنها شامل تنوع بالای مأموریتها است بلکه شامل حرکات خاص جریکو (شخصیت اصلی جاست کاز) هم میشود. جت پکی که اسلید در ابتدای بازی آن را پیدا کرده و به تن میکند یکی از مهمترین ابزارهای حاضر در بازی است. این وسیله بسیار شبیه به بالهای پروازی که در سری جاست کاز وجود دارند است و اسلید به وسیله آن میتواند حرکتهای مختلفی را در هوا انجام دهد. البته فراموش نکنید که این جت پک هم یک درخت ارتقاء مستقل دارد و برای انجام حرکتهای مختلف نیاز است تا به مرور آن را ارتقاء دهید. ظاهرا توسعه دهندگان برای جا به جایی به همین ایده و همچنین روش فست تراول (Fast Travel) بسنده کردند و این در حالی است که جای خالی یکی از مهمترین روشهای جا به جایی یعنی استفاده از جانوران اهلی در بازی حس میشود. در کل بخش گیمپلی Outcast: A New Beginning رضایت بخش است اما به شرطی که طرفدار سبک ماجراجویی باشید؛ به طور خلاصه باید بگویم که اگر سری جاست کاز رضایت دارید با توجه به شباهتهای مختلف گیمپلی که بین این دو عنوان وجود دارد، احتمال زیاد این بازی نیز شما را حداقل 15 الی 20 ساعت سرگرم خواهد کرد و در انتهای آن هم به عنوان یکی از عناوین خاطره انگیز برای شما ثبت خواهد شد.