نقد و بررسی فیلم Kingdom of the Planet of the Apes (پادشاهی سیاره میمون‌ها)

نقد و بررسی فیلم Kingdom of the Planet of the Apes (پادشاهی سیاره میمون‌ها)

دنیای سیاره میمون‌ها از سال 1968 وارد سینما شد و به دلیل استقبال مثبت مخاطبین، تاکنون نسخه‌های متعددی از آن ساخته شده است. اما دنباله‌هایی که ساخته شد نتوانست موفقیت قبلی را تکرار کند و رفته رفته از ارزش اصلی خود دور شد.

تا اینکه استودیوی قرن بیستم (20th Century Studios) پروژه ساخت یک دنباله جدید را کلید زد و توانست جذابیت و هیجان را به این دنیای داستانی برگرداند. آخرین فیلم ساخته شده نیز فیلم  Kingdom of the Planet of the Apes پادشاهی سیاره میمون‌ها نام دارد که سال 2024 منتشر شد و نوید آغاز یک دنباله جدید را می‌دهد.

با کریتیک‌لنز همراه باشید تا به نقد و بررسی فیلم پادشاهی سیاره میمون‌ها، آغاز عصری جدید از تقابل میمون و انسان بپردازیم.

آغازی دوباره بر سیاره میمون‌ها

خلاصه داستان:

در قسمت‌های قبلی سری سیاره میمون‌ها شاهد بودیم که ویروسی در سطح جهان پخش شد که قدرت تکلم را از انسان‌ها گرفت. همچنین سزار، اولین میمون جهش یافته، توانست جامعه‌ای از میمون‌های باهوش و ناطق را رهبری کند و بر انسان‌ها پیروز شود.

در این قسمت، داستان از چندین نسل بعد شروع می‌شود. میمون‌ها قدرت مطلق را دارند و خبری از تمدن بشری نیست.

نوا (Noa) با بازی اووِن تیاج (Owen Teague) یک شامپانزه از قبیله‌ای آرام و دورافتاده (قبیله عقاب) است و قرار است فردا ازدواج کند. اما شب قبل از آن، گوریل‌های مهاجم به آنها حمله می‌کنند و دهکده شان را به آتش می‌کشند. همچنین اعضای قبیله را با خود می‌برند و به اسارت می‌کشند. حال نوا باید در جستجوی پیدا کردن خانواده اش باشد.

 

هشدار: این متن حاوی اسپویل است!

جستجو در طبیعت بکر

ابتدای فیلم صحنه مراسم تدفین و سوزاندن جسد سزار نشان داده می‌شود. سپس کات می‌خورد به 300 سال بعد. جنگل و یک آبشار دل‌انگیز در قاب دوربین نمایان می‌شود. دوربین با یک عقاب همراه می‌شود و بقیه جنگل و مسیر رود را در یک نمای اکستریم لانگ شات نشان می‌دهد. بعد صحنه به سه شامپانزه کات می‌خورد.

فیلم پادشاهی سیاره میمون‌ها / چندین نسل بعد

طبق رسم قبیله عقاب (Eagle Clan)، هر میمون باید برای ازدواج خود یک تخم عقاب پیدا کند و آن را عقاب دست‌آموز خود کند. در این صحنه می‌بینیم نوا گروه سه نفره اش را رهبری می‌کند و خردمندتر از بقیه است. او یک جا به آنایا (Anaya) با بازی تراویس جفری (Travis Jeffery) هشدار می‌دهد که نباید همه تخم‌ها را برداشت و همیشه یک تخم عقاب باید باقی بماند. در عوض ترجیح می‌دهد به لانه عقابی که بالای کوه است و رفتن به آنجا سخت‌تر است برود و خودش آنجا برای مراسم ازدواجش یک تخم عقاب پیدا کند.

پادشاهی سیاره میمون ها / برداشتن تخم عقاب

سپس ما با اولین نشانه از حضور اکوها (Echos) یا همان انسان‌ها مواجه می‌شویم. رد این نشانه به منطقه‌ای ممنوعه می‌رسد. دقیقا از این نقطه، سناریوهای اولین نسخه دنیای سیاره میمون‌ها یعنی سیاره میمون‌ها 1968 ( Planet of the Apes 1968) تکرار می‌شود. آنجا هم فضانوردان در منطقه ممنوعه فرود آمدند. بعداً فهمیدیم انسان‌هایی که از ویروس مصون ماندند و توانایی صحبت و تفکر دارند آنجا زندگی می‌کنند.

