سال ۲۰۱۵، دوران طلایی استودیو Don’t Nod به شمار میرفت. زمانی که یکی از تاثیر گذارترین روایات تاریخ بازیهای ویدئویی، میلیونها مخاطب از سرتاسر جهان را تحت تاثیر خود قرار داد. آن سال استودیو Don’t Nod عنوان Life is Strange را روانه خانههای بازیکنان کرد، عنوانی که لحظات احساسیاش، تا ابد در ذهن بسیاری از طرفداران، نقش بست. استودیو Don’t Nod، در سالهای آتی یک نسخه دیگر از مجموعه Life is Strange را نیز عرضه کرد. گرچه نسخه دوم به اندازه نسخه اول موفق واقع نشد، اما با این حال، همچنان حال و هوای نسخه اول را در خود گنجانده بود، موضوعی که بسیاری به دنبال تجربه مجدد آن بودند. در میان این جریانها، استودیو ناشر مجموعه Life is Strange یعنی Square Enix، در طی اتفاق عجیبی تصمیم گرفت تا حق آیپی Life is Strange را به استودیو Deck Nine واگذار کند. اما خالقین این مجموعه، تصمیم داشتند تا آثار بیشتری در این سبک تولید کنند؛ پس از انتشار چندین عنوان جدید در سبک تعاملی، استودیو Don’t Nod عنوان جدیدی را معرفی کرد که شباهتهای بسیاری به نسخههای ابتدایی Life is Strange داشت. بازی Lost Record: Bloom & Rage تازهترین دستپخت این استودیو است که در همان نگاه اول مخاطب را به یاد مجموعه Life is Strange میاندازد. سازندگان در تلاش بودهاند تا این عنوان، تجربهای بسیار مشابه را برای مخاطبین به ارمغان آورد و در این راستا، از شیوه روایی تقریبا یکسانی بهتره گرفتهاند. اکنون اولین بخش این اثر، تحت عنوان Lost Record: Bloom & Rage – Tape 1 منتشر شده است و دومین بخش آن نیز در ماههای آتی منتشر خواهد شد. در ادامه با کریتیکلنز همراه باشید تا به نقد و بررسی جامع بخش اول این عنوان بپردازیم.
شهر کوچک، آرزوهای بزرگ
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین و پس از حدود ۱۰ ساعت تجربه روی پلتفرم PlayStation 5 انجام شده است.
بخش اول: شکوفایی
داستان بازی که در تابستان سال ۱۹۹۵ میلادی جریان دارد، ماجراجویی و رفاقت ۴ دختر نوجوان به اسامی سوان (Swann)، نورا (Nora)، آتِمن (Autumn) و کت (Kat)، در شهر تخیلی کوچکی در ایالت میشیگان به نام Velvet Cove را به تصویر میکشد. سوان که دختری منزوی است، به صورت کاملا تصادفی با سه نفر دیگر آشنا میشود. طولی نمیکشد که این آشنایی ساده، به یک دوستی و رفاقت ابدی تبدیل میگردد. سوان و دوستانش، تصمیم میگیرند تا به کمک همگدیگر، آرزوهای بزرگی که در سر میپرورانند را به واقعیت نزدیکتر کنند.
همه چیز به خوبی پیش میرود، تا اینکه وقوع اتفاقاتی ناگوار، باعث از هم پاشی رفاقت اعضای گروه میشود. پس از گذشت ۲۷ سال از این وقایع، سوان پیامی از دوست دوران کودکیاش، Autumn دریافت میکند. او از سوان دعوت میکند تا به شهر Velvet Cove باز گردد و با او دیداری مجدد داشته باشد. در ادامه داستان، اعضای گروه تصمیم میگیرند تا خاطرات تلخ و شیرین دوران نوجوانی خود را با یکدیگر تداعی کنند و حتی از اتفاقات عجیبی پرده بردارند، اتفاقات مرموزی که سالها پیش در Velvet Cove رخ داده بود.
داستان و روایت بازی Lost Records: Bloom & Rage، به دو بخش تقسیم میشود، بخش اول قسمتهایی از داستان هستند که در زمان حال و با زاویه دوربین اول شخص روایت میشوند، قسمت دوم نیز، فلشبکهایی از سال ۱۹۹۵ هستند که با زاویه دوربین سوم شخص روایت میگردند. این دو بخش، به نحوی فوقالعاده در یکدیگر تنیده شدهاند تا روایتی یکپارچه، در عین وجود جهشهای زمانی متعدد را ایجاد کنند. به طور خلاصه، روایت داستان این عنوان بدین گونه است که لحظات کوتاهی در زمان حال سپری میشود و پس از ارجاع به یک موضوع خاص، زمان به ۲۷ سال قبل باز میگردد تا در مورد موضوع مورد بحث، شفافسازی صورت بپذیرد.
