این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین، و پس از 27 ساعت تجربه بازی در پلتفرم PS5 انجام شده است.
سرانجام پس از 14 سال، انتظار طرفداران سری بازیهای شاهزاده پارسی (Prince of Persia) به پایان رسید و نسخه جدید از این مجموعه جذاب با نام The Lost Crown عرضه شد. البته ناگفته نماند که نام شاهزاده پارسی برای ما ایرانیان در کنار خاطرات تلخ و شیرین فراوان، از حیث یدک کشیدن نام سرزمین پارس جایگاه خاصی داشته و به طبع موفقیت یا شکست این مجموعه هم برای ما مهم است. در این مقاله قصد داریم به بررسی نسخه جدید این مجموعه که تغییرات بسیار مهم و ریشهای نسبت به نسخههای گذشته داشته، بپردازیم و ببینیم یوبیسافت سرانجام رویه چند سال اخیر خود را تغییر داده یا که این عنوان را هم قربانی تکرار فرمولهای ثابت خود میکند؛ برای پیدا کردن پاسخ این سوال با ما در کریتیکلنز همراه باشید.
تاج گمشده سرزمین پارس
بدون شک معرفی بازی Prince of Persia: The Lost Crown یکی از بزرگترین سورپرایزهای مراسم Summer Game Feast سال گذشته (2023) بود؛ البته این شگفتی بیش از اینکه برای بازگشت مجموعه محبوب و پر طرفدار شاهزاده پارسی باشد، به دلیل تغییرات ریشهای که در تمام ساختار بازی دیده میشد، بود. The Lost Crown یک بازی 2.5 بعدی (2.5D) اکشن ماجراجویی مبتنی بر المانهای مترویدوانیا است که چندان در نسخههای گذشته این مجموعه چنین مواردی کنار هم مرسوم نبوده؛ به همین جهت شک و تردیدهای فراوانی بر موفقیت و ارائه تجربهای درخور 14 سال انتظار ایجاد شد که البته در کنار این موارد، ظاهر نامتعارف شخصیت قابل بازی هم بر این شبهات بیش از پیش دامن زد. اما حالا پس از عرضه بازی به نظر میرسد این قضاوتها کمی عجولانه بوده است و ما با یک بازی متفاوت از یوبیسافت (Ubisoft) طرف هستیم. پیش از هر چیزی این را هم باید اضافه کنم که بازی به طور رسمی و کامل از زبان فارسی پشتیبانی میکند و میتوان این عنوان را اولین بازی بین المللی سطح AAA دانست که در کنارهای زبانهای دیگر، به طور همه جانبه – شامل دیالوگها، زیر نویسها و منوها – از زبان فارسی روان پشتیبانی میکند؛ از این رو ما هم این بازی را با زبان فارسی تجربه کردیم و مطالب ارائه شده در این مقاله نیز بر اساس تجربه نسخه فارسی بازی خواهد بود.
داستان بازی Prince of Persia: The Lost Crown از حمله کوشانیان به سرزمین پارس آغاز میشود؛ جایی که شکست برای ایرانیان حتمی به نظر میرسد اما در نهایت ملکه تومیریس سربازان گارد جاویدان را به عنوان آخرین امید روانه میدان جنگ میسازد و خوشبختانه با دلاوریهای این سربازان، به خصوص سارگون که شخصیت و قهرمان اصلی بازی است، کوشانیان شکست سختی میخورند. پس از این ماجرا در میان جشن پیروزی ناگهان اتفاقاتی عجیبی افتاده و شاهزاده غسان، فرزند و ولیعهد ملکه تومیریس، ربوده میشود؛ به همین دلیل سربازان گارد جاویدان برای یافتن او به سمت کوه قاف روانه میشوند، غافل از اینکه سفری پر رمز و راز به همراه اتفاقاتی عجیب در انتظار آنها است. بازی از نظر داستانی شروع بسیار خوبی دارد و شخصیتها به سرعت معرفی شده و جای خود را در دل مخاطب باز میکنند؛ البته برخی از اعضای گارد جاویدان کمی وجه مرموز و تا حدی شخصیتی نچسب دارند که تا انتهای بازی هم چندان درگیر داستان نمیشوند و به نوعی میتوان آنها را شخصیتهای اضافی دانست که در مواقع لازم اصلا حضوری در بازی ندارند؛ این در حالی است که برخی از شخصیتهای فرعی که در کوه قاف با آنها آشنا میشویم بیشتر از این یارهای قدیمی بر بازی اثر دارند.
