این روزها طرفداران ژانر “امرسیو سیم” درگیر سوگواری برای فرنچایز محبوبشان، دئوساکس هستند. صنعت بازی دچار تحولی است و چنین ژانری که نمیتواند توقعات سطح بالای مدیران اجرایی را راضی کند، مانند مریض جواب شدهای که در بستر مرگ خوابیده است. سوژه روایی این عناوین را هم در نظر داشته باشید، این روزها تعداد گیمرهایی که دغدغههای یکسانی با این بازیسازها داشته باشند کمتر شده است. با کریتیکلنز همراه باشید تا به نقد و بررسی بازی Lacuna: A Sci-Fi Noir Adventure بپردازیم.
آدام پیکسل جنسن
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین، و پس از حدود 30 ساعت تجربه در پلتفرم Steam انجام شده است.
در این دوران زمانی که ناشران بزرگ و نامدار به دلایلی که به بعضی از آنها اشاره شد، بیخیال ژانری میشوند، استودیوهای مستقل به کمک آمدهاند. زمانی که ژانر مترویدونیا توسط شرکتهای بزرگ و حتی پایهگذار رها شد، یک تیم مستقل کوچک به داد طرفداران رسید و جانی دوباره به این مترویدونیا بخشید (هالونایت).
اینبار استودیو DigiTales Interactive به نور چراغ بتمن، نقش بسته بر ابرها پاسخ داده است. اعتراف میکنم، زمانی که برای اولین بار با بازی Lacuna: A Sci-Fi Noir Adventure روبرو شدم، صرفا طراحی جالب پیکسلی آن من را به خود جذب کرد و آن لحظه روحم خبر نداشت که چه تجربه لذت بخشی در انتظار من است.
ماجرای Lacuna: A Sci-Fi Noir Adventure حول محور مامور ویژه «نیل کنراد» و ترور وزیر خارجه یک سیاره دیگر میچرخد. ماجرا مثل پیاز چند لایه است و زمانی که به کندوکاش در آن بپردازیم و پیاز را خرد کنیم، اشک است که از چشمانمان سرازیر خواهد شد. روایت غمانگیز نیست اما از فرط عمق ماجرا و سطوح مختلف روایی بازی چنان به وجد خواهی آمد که حد ندارد؛ خصوصا اگر طرفدار ژانر امرسیو-سیم باشید.
اهمیت انتخاب
بخش اول بازی شما در نقش دخترکی هستید که به همراه پدر و مادر خود به سیاره «دروویا» نقل مکان کرده است. قرار است بازیکن روز اول مدرسه جدید دخترک را تجربه کند. همان ابتدا با دوست قدیمی خود روبرو میشود. از دخترک میخواهد که با او به جایی برود تا چیز جالبی را به او نشان دهد. اولین انتخاب جلو روی بازیکن قرار میگیرد؛ با دوست خود برود یا نه زودتر راهی مدرسه شود. در این لحظه از بازی هنوز خیلی زود است که بتوان به این گزینهها اعتماد کرد؛ اینکه آیا انتخاب ما اهمیت دارد یا نه. درخواست دوست را قبول کردم و چیزی که قرار بود را دیدم. راهی مدرسه شدم. در راه به غذافروشی رسیدم که بعد از چند خط دیالوگ متوجه شدم غذای مورد علاقه دخترک را سرو میکند. گزینه بالا آمد که دوست دارید غذا را امتحان کنید، اما چون با دوست خود رفته بودم دیگر خیلی دیر شده بود و نمیتوانستم محتوایی که پس غذافروشی نهفته بود را تجربه کنم. در این بازه زمانی که به عنوان بخش آموزشی در نظر گرفته شده بود، جدا از مکانیکهای مختلف بازی و دکمهها، بازی قصد دارد تا سیستمهای دیگری که مربوط به ژانر است را به بازیکن نشان بدهد.
تا اینجا تا حدی این وعده داده شد که انتخابهای بازیکن بر مسیر بازی تاثیر مستقیم دارد. داستان دخترک و اتفاقی که در پایان این بخش رخ میدهد، جز تاریخ دنیای بازی است. واقعهای است که ۴۰ سال پیش رخ داده. در این بخش، بازی به خوبی تمام اطلاعاتی که بازیکن نیاز دارد و به طور کلی بخش آموزشی بازی را خیلی جذاب، منطبق بر سیر اصلی بازی ارائه میدهد؛ یک بخش آموزشی بینقص.