پادشاهی سیاره میمون ها / اولین نشانه حضور انسان

 

ورود میمون‌های مهاجم

شب قبل از عروسی دوباره حضور یک انسان در قبیله حس می‌شود. نوا دنبالش می‌رود اما انسان (اکو) فرار می‌کند و در همین گیر و دار تخم عقاب وی می‌شکند. نوا مجبور است برای فردا صبح که با سونا ازدواج می‌کند یک تخم عقاب داشته باشد؛ پس همان موقع به جنگل می‌رود تا یکی دیگر پیدا کند.

اولین نفر نواست که در مسیرش میمون‌های مهاجم را می‌بیند. آنها به دنبال یک انسان هستند. پس تا الان می‌فهمیم هدف حضور آن انسان در قبیله عقاب چیست. وی فراری از گوریل‌های شکارچی است.

پادشاهی سیاره میمون ها / ورود نقابدار ها

این گوریل‌ها خود را پیرو سزار می‌دانند و با همین شعار به قبیله حمله می‌کنند. دهکده ویران می‌شود و بقیه شامپانزه ها به اسارت گرفته می‌شوند. پدر نوا هم که رئیس قبیله است حاضر به تسلیم نشده و به تبع به کشته می‌رسد. تلاش نوا هم برای نجات جان پدر به ثمر نمی‌رسد و خودش نیز نیمه جان رها می‌شود. اینجا می‌بینیم که اصول سزار به انحراف کشیده شده و یک میمون، میمون دیگر را می‌کشد.

پادشاهی سیاره میمون ها / ویرانی دهکده عقاب

حال نوا باید درجستجوی خانواده اش باشد. سفر وی به خارج از محدوده زندگی قبلی اش آغاز می‌شود. نوا از درون شهر و ساختمان‌های مرده عبور می‌کند. این فضا ما را یاد سریال Last of Us می‌اندازد. تمدنی که یک روز بر طبیعت چیره بود حالا خود مغلوب طبیعت شده است.

آغاز سفر نوا / پادشاهی سیاره میمون ها

 

راکا، پیر خردمند

نوا در مسیرش با راکا (Raka) با بازی پیتر ماکون (Peter Macon) آشنا می‌شود. راکا یک اورانگوتان است که به آموزه‌های اصلی سزار وفادار مانده. قبیله او نیز توسط میمون‌های مهاجم (که لقب نقابدارها را به آنها داده) مورد حمله قرار گرفت. راکا هم تصمیم می‌گیرد به سفر ماجراجویانه نوا بپیوندد.

پادشاهی سیاره میمون ها / راکا

در طول این همراهی، راکا نکات پندآموزی به نوا می‌گوید و از اولین رهبر میمون‌ها یعنی سزار، روایت‌های گذشته را ذکر می‌کند. راکا به او گوشزد می‌کند که میمون نباید میمون را بکشد. همچنین در برخورد با انسان می‌گوید که باید رحم و بخشش نشان دهد. همه اینها این زمینه را ایجاد می‌کند که در آینده‌ای نزدیک ما شاهد ظهور رهبری جدید به نام نوا باشیم. این اتفاق در پایان همین فیلم می‌افتد و به احتمال بسیار زیاد در قسمت‌های بعدی نوا تبدیل به یک سزار جدید می‌شود. راکا گردنبند خود را نیز به نوا می‌دهد که نماد سزار است. این نماد از طرحی گرفته شده که روی پنجره اتاق کودکی سزار بود. فیلم در کل این تئوری را مطرح می‌کند که آیا انسان و میمون می‌توانند در صلح کنار هم زندگی کنند؟ که البته پاسخی به آن داده نمی‌شود.

شکار انسان

نوا و راکا در دشتی که شبیه باغ وحش است، گروهی از آدمها را می‌بینند. گویی که انسان اکنون جایگاهش هم رده با سایر گونه‌های جانوری است و نه بالاتر. قرار است نوا به مسیر خود ادامه دهد و دختری که با آنها بود پیش هم‌نوع خود بماند.

راجع به نام این دختر ابتدا باید یک شفاف سازی کنیم: نام اصلی دختر می (Mae) است که اواسط فیلم مشخص می‌شود؛ یعنی زمانی که می شروع به صحبت کردن می‌کند. پیش از آن نوا او را اکو و راکا وی را نووا (Nova) می‌نامد و می‌گوید: «از ابتدا همه‌شون را نووا می‌گفتیم ولی نمیدونم چرا». اگر به قسمت قبلی این سری یعنی جنگ سیاره میمون‌ها (War for the Planet of the Apes) نگاه کنیم می‌بینیم که سزار دختربچه‌ای را پیدا می‌کند. این دختربچه جایی یک قاب با اسم نووا پیدا می‌کند و نام او هم نووا می‌شود. حال اگر به اولین فیلم از سیاره میمون‌ها یعنی نسخه سال 1968 نگاه کنیم می‌بینیم وقتی که فضانورد با یک زن جوان هم قفس می‌شود، او را نووا صدا می‌زند. در ادامه متن ما این دختر که فریا آلن (Freya Allan) نقشش را بازی می‌کند، با نام اصلی اش یعنی «می» ذکر می‌کنیم.