یکی از نقاط مثبت بازی این است که با وجود خط داستانی نسبتا طولانی، در طول روند روایت افت خاصی دیده نمیشود و میتوان گفت که کیفیت خود را تا نزدیک به انتهای بازی به خوبی حفظ میکند اما این موضوع در اواخر بازی کمی تغییر میکند و تا حدی روند داستانی افت کرده و در نهایت هم شاهد پایان بندی هستیم که چندان تناسبی با شروع جذاب و روند خوب بازی ندارد. خوشبختانه مدت زمان بخش افت کرده زیاد نبوده و البته پایان بازی آنقدر هم ناامید کننده یا غیر قابل تحمل نیست بلکه در مقایسه با انتظاری که در طول بازی ایجاد میشود یکی دو درجه پایینتر است. البته ناگفته نماند که یکی از مهمترین عواملی که باعث شده تا داستان The Lost Crown جذاب به نظر به رسد وفاداری به ریشههای داستانی این مجموعه یعنی بحث ناهنجاریهای زمانی و کنترل زمان است که انصافا توسعه دهندگان با جزئیات خوبی به این موضوع پرداختند و به نوعی یادآور احساس انجام نسخههای قدیمی و جذاب این مجموعه است.
اما در کنار این موضو،ع مواردی هم وجود دارند که بر روی تجربه کسب شده از بازی به خصوص برای ما فارسی زبانان اثر گذار هستند و دقت در طراحی آنها از سمت توسعه دهندگان باعث شده تا با محصولی متفاوت و خاص طرف باشیم. اولین موردی که در همان ابتدای بازی خودنمایی میکند این است که بر خلاف برخی از عنوانی که در آنها به صورت مختصر زبان فارسی دیده میشود که البته آن هم پر از اشتباهات معنایی و تلفظی است اینبار شاهد دیالوگهای کاملا حرفهای هستیم که در کنار معنا و مفهوم صحیح، از نظر صداگذاری و دوبله هم حرفهای و با حس و حال مطابق با فضای بازی عمل میکند. البته در این بین ناگفته نماند که دوبله فارسی این عنوان در ایران و با صداگذارهای حرفهای نظیر سبحان اکرامی، اعظم حبیبی، تورج نصر و … انجام شده که بدون شک بخش مهمی از کیفیت بالای زبان فارسی این عنوان از همین موضوع نشأت گرفته است. اما مورد بعدی که به وضوح در بازی دیده میشود این است که بر خلاف نسخههای قدیمی که المانها و فضایی عربی و تا حدی هندی بر بازی قالب بود، اینبار شاهد استفاده از المان ایرانی اصیل در بازی هستیم که به عنوان مثال میتوان وجود تخت جمشید، کوه قاف، سیمرغ، داریوش شاه و موارد متعدد دیگر که در دنیای بازی وجود دارد اشاره کرد. به همین جهت در همین ابتدای امر باید بگویم که بازی Prince of Persia: The Lost Crown برای ما فارسی زبانان ارزشی فراتر از یک عنوان ساده را دارد و امیدوارم باز هم شاهد چنین مواردی در ادامه سری شاهزاده پارسی و همچنین عناوین دیگر باشیم و به صورت متقابل هم امیدوارم بازیکنان ایرانی تا جای ممکن از چنین آثاری حمایت مادی و معنوی داشته باشند.