برخلاف نسخه اول مجموعه Life is Strange که روایت نسبتا شلوغتری داست و بسیاری از اتفاقات مهم به سرعت رخ میدادند، این اثر آهنگ روایی بسیار کندتری دارد. بخش عمده داستان قسمت اول این عنوان، به روایت زندگی روزمره و نحوه شکلگیری دوستی ابدی بین ۴ شخصیت بازی خلاصه میشود. این شیوه روایی، شاید در نگاه اول تا حدی یکنواخت و حوصله سربر به نظر برسد، اما Don’t Nod با در هم تنیدن اتفاقات زمان حال و گذشته، با فلشبکهای به موقع، به طرز هوشمندانهای از این اتفاق جلوگیری نموده است. از این رو، در طی مکالماتی که در زمان حال بین شخصیتها رد و بدل میشود و سوالاتی که آنها مطرح میکنند، بازیکن همواره کنجکاو به فهمیدن اصل ماجرا و کشف تمامیت داستان میگردد. در نهایت، همانند بخشهای پایانی دیگر آثار این استودیو، در انتهای قسمت اول، با رخ دادن چندین اتفاق غیر منتظره، بازیکن هرچه بیشتر در ماجرا غرق میشود و به فهمیدن ادامه داستان، مشتاق میگردد. در کل، داستان و روایت این عنوان، عالی است؛ از طرفی، داستان این اثر نزدیکترین تجربه به عنوان بینظیر Life is Strange را برای مخاطبین به ارمغان میآورد. حس نوستالژیک و جذابی که بسیاری از طرفداران، بیش از یک دهه، به دنبال تجربه مجدد آن بودند.
شخصیت پردازی این عنوان نیز، درست مانند باقی آثار این استودیو، فوقالعاده است. هر کدام از ۴ شخصیت اصلی داستان، به نوع خود در طول داستان، در ذهن و قلب بازیکن جا خوش میکنند. اکنون به لطف ارائه سیستم گستردهتر روابط، بازیکن میتواند به دلخواه، روابط خود را با سایر شخصیتها شکل دهد و با آنها صمیمیتر گردد. این سیستم نیز به دو بخش گذشته و حال تقسیم میشود. روابط بازیکن با شخصیتها در زمان گذشته و حال به وسیله انتخاب دیالوگهای درست و گذران وقت با شخصیتها شکل میگیرد. در نهایت، در آخر هر بخش، یک نمودار از نتیجه رابطه Swann با سایر شخصیتها ارائه میشود. به طور مثال رابطه Swann با سایرین میتواند از “دوست معمولی” تا “چیزی بیشتر از یک دوست صمیمی” متغیر باشد. همچنین، رابطه بهتر بازیکن با سایر شخصیتها، بدین معنی است که آنها، موضوعات بیشتر و مهمتری را در طول داستان با مخاطب به اشتراک میگذارند.
درست مانند سایر ساختههای این استودیو، در این عنوان نیز دیالوگها نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. تماما انتخابات بازیکن عواقبی را در پی دارند. این عواقب میتوانند صرفا به تغییر سطح روابط منجر شوند یا حتی بسیاری از اتفاقات مهم داستانی را تغییر دهند؛ برخی از این تغییرات در کوتاه مدت تاثیر گذار هستند و عواقب برخی دیگر، تا آخر هر بخش همراه بازیکن خواهد بود. یکی از بزرگترین تغییرات و پیشرفتهای این بخش در مقایسه با آثار گذشته این استودیو، آزادی عمل و گستردگی بیشتر آنها است.
انتخاب دیالوگها در این عنوان، تغییرات اساسی داشته است که به در بر گیرندگی هرچه بیشتر داستان، کمک کند. مهمترین این تغییرات، یکپارچه شدن دیالوگها با گذر زمان در طول گیمپلی است. در واقع، در این عنوان، بازیکن میتواند دیالوگها را در حین مکالمات سایر شخصیتها انتخاب کند و حتی گاهی، صحبت آنها را قطع کند. علاوه بر این موضوع، اکنون امکان انتخاب نکردن دیالوگ، یا ساکت ماندن در حین مکالمات نیز وجود دارد. این موضوع باعث شده است تا در موقعیتهای خاصی که سکوت کردن گزینه منطقی تری به نظر میرسد، بازیکن امکان انجام این کار را نیز داشته باشد. از این رو، تمامی دیالوگهای بازیکن در این عنوان، محدودیت زمانی دارند. از طرفی، انتخاب برخی دیالوگهای بیشتر در حین مکالمات، وقتی ممکن میشود که بازیکن، قبل از انتخاب دیالوگ و قطع کردن صحبت شخصیتها، زمان بیشتری به صحبت آنها گوش فرا دهد. سپس، بسته به موقعیت، ممکن است دیالوگهای بیشتری برای انتخاب در دسترسی قرار بگیرند. ارائه چنین سیستم بینقصی در انتخاب دیالوگها و پیشبرد داستان، باعث شده تا مخاطبین، به مراتب بیشتر و بهتر از سایر آثار، در مکالمات و روند داستان بازی غرق شوند، همچنین، این موضوع، در کنار روایت عالی این اثر، از یکنواخت شدن داستان نیز جلوگیری کرده است.