پادشاهی سیاره میمون ها / می

دقیقا بعد از خداحافظی نوا با راکا، سروکله نقابدارها پیدا می‌شود آنها انسان‌ها را شکار می‌کنند گروه سه نفره نوا، راکا و می یک بار موفق به فرار می‌شوند اما بالاخره آنها هم در بند مهاجمان می‌افتند. بجز راکا که ما صحنه غرق شدنش در جریان رود را می‌بینیم اما اینکه آیا واقعاً غرق شده یا توانسته نجات بیابد را تا آخر این فیلم متوجه نمی‌شویم. احتمال دارد راکا در فیلم‌های بعدی مجدداً ظاهر شود.

 

پراکسیموس، وارث سزار

لغت یونانی پراکسیموس به معنای نفر بعدی است. پراکسیموس هم خود را «پراکسیموس سزار» (Proximus Caesar) نامیده است. یعنی او سزار بعدی و رهبر همه میمون‌هاست. کوین دوراند (Kevin Durand) این نقش را بازی کرده و می‌توان گفت بهترین اجرا بین گروه بازیگری فیلم را داشته است. هرچند هیچکدام از بازیگران حتی به گرد پای اندی سرکیس کبیر (بازیگر سزار در فیلم‌های قبلی) هم نمی‌رسند. در کل یک ضعف فیلم نسبت به سری‌های قبلی این است که جزئیات در اجرا و بازی میمون‌ها کمرنگ شده و حس طبیعی، آنطور که باید ایجاد نمی‌شود.

رفته رفته با پراکسیموس و اهدافش آشنا می‌شویم. او می‌خواهد درب یک دژ که مهر و موم شده را باز کند. اسیر گرفتن از دیگر قبایل هم به این دلیل است که نفرات بیشتری به در نیرو وارد کنند تا در آن ساختمان باز شود. و به همین دلیل به دنبال شکار انسان‌هاست تا بتواند از زبان آنها راز چگونگی گشودن درب را بیرون بکشد. اما در آن دژ چه چیزی نهفته است؟

پراکسیموس به خوبی از تاریخ آگاه است. ترویتن (Trevathan) با بازی ویلیام اچ میسی (William H. Macy) انسان ناطقی است که توانسته خود را در سیستم پادشاهی میمون‌ها جا کند. وی برای پراکسیموس کتاب می‌خواند و مخصوصاً تاریخ روم باستان را برایش می‌خواند. توجه کنید ما در دنیای فیلم دو گروه انسان داریم: انسان‌هایی که مبتلا به ویروس شدند و توانایی تکلم را از دست داده اند؛ و انسان‌هایی که از ویروس مصون ماندند و قابلیت صحبت و تفکر قبلی خود را دارند.

به همین خاطر پراکسیموس به خوبی با دوران باشکوه انسان‌ها آشنا است. آرزوی وی رسیدن به همان شکوه است. او می‌خواهد میمون‌ها به یک تکامل سریع برسند که تنها راهش یافتن تکنولوژی انباشته شده پشت آن در است.

اگر از شرارت شخصیت پراکسیموس فاکتور بگیریم، اهداف وی آرمانی است؛ یعنی یک شخصیت قهرمان هم می‌تواند همین بلند پروازی‌ها را داشته باشد. به شخصیت‌های تاثیرگذار تاریخ که نگاه کنیم، می‌بینیم کسانی نام نیک از خود به جا گذاشته اند که در راستای پیشرفت مردمشان تلاش کرده‌اند. حتی شخصیت‌های منفی هم آرمان‌های بزرگی داشتند؛ ولی تفاوتشان در این است که هدف، وسیله را توجیه نمی‌کند! پراکسیموس حاضر است برای باز کردن در قلعه، هرتعداد میمون که لازم است را قربانی کند. همچنین او به دنبال حذف کل گونه بشری از زمین است تا دیگر خطری وی را تهدید نکند. تا جایی هم نگرانی اش به جا بود؛ انسان هیچوقت قابل اعتماد نیست (نوا هم در نهایت به این عقیده رسید).