شاهزادهای خاص
اما بخش داستانی تنها بخش وفادار به ریشههای بازی نیست. هر چند در گذشته اغلب نسخههای مجموعه Prince of Persia به صورت اکشن هک اند اسلش (Hack and Slash) ارائه شدند اما قطعا بازیکنان قدیمی و طرفداران این مجموعه به خاطر دارند که نسخه اول بازی به صورت دو بعدی پلتفرمر بود که جذابیت خاص خودش را داشت و حالا پس از 35 سال شاهد عنوانی از این مجموعه هستیم که از نظر ساختار پایهای شباهت زیادی به این نسخه اولیه دارد و به شخصه این مسئله را میپسندم. با توجه به این موضوع که بازی Prince of Persia: The Lost Crown مبتنی بر سبک مترویدوانیا است شاهد سیستمی در بخش گیمپلی هستیم که پیش از این در سایر عناوین یوبیسافت چندان دیده نشده است. ابزارهای جنگی سارگون در ابتدای بازی تنها شمشیرهای او، که به نامهای قیس و لیلا شناخته میشوند، است و در ادامه مسیر یک کمان هم اضافه میشود؛ اما در کنار این موضوع ویژگیهای کمکی مختلفی در بازی وجود دارند که میتوان آنها را به سه بخش طلسمها (Amulet)، قدرتهای ویژه و موج آترا تقسیم کرد. روش کسب هر یک از این موارد در بازی متفاوت است. طلسمها به نوعی ارتقاء دهنده قدرتهای سارگون هستند و تعداد محدودی از آنها را به صورت همزمان میتوان فعال کرد. برای پیدا کردن آنها باید در جهان بازی که شامل نقشهای بسیار بزرگ با مناطق مختلف است به دنبال صندوقچههای گنج باشید که معمولا در کنار گوشهها مخفی شدند یا نیاز به حل کردن پازلی پیچیده دارند؛ البته برخی از طلسمها را میتوان به وسیله کریستالهای زمان یا سکههای شاهی که در طول بازی کسب میکنید از برخی فروشندههای حاضر در کوه قاف خریداری کرد. همچنین طلسمها و سلاحها را میتوان از طریق یک آهنگری و با صرف کریستالهای زمان ارتقاء داد. قدرتهای ویژه مانند کنترل زمان از پرهای سیمرغ حاصل میشوند که در طول روند داستانی به مرور به سارگون اعطا میشود و امواج آترا نیز پس از مبارزه با باس فایتهای مشخصی که در نقاط مختلف کوه قاف وجود دارند به دست میآید. این امواج در مبارزات به خصوص مبارزه با باس فایتها ضربات مهلکی را بر دشمن وارد میکند اما اجرای آنها نیاز به پر کردن نوار آترا از طریق مبارزات ساده دارد.
مبارزات و بخشهای اکشن بازی Prince of Persia: The Lost Crown تجربه خوبی را ارائه میکنند و با توجه به اینکه نقشه از بخشهای مختلفی تشکیل شده که هر یک ویژگیهای منحصر به فرد خود را دارند، شاهد دشمنان متنوعی در بازی هستیم اما با توجه به این موضوع که اتمام بخش داستانی بازی حدود 25 ساعت زمان نیاز دارد ناخودآگاه پس از گذراندن حدود نیمی از بازی این دشمنان و همچنین مبارزات شروع به تکراری شدن خواهند کرد اما خوشبختانه روند این تکراری شدن به لطف داستان و روایت خوب به کندی پیش میرود و حتی برای در امان ماندن از این موضوع میتوان از برخی مبارزات ساده صرف نظر کرد. اما در بخش مبارزات باس فایتها اوضاع کمی متفاوت است و ما شاهد باس فایتهای متنوعی در نقاط مختلف نقشه هستیم که برخی پیچیدگی چندانی ندارند و به راحتی میتوان آنها را شکست داد و در مقابل شکست دادن برخی از آنها بسیار مشکل است؛ همچنین باید بگویم که توزیع سختی این باس فایتها مناسب است و ما شاهد سختی یا سادگی بیش از حد در طول بازی نیستیم. از سمت دیگر وجود پازلهای مختلف که کیفیت و تنوع خوبی دارند هم به راحتی میتواند نظر بازیکنان ماجراجو را هم جلب کند. یکی از نکاتی که میتواند جالب باشد این است که با توجه به حضور اغلب توسعه دهندگان سری بازیهای ریمن، یعنی استدیو UbiArt، در توسعه این بازی میتوان امضای کاری آنها که شامل طراحیهای محیطی زیبا و روند گیمپلی روان را در این بازی هم دید. به نظرم این موضوع به عکس اغلب بازیهای یوبیسافت چندان هم بد نیست و باعث ارتقاء کیفیت گیمپلی شده است؛ اما باید در نظر داشت که اگر این مجموعه با همین سبک قرار است ادامه پیدا کند میتواند دچار روند تکرار سایر بازیهای این شرکت شود.