بخش اصلی بازی در نقش نیل کنراد بازی میکنیم. یک مامور CDI که میتوان آن را معادل FBI در نظر گرفت. لوپ اصلی بازی به گونهای طراحی شده که بازیکن همواره در حال تجربه زندگی روزمره کنراد است. ساختار بازی سعی نمیکند بازیوار باشد و بخشهای مختلف بازی را مرحله به مرحله تقسیم کند. برش قاب بازی سینمایی است و هر چقدر هم که تصور تجربهای سینمایی در عنوانی دوبعدی و پیکسلی سخت باشد به شما اطمینان میدهم که حس سینمایی بازی Lacuna: A Sci-Fi Noir Adventure چیزی کم از بازیهای AAA ندارد.
روند بازی به گونهای پیش میرود که به بازیکن فهمانده میشود که زندگی این کنراد قصه ما به واقع در دستان او است. در یکی از لحظات اولیه بازی کنراد کنار دستگاه سیگار فروشی ایستاده، پیامی به نمایش در میآید که سیستم سیگار کشیدن را توضیح میدهد، اما در آخر متذکر میشود که میتوانید سیگار بکشید و یا کمک کنید تا کنراد این عادت را کنار بگذارد. به شیوههای مختلف بازی تلاش میکند تا به بازیکن بفهماند که زندگی این آدم بسته با انتخابهای شما است؛ از سادهترین تا پیچیدهترین.
کارگاه بازی
همانطور که پیشتر به آن اشاره کردم، رویداد مهمی که در روایت رخ میدهد، ترور وزیرخارجه سیاره دروویا است. کنراد هم به عنوان یکی از مامورینی که مسئول حفاظت از این شخص را بر عهده داشته، بعد از ترور مشغول پیگیری و پیدا کردن سرنخ برای دستگیری عاملان ترور میشود.
ساختار گیمپلی بازی در این مورد به سه بخش تقسیم میشود. بخش اول پیدا کردن اطلاعات و سرنخ است. برای اینکار بازی خیلی ساده اما بسیار کارآمد، دکمهای اختصاصی برای این بخش در نظر گرفته است. با فعال کردن این دکمه، تصویر شبیه به ذرهبین میشود و المانهایی که میشود با آنها تعامل داشت، واضح و با کدگذاری رنگی مناسب، به بازیکن نشان داده میشود و بازیکن میتواند به بررسی آنها بپردازد. شیوه دیگری که میتوان به کسب اطلاعات پرداخت مکالمات است. درست مثل بخش قبل، اشخاصی که حرفی برای گفتن دارند هایلایت میشوند و اگر بعد از یکبار صحبت کردن با آنها بعد از مدتی بار دیگر حرفی داشته باشند، به خوبی بازیکن میتواند با همان کدگذاریهای رنگی متوجه این موضوع شود.
جلوتر به این موضوع خواهم رسید که آهنگ بازی Lacuna: A Sci-Fi Noir Adventure بسیار هیجان انگیز است و کمتر لحظهای در بازی وجود دارد که اضافه باشد. مواردی که بالا به آن اشاره کردم، تاثیر بسزایی در شکلگیری آهنگ جذاب بازی دارد. هر روشی که در بازی وجود داشته باشد، بازیکن ابدا گیج و سردرگم برای پیدا کردن قدم بعدی و سرنخ بعدی ندارد. کنراد مامور ماهر و کاربلدی است و ساختار گیمپلی درست همین موضوع را به عنوان تجربه کاربری برای بازیکن مخابره میکند.
قدم دوم بررسی کردن اطلاعات جمعآوری شده و سنجیدن ماجرا است. منوی بازی در واقع صفحه نمایش تلفن همراه فوقپیشرفتهای است که در دنیای بازی هر شخصی دارد. این منو شامل بخشهای مختلفی است که همه آنها در روند بازی جایگاه دارند؛ از ضربان قلب کنراد که در بخشهای حساس بازی به واقع بالا میرود تا بخش اخبار و پیامهای شخصی.