پراکسیموس / پادشاهی سیاره میمون ها

 

قلعه اسرارآمیز

نوا باید تصمیم بگیرد که آیا سلطه پراکسیموس را می‌پذیرد یا به مِی اعتماد می‌کند و از رسیدن پراکسیموس به ابزار درون قلعه جلوگیری می‌کند. او هم به پدرش رفته و هیچوقت تسلیم شدن را قبول نکرد. در نتیجه نوا به همراه سونا و آنایا و البته به همراه می، از طریق یک راه مخفی وارد دژ شدند. آنجا حقایق تاریخ برای نوا روشن می‌شود. تمدن بشر را می‌بیند و همچنین می‌فهمد زمانی میمون‌ها زیردست آدم‌ها بودند.

می با منفجر کردن سد شهر، باعث می‌شود ساختمان را آب بگیرد و مانع تکامل سریع میمون‌ها می‌شود. هرچند احتمالاً در قسمت بعدی نوا بتواند بُعد جدیدی از دانش را وارد تمدن میمون‌ها کند. نما تلسکوپ وی را نسبت به فضا کنجکاو می‌کند. در اولین سری فیلم‌های سیاره میمون‌ها هم شاهد بودیم میمون‌ها توانستند سفینه فضایی که غرق شده بود را پیدا کنند و به گذشته سفر کنند.

پادشاهی سیاره میمون ها / انفجار سد

 

همچنین به نظر می‌رسد جنگی دوباره بین انسان و میمون رخ خواهد داد. می کلید دستگاه رادیو را پیدا کرد و اینطور شد که گروه انسان‌های مصون توانستند ارتباط خود با سایر آدم‌های مصون را برقرار کنند. اتحادی قوی پیش روی انسان‌هاست.

 

تحلیل کلی

فیلم Kingdom of the Planet of the Apes پادشاهی سیاره میمون‌ها فاز جدیدی از داستان سیاره میمون‌ها را کلید می‌زند. دیگر خبری از سزار نیست، انسان دیگر حاکم بر طبیعت نیست و میمون‌ها هم میمون‌های قبلی نیستند. حدود 300 سال از آخرین قدرت نمایی آدم‌ها گذشته و میمون‌ها پیشرفته تر شده اند.

فضای فیلم در همان ابتدا بسیار چشم نواز است. فرم روایت فیلم، من را یاد ارباب حلقه‌ها ساخته پیتر جکسون انداخت. ابتدا طبیعت بکر می‌بینیم و دهکده ای خوش و خرم، بعد یک شوک از جبهه شرور، سپس آغاز ماجراجویی، بعد از آن جنگ خیر و شر و در نهایت به طبیعت آرام و دلنشین برمی‌گردیم. از آنجا که قدرت پراکسیموس از طرف مقابلش خیلی بیشتر است، سکانس‌های اکشن بیشتر حالت تعقیب و گریز گرفته و جنگی به آن‌صورت نمی‌بینیم.

اما فیلم یک مشکل اساسی دارد و آن این که در بیان مسئله اصلاً شفاف عمل نمی‌کند. ما نمی‌فهمیم می از کجا سروکله اش پیدا شد. تا آخر فیلم هدف از حضور او نامشخص است. در لحظه آخر هم که مشخص می‌شود او به دنبال قطعه دستگاه رادیو بوده، غافلگیری رخ نمی‌دهد. پس این همه پنهان کردن شخصیتش بیهوده خرج شد. یا عاقبت راکا و پراکسیموس مبهم باقی می‌ماند. وس بال (Wes Ball) کارگردان فیلم، آنقدر حرف‌های ناگفته گذاشته و برای دنباله‌های بعدی پس‌انداز کرده که این فیلم در حد یک پیش نمایش برای فیلم‌های بعدی شده است.

به این نوشته امتیاز بدهید

سخن پایانی

اگر طرفدار سری فیلم‌های سیاره میمون‌ها هستید، از پادشاهی سیاره میمون‌ها حتماً لذت می‌برید. در این قسمت با ماجراجویی‌های تازه ای مواجه خواهید بود که می‌تواند آغاز اتفاقات هیجان‌انگیزی شود. اما اگر تاکنون از این سری چیزی ندیده اید، پیشنهاد می‌کنم ابتدا سراغ قسمت‌های قبلی بروید. چون اینجا هنوز داستان به اوج خود نرسیده و باید منتظر بمانیم تا دنباله‌های بعدی کار را در بیاورند.

نقاط خوب

  • فضا و صدای طبیعت بسیار جذاب است.
  • شخصیت منفی داستان (پراکسیموس) عمیق و قوی پرداخته شده است.

نقاط ضعف

  • داستان در چند جا ناقص می‌ماند.
  • گروه بازیگری در حد فیلم‌های قبلی نیست(بجز کوین دورانت در نقش پراکسیموس که به خوبی توانسته کاراکتر را اجرا کند).
۷
نمره سایت