کاخ شکوهمند سرزمین پارس
یکی از مواردی که در زمان معرفی بازی Prince of Persia: The Lost Crown به آن انتقاد شد، بحث گرافیک بازی بود که به حالت 2.5 بعدی تغییر پیدا کرده بود. هر چند جای هیچ شکی نیست که اگر پس از 14 سال این عنوان به صورت یک بازی 3 بعدی با کیفیت گرافیک نسل نهمی ساخته میشد بسیار هیجان انگیز به نظر میرسید اما با این حال در درجه اول به شخصه این جرأت توسعه دهندگان را برای ریسک تحسین میکنم و به نوعی برای من تداعی کننده دوران اوج و ریسک پذیری یوبیسافت است؛ و در درجه دوم گرافیک فعلی هم لذت بخش است و به هیچ عنوان نمیتوان این سبک را به عنوان یک نقطه ضعف دانست. علاوه بر این موضوع، کیفیت گرافیکی بازی نسبت به سبک طراحی آن و همچنین استفاده از موتور گرافیکی Unity زیبا و جذاب به نظر میرسد. فضاسازیها و طراحیهای محیطی هم بسیار خوب کار شده و میتوان المانهای تاریخی و افسانهای ایرانی را در بخشهای مختلف آن دید؛ همچنین استفاده از مناطق مختلف که شامل جنگل، کوهستان، کاخها، دریا و غیره است در کنار استفاده از طیفهای رنگی خاص هر یک از محیطها باعث شده تا به هیچ عنوان احساس خستگی یا دلزدگی هنگام گشتن در بین مناطق را نداشته باشید. در کنار این موارد موسیقیهای متن استفاده شده را میتوان مکمل فضا سازی فوق العاده این بازی دانست. محیطهای مختلف بازی، موسیقیهای متن منحصر به فرد خود را دارند که به وضوح در اغلب آنها ریشههای موسیقی سنتی ایرانی را میتوان شنید و حتی در یکی دو بخش از بازی شاهد آوازهای ایرانی هم هستیم. شاید از دور و با دیدن ویدئوها یا تصاویر گیمپلی بازی چندان با موارد مطرح شده در این زمینه موافق نباشید اما به شما اطمینان میدهم پس از تجربه این نسخه دید متفاوتتری به آن خواهید داشت.
استفاده از این سبک طراحی گرافیکی یک مزیت بزرگ دیگر هم دارد و آن هم سبک بودن بازی و قابلیت اجرای روان است. با توجه به این موضوع که تجربه ما بر روی کنسول PS5 و نمایشگر Full HD (یا 1080p) بوده است شاهد اجرای روان و یکدست بازی به صورت 120 فریم بر ثانیه بودیم. البته در بخش فنی بازی باگهای متعددی دیده میشد اما خوشبختانه با ارائه آپدیتها بخش زیادی از این مشکلات حل شد و در حال حاضر بازی از نظر فنی و اجرایی کاملا با ثبات است. علاوه بر این موضوع به لطف منوهای فارسی شده، رابط کاربری هم کاملا قابل فهم و بدون هیچ گونه پیچیدگی است و در همان دقایق اولیه موارد مختلف آن را میتوان فراگرفت.
در پایان از شما میخواهیم که نظرات و تجربیات خود را درباره این بازی با ما به اشتراک بگذارید. اگر این عنوان را تجربه کردید با موارد ذکر شده موافق هستید؟ به نظر شما این بازی توانسته جای خالی 14 ساله این مجموعه را در دنیای عظیم بازیهای رایانهای پر کند یا خیر؟
همچنین این بازی بر اساس نسخه PS5 انجام شده است؛ در صورت تمایل میتوانید این عنوان را از طریق پلتفرم پلی استیشن استور تهیه کنید.