بخش پیامها، اخبار و دفترچه یادداشت اجزایی از منوی بازی است که در بررسی اطلاعات در اختیار بازیکن است. اما نتیجهگیری بیشتر در ذهن بازیکن رقم میخورد. به واقع بازیکن باید به اطلاعات درست مانند یک کارگاه فکر کند تا نتیجه و پاسخ سوالات را پیدا کند.
قدم سوم این بخش، ثبت جواب است. در بازههای مختلف بازی فرمهای خاصی که مربوط به یکی از معماهای بازی است برای کنراد ارسال میشود. این فرمها مانند سوالات چند گزینهای هستند که باید گزینهای که متصور هستیم درست است را انتخاب و در زمان مقرر ثبت و ارسال کنیم. نکته بسیار مهم این بخش از بازی این است که نمیتوان فهمید جوابی که پیدا کردیم درست است یا غلط. باید منتظر موند تا تاثیر انتخاب خودمان را در بازی ببینیم و تازه آن زمان است که متوجه میشویم گزینههای درست را انتخاب کردهایم یا خیر یک بنده خدایی را به اشتباه بازداشت کردهایم.
هرچقدر که از سیر بازی میگذرد، بیشتر این اطمینان به بازیکن داده میشود که انتخابهای شما مهم و موثر بر سیر اتفاقات بازی است، و هر زمانی که به بازی اعتماد کردید (که خیلی زود اعتماد شما جلب خواهد شد) هیجان بازی برای شما بالاتر میرود و حس و حال یک فیلم درام جنایی پرهیجان را از بازی خواهید گرفت.
قصهها
پیشتر گفتم که رویداد غالب بازی ترور وزیر خارجه است. اما در طی بازی با شخصیتهای مختلفی آشنا میشویم؛ از همسر سابق کنراد و دخترش تا همکاران و حتی یکی از مزدوران. به طرز خارقالعادهای بدون اضافه گویی، متنهای بلند و مکالمات طولانی، تک تک این شخصیتها هویت خاص خودشان را برای بازیکن نمایان میکنند. این شخصیتپردازی تکمیل، سبب شده تا لایههای دیگری از روایت برای بازیکن شکل بگیرد. در گیرودار پیدا کردن مسئول ترور وزیر، رابطه کنراد با همسر سابقش یکی از جذابترین بخشهای بازی است. کنراد با انتخابهای بازیکن تغییر و زمینه اتفاقهای جذابی را پایه ریزی میکند.
در بخشی از بازی پیش همسر یکی از متهمان میرویم. در همین بازه کوتاهی که منزل متهم هستیم، با بررسی محیط متوجه میشویم که همسر متهم درگیر بیماری ریوی است که یادگاری سالها کار در معدن و تنفس گازی سمی است. این ماجرا صرفا یا یک ظرف دارو گرانقیمت روی میز و تیکهای از روزنامهای قدیمی به دیوار نمایان میشود. جلوتر با بررسی گردش مالی متهم متوجه میشویم که هر دوره هزینه گزافی برای دارو میدهد و در نهایت پیمیبریم که انگیزه متهم چه چیزی است.
این سیستمهای قصهگویی محیطی آن هم به زیبایی پیکسلآرت بازی Lacuna: A Sci-Fi Noir Adventure به خوبی بازیکن را از همه جهت درگیر روایت و عاقبت کنراد میکند. این موضوع را هم در نظر بگیرید که این موضوع یکی از المانهای مهم ایمرسیو-سیم است که سازنده توانسته به خوبی در دنیای دو بعدی بازی خود آن را ترجمه کند.
از سیگاری ماندن یا ترک دادن کنراد، تا آیندهاش با همسر سابقش، رابطهاش با همکارش «سایتو» و بحث و درگیری فلسفی-اخلاقی که کنراد با یکی از اعضای تیم مزدور دارد. همگی به واقع به انتخابهای بازیکن مربوط است. همه لایههای روایی بازی حائز اهمیت هستند و بازیکن از اینکه درگیر هرکدام از آنها است، بشدت لذت میبرد.
