یازدهمین سال حیات مجموعه Destiny با انتشار Destiny 2: The Edge of Fate آغاز میشود؛ نقطهای سرنوشتساز برای فرنچایزی که پس از بیش از ده سال روایت سالانه و مستمر، سرانجام حماسهی عظیم «نور و تاریکی» را به پایان رسانده است. اکنون The Edge of Fate به عنوان نخستین گام در حماسهی تازه فرنچایز دستنی (موسوم به Fate Saga) تلاش میکند آیندهای تازه را برای این جهان بنا کند. آیندهای که به گذشتههای خیلی دور در تایملاین Destiny گره خورده است؛ آزمونی که به مرور روشن خواهد کرد آیا Bungie توان بازتعریف Destiny پس از یک دهه فراز و فرود را دارد یا خیر. همراه کریتیکلنز باشید.
«قطار سرنوشت»
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین، و پس از 50 ساعت تجربه بازی در پلتفرم Xbox Series X انجام شده است.

نقد و بررسی Destiny 2: The Edge of Fate
سفر Destiny از سال ۲۰۱۴ آغاز شد؛ Bungie جهانی را معرفی کرد که ترکیبی از شوتر اولشخص و عناصر MMO بود. با عرضه Destiny 2، ساختار لایوسرویس بازی بیشتر و بیشتر شد و روند روایت داستان و توسعه گیمپلی با سرعت و جزئیات بیشتری به پیش رفت. طی بیش از یک دهه، داستانِ حماسی «نور و تاریکی» دنبال شد و در نهایت در سال ۲۰۲۴ با انتشار The Final Shape به نقطهی اوج خود رسید؛ پایانی که ضمن رضایت بازیکنان، پایهای محکم برای آیندهی سری رقم زد. حال با The Edge of Fate، Bungie ساگای تازهای به نام «Fate» را آغاز میکند؛ برنامهای بلندمدت که چشمانداز امروز آن نشان میدهد قصد دارد چند سال آیندهی جهان Destiny را رقم بزند.
تماسی از ماوراء
همانگونه که اشاره شد در طول یک دهه، قصهی Destiny با محوریت نبرد میان «نور» و «تاریکی» روایت شد و گاردینها (Guardians) را در تقابل با نیروهای اهریمنی و همچنین تهدیدات کهکشانی قرار داد. داستان طولانی و مفصلی که با معرفی شخصیتها، جناحها و احزاب و غیره، پایهای گسترده و پیچیده برای جهان بازی ایجاد کرد و نهایتاً در The Final Shape به پایان رسید. با انتشار بازی Destiny 2: The Edge of Fate در سال ۲۰۲۵، Bungie صفحهای نو گشوده و آغازگر ساگای تازهای با نام Fate شده است. روایت این بسته الحاقی در مقصدی مرموز و آنسوی کهکشان، به نام Kepler جریان دارد. مکانی پر از اسرار و تهدیدات نو و البته آشنا، جایی که گاردینها به دعوت The Nine به آنجا وارد میشوند. در ابتدا به نظر میرسد داستان حول تلاش برای جلوگیری از فروپاشی یک سیاهچاله است که میتواند تمام منظومه شمسی را تهدید کند.
در این مسیر دو شخصیت کلیدی یعنی Lodi و Orin نقش محوری دارند. Lodi فردی از دوران پیش از «سقوط» _دورهای که تمدن بشر در اوج فناوری و قدرت قرار داشت و هنوز وقایع تاریکی گسترده رخ نداده بود_ پس از انتقال تصادفی به زمان آینده در Kepler، بهعنوان راهنمای گاردینها در این مقصد ناآشنا عمل میکند. Orin که از پیش با او آشنا هستیم و به عنوان نمایندهی The Nine پیشتر با او آشنا هستیم، اکنون با انگیزههای پیچیده و چندگانهای در کنار گاردینها حضور دارد و اطلاعات ارزشمندی درباره نقشههای The Nine ارائه میدهد. در کنار آنها، Maya Sundaresh، دانشمند دوران طلایی و رهبر بخش Vex در Kepler، با هدف استفاده از انرژی سیاهچاله برای بازسازی دوران طلایی، و Levaszk، رهبر خاندان الیکسنیها که سیاهچاله را بهعنوان منبع قدرت میپرستد، حضور دارند که به عنوان هدف بالفعل تلقی میشوند. گاردینها با هدایت Lodi و Orin چهار «Strangelet» (نوعی کپسول مرتبط به زمان) را جمعآوری میکنند تا سیاهچاله تثبیت شود و بازی به مسیر و نقطه پایانی خود برسد.