اشکها و لبخندها
دنیای بازی Lacuna: A Sci-Fi Noir Adventure دورهای از تاریخ بشری را به تصویر میکشد که انسان توانسته سیارههای مختلف را فتح کند. به زبان دیگر فضای بازی سایبرپانکی است. اما طراحی هنری بازی از استفاده بیش از اندازه نورهای نئون و دیگر کلیشههای سایبرپانکی دوری کرده است و با توجه به منبع الهام بازی، دئوساکس محیطهای بازی واقعیگرایانهتر هستند. دنیای آیندهای که در بازی میبینید و در آن زیست میکنید، درگیر مسائلی است که قابل درک هستند. سازوکار سیاست و اقتصاد منطقی است و در بازی به اندازه نمادپردازی شدهاند.
مشکلی که من با روایتهای سایبرپانکی و به طور کلی آینده دارم، نبود سیر منطقی و تاریخ قابل باور انسانی دنیا تا لحظه رسیدن به فناوریها و تکنولوژیهای پر زرق و برقی است که در بازیها میبینیم. در Lacuna: A Sci-Fi Noir Adventure با توجه به درگیریهای اقتصادی سیاسی که بستر قلب ماجرای داستانی بازی، ترور وزیر خارجه، باورپذیر است. تا زمانی که سازوکار پول در دنیای تخیلی مانند سازوکار پول در عصر حاضر و دنیای واقعی باشد، همین مسائلی که که اینجا با آنها درگیر هستیم، در دنیای تخیلی نیز وجود دارد.
با در نظر گرفتن موارد بالا، طراحی هنری بازی و چیدمان محیطهای شهری و داخل ساختمانهای مختلف، خیلی جذاب انجام شده است. تابلوهای تبلیغاتی طرحهای زیبایی به نمایش میگذارند که محیط بازی را پویا تر جلوه میدهند، چیدمان منزلهای مسکونیای که به چند مورد آن سر میزنیم، همگی قصهای از صاحب خانه نقل میکنند.
در بعضی بخشهای بازی سازنده به خوبی از جلوی صحنه و پشت صحنه به خوبی استفاده میکند. در بعضی مناظر ماشینهای هوایی را میبینیم که در پشت و جلوی صحنه در حال حرکت هستند. این مورد سبب میشود تا دنیای بازی با وجود اینکه دو بعد آن برای بازیکن قابل رویت است، بزرگتر و شلوغتر جلوه کند. در بخش دیگر زمانی که از پلههای شهری بالا میرویم، حصار، دیوار و یا دکور دیگری جلوی صحنه به نمایش گذاشته میشوند که بازیکن از پشت مانیتور کنراد را پشت این تصویر میبیند. کنرادی که تنهاییاش در این قابها بیشتر جلوه میکنند. این روشهای هنری همگی هدفمند در بازی استفاده شدهاند که جذابیت بازی را چندین برابر میکنند.
متاسفانه اما جای خالی موسیقی در بازی بسیار احساس میشود. با توجه به سایز استودیوی سازنده و بودجهای که صرف بازی شده، نمیتوان چندان دلگیر شد. با اینحال در بسیاری از قابهایی که هنرمندانه برای بازیکن به نمایش گذاشته شده، موسیقی معمولی بازی کفاف نمیدهد. جای موسیقی چنان خالی است که بازی Lacuna: A Sci-Fi Noir Adventure را از رسیدن به عنوان شاهکار بازمیدارد.
تمام مواردی که تا به اینجا به آنها اشاره کردم، نشانههای یک امرسیو-سیم خوب و درست حسابی است. بازی Lacuna: A Sci-Fi Noir Adventure برای عنوانی که الهام بخشش بوده احترام قائل است. از جابجایی در شهر با مترو تا صداپیشه کنراد در صحنههای مونولوگ که به شدت شبیه به آدام جنسن است، بازی تلاش کرده ادای احترامی درخور به فرنچایز دئوس اکس داشته باشد. اما همچنان هویت خودش را محفوظ نگاه داشته و از این رو این عنوان بهترین نامه عاشقانهای است که طرفدار ژانر امرسیو-سیم میتواند بخواند و لذت ببرد.