داستان The Edge of Fate بدون شک یکی از برجستهترین وجوه آن به شمار میرود؛ پرسشهای متعددی مطرح میکند و مخاطب را به کنجکاوی وا میدارد. پرسشهایی که به تدریج در طول مسیر داستان پاسخ داده میشوند و انگیزه کافی برای ادامه تجربه ایجاد میکنند. سورپرایزها، لحظات ویژه و شخصیتپردازی دقیق Lodi و Orin، باعث شده است قصه بازی نقطه آغازی محکم برای چندین سال آیندهی ساگای Fate باشد. مجموعا میتوان گفت قصهی اج آو فیت، علاوه بر معرفی تهدیدات و شخصیتهای جدید، پُلی میان میراث ده سالهی پیشین و مسیر بلندمدت پیش رویِ ساگای Fate را ایجاد کرده است.
ساختار کمپین؛ هم آشنا و هم غریب
کمپین Destiny 2: The Edge of Fate نقطهای است که در آن بیش از هر بخش دیگری، تفاوتهای ساختاری این بسته الحاقی با افزونههای پیشین Destiny 2 نمایان میشود. استودیوی Bungie در اینجا به طراحی نیمهمترویدوانیایی روی آورده است؛ بازیکن با پیگیری مجموعهای از فعالیتها و کوئستها مسیر خود را از طریق نقاط مختلف Kepler پیش میبرد و انتظار کشف و کاوش در محیطهای تازه را دارد. اما این تغییر، برخلاف نیّت بانجی، حس تازگی و نوآوری را آنچنان منتقل نمیکند و به خصوص برای بازیکنانی که با استانداردهای سه سال اخیر Destiny به ویژه از The Witch Queen به بعد آشنا هستند، تجربهای ملالآور و کمتر رضایتبخش به همراه دارد.
مشکل اصلی در طراحی ماموریتها اما، نه در روایت، بلکه در ساختار و چیدمان مراحل است. عمده ماموریتها شباهت زیادی به یکدیگر دارند و روند آنها حول درهایی بسته با حفاظهای مکرر میچرخد که برای عبور، نیازمند استفاده از مکانیزمهای محدود معرفیشده در همان مراحل اولیه هستند. این سازوکار باعث شده تا کمپین، با وجود روایت قدرتمند و شخصیتپردازی درخور توجه، در ارائه تجربهای پویا و سرگرمکننده لنگ بزند. تکرار ساختار ماموریتها و کمبود تنوع محیطی، احساس خستگی و یکنواختی را به بازیکن تحمیل کرده و نقطه ضعف بزرگ The Edge of Fate در بخش گیمپلی و روند پیشروی داستان محسوب میشود. با این حال، طراحی نیمهمترویدوانیایی کمپین، اگرچه در اجرا ناکام مانده است، یک اقدام جسورانه و نو به حساب میآید و نشان میدهد Bungie قصد دارد راهی تازه برای روایت داستان و تعامل بازیکن با جهان بازی پیدا کند.
کمپین Edge of Fate تجربهای است که از پسِ قصهگویی و جهانسازی به خوبی بر آمده است، اما در زمینه طراحی ماموریت و ساختار پیشروی مراحل، ضعفهای قابل توجهی دارد که برای بازیکنان حرفهای و دنبالکنندهی محتوای قبلی Destiny، قابل احساس و گاه ناامیدکننده است.
تغییرات زیاد… سرعتگیر در گیمپلی
یکی از مهمترین افزونههای گیمپلی The Edge of Fate، معرفی مکانیزمهای محیطی است که بخش زیادی از کمپین را نیز شکل میدهند. Kepler محیطی پر از مسیرهای پیچ در پیچ، موانع فیزیکی و رازهای مخفی است و بازیکن را مجبور به استفاده از تواناییها و ابزارهای تازه میکند. مکانیزمهای جدیدی چون Matterspark که به بازیکن امکان میدهد به یک گوی انرژی تبدیل شده و از مسیرهای تنگ و دالانها عبور کند، Relocator Cannon برای تلپورت از نقطهای به نقطهی دیگر، Mattermorph برای جابهجایی اجسام و Rosetta برای باز کردن درهای مرموز، نمونههایی هستند که حس طراحی مترویدوانیایی کمپین را ایجاد کردهاند.
با این حال، اجرای این مکانیزمها مشکلاتی نیز به همراه دارد. اکثر ماموریتها و چالشها به گونهای طراحی شدهاند که استفاده از مکانیزمها تکراری و محدود است و پس از مدتی اصلا حس تازگی را ندارند.
ترکیب مکانیزمهای محیطی با روایت داستانی، هرچند در برخی لحظات موفق ظاهر شده و حس حضور و کاوش در Kepler را منتقل میکند، اما یکنواختی در چیدمان مأموریتها باعث شده تجربه کلی گیمپلی، بدون تعارف خستهکننده باشد. بازیکن با وجود جذابیت داستان و شخصیتپردازی، در بخش عملی و تعامل با محیط، با کمبود تنوع مواجه است و این تضاد میان روایت قوی داستان و گیمپلی یکنواخت، یکی از نقاط ضعف اصلی بخش کمپین Destiny 2: The Edge of Fate محسوب میشود.
در نهایت میتوان این گونه جمعبندی کرد که Bungie تلاش کرده است تا با معرفی مکانیزمهای تازه و طراحی مترویدوانیایی Kepler، تجربهای متفاوت از گشت و گذار را ارائه کند؛ اما ترکیب محدودیتها، تکرار چالشها و ضعف در تنوع ماموریتها، باعث شده که این بخش از کمپین، با وجود نوآوریهایش از استاندارد بالای Destiny فاصله بگیرد.
کِپلر و زیباییهایش
محیط Kepler اما، یکی از نقاط قوت The Edge of Fate به شمار میرود. این لوکیشن گرچه بهترین و جذابترین محیط سری Destiny محسوب نمیشود، اما همانطور که اشاره شد، به خاطر ساختار طراحیاش به طور مؤثری حس کاوش و اکتشاف را منتقل میکند. وسعت مناسب و طراحی پرجزئیات آن، ترکیبی از رمز و رازهای محیطی و ساختار نیمهمترویدوانیایی را ارائه میدهد که ارزش گشتوگذار و حل معماها را بالا میبرد. بازیکن در Kepler با مسیرهای پیچیده، محیطهای مخفی و تعامل با مکانیزمهای محیطی مواجه میشود که تجربهای سرگرمکننده و جذاب است. ماموریتهای جانبی نیز بلافاصله پس از اتمام بخش کمپین حسابی قصهگو هستند و پلیر را به نقاط مختلف این سرزمین هدایت میکنند.
تم موسیاقیایی جدید Edge of Fate نیز همچون طراحی خود کپلر در جایگاه بینابینی قرار میگیرد و تا بهترین نسخههای فرنچایز، فاضله زیادی دارند؛ اما دوبله وضعیتش فرق میکند. شخصیاتهای اورین و لودای کاری بسیار تحسینبرانگیز را ارائه داده اند و هیچ ایرادی به این بخش وارد نیست. نکته عجیب اما در این بین تغییر دوباره صداپیشه شخصیت Ikora است که بانجی قول داده در بهروزرسانیهای آینده صداگذاری اصلی را جایگزین آن کند که در نوع خود امری عجیب به شمار میرود!
درگاهی به ماوراء
با انتشار Destiny 2: The Edge of Fate سندباکس بازی دستخوش تغییرات بنیادینی شده و تجربه بازی را به شکل گستردهای تحت تأثیر قرار داده است. ریست شدن پاور lvl، بازطراحی کامل سیستم ارتقاء و Level-Up و تغییر تیربندی اسلحهها و به خصوص Stat و عملکرد لباسها، روند پیشرفت را کندتر، چالشبرانگیزتر و همزمان ملالآورتر کرده است. این تغییرات برای بازیکنان دوگانهای را ایجاد کرده، بهخصوص اگر از پلیرهای قدیمی سری باشید ممکن است این حجم از تغییرات برایتان ناخوشایند و بازگشت به عقب باشد؛ زیرا بخش عمدهای از زحماتی که تا به امروز کشیدهاید قدیمی شده و دیگر قابل استفاده نیستند. یکی از مهمترین تغییرات در رابط کاربری اج آو فیت، اضافه شدن بخش Portal است. این بخش به عنوان مرکزی برای دسترسی به فعالیتهای (Activity) مختلف بازی عمل میکند و شامل چالشهای روزانه و هفتگی، PvP و PvE میشود؛ بخشی ناآشنا و نامانوس برای پلیرهای دستنی که مدتی زمان نیاز دارد تا فلسفه طراحی آن و چگونگی کارکردش را درک کنند.
محتوای سال یازدهم Destiny (که The Edge of Fate مخصوص نیمه اول و Renegades برای نیمه دوم سال تدارک دیده شده است) موسوم به Year of Prophecy، مسیر بلندمدتی برای «حماسهی سرنوشت» (فیت ساگا) ترسیم کرده است که طی چند سال ادامه خواهد یافت. سوالاتی که در Edge of Fate مطرح شده، و با شناختی که از بانجی و تجربهی لایت & دارک ساگا داریم 5-6 سالی دست کم برای یافتن پاسخ باید صبر پیشه کنیم و همراه آن باشیم.