در نهایت، Lost Records: Bloom and Rage با روایتی بینقص، یک تجربه داستانی عالی را ارائه میدهد که دست کمی از آثار پیشین این شرکت ندارد. گرچه همچنان عدم وجود پیچشهای داستانی متعدد و غیر منتظره در این عنوان احساس میشود؛ اما با توجه به روند داستانی آثار پیشین این شرکت، که بیشتر اتفاقات مهم در بخشهای پایانی داستان رخ میدادند، باید منتظر ماند و دید که آیا Don’t Nod، در قسمت دوم و پایانی این عنوان، چگونه به سوالات بی پاسخ بازیکن جواب میدهد و آیا موفق میشود که این موج سواری احساسات را، به بهترین نحو ممکن، با پایانی شایسته، به انتهای راه برساند یا خیر. قسمت دوم و پایانی این اثر، تحت عنوان Tape 2: Rage، در تاریخ ۱۵ آوریل یا ۲۶ فروردین، عرضه خواهد شد.
۱،۲،۳ حرکت!
به عنوان مهمترین دستاورد استودیو Don’t Nod، مجموعه Life is Strange، جذابیت گیمپلی خود را مدیون وجود قدرتهای ماورایی پروتاگونیستها بود. قدرت کنترل زمان توسط شخصیت مکس در نسخه اول این سری و قدرت Telekinesis دنیل در نسخه دوم، باعث شده بود تا سازندگان، ضمن قرار دادن پازلهای متنوع و جذاب در طول گیمپلی، تنوع آنرا نیز به طرز چشمگیری، افزایش دهند. اما در عنوان Lost Record: Bloom & Rage، قدرتهای ماورایی شخصیتهای اصلی، جای خود را به استعداد شخصیتاصلی برای فیلمبرداری از محیط دادهاند. شاید این استعداد ماورایی نباشد، اما دوربین فیلمبرداری Swann، به بازیکن اجازه میدهد تا ضمن ضبط لحظات به یاد ماندنی، تعدادی Collectibe مخفی در دنیای رنگارنگ این اثر را نیز، پیدا کند. بخشهای گیمپلی محور این عنوان، بیشتر صرف فیلمبرداری از محیط میشوند. در این حین، بازیکن میتواند از اجسام موجود در محیط نظیر حیوانات، مناظر و شخصیتهای مختلف فیلمبرداری کند و آنها را در لیست پیداکردنیها (Collectibles) مشاهده نماید. البته، این کار کاملا اختیاری است و بازیکن میتواند در زمان دلخواه، با ادامه دادن ماموریتها، داستان را به پیش ببرد.
اما فیلمبرداری در این عنوان، چیزی فرا تر از یک کار بیهوده و اختیاری است. تمام لحظات ضبط شده به وسیله دوربین Swann، در صفحه متعلق به Collectibleها قابل مشاهده هستند و بازیکن میتواند با ویرایش این لحظات و مونتاژ کردن آنها، کلیپهای کوتاه بسیار جذابی را خلق کند. چندی از این کلیپهای خلق شده توسط بازیکن، که متعلق به بخشهای اصلی داستان هستند، در طول داستان، نمایش داده میشوند و حتی دوستان Swann، به آنها واکنش نشان میدهند. از طرفی، این عنوان از حسگرهای حرکتی دسته دوالسنس در حین فیلمبرداری استفاده میکند تا با ارائه حرکات و لرزشهای واقع گرایانه دوربین، ارائه تجربهای واقعگرایانه و دربرگیرندهتر را، ممکن سازد. در نهایت، چنانچه این قابلیت چیزی ماورایی و غیر طبیعی نیست، اما به لطف سیستم خلاقانهاش، به تنوع گیمپلی بازی کمک شایانی کرده است.
اما چیزی که عدم وجود آن در گیمپلی این عنوان حس میشود، حضور نداشتن پازلهای متنوع و خلاقانه است. در آثار پیشین، چنانچه پازلهای موجود بسیار ساده به نظر میرسیدند، اما برخی از آنها، بسیار خلاقانه و جذاب بودند. در بطن گیمپلی عنوان Lost Records: Bloom & Rage، پازلهای بسیار کمی گنجانده شده است و معدود پازلهایی نیز که در این عنوان حضور دارند، همگی به یافتن آیتم در محیط ختم میشوند.
حسی نوستالژیک
اثر Lost Records: Bloom & Rage، را بدون شک میتوان زیباترین تجربه بصری ارائه شده توسط استودیو Don’t Nod دانست. این عنوان که با موتور بازی سازی Unreal Engine 5 توسعه یافته، به لحاظ بصری بسیار زیبا، چشمنواز و پرجزئیات است. محیطهای خوش رنگ و لعاب این عنوان به قدری با کیفیت و پر جزئیات ساخته شدهاند که بازیکن را مبهوت زیبایی خود میکنند. نورپردازی عالی این اثر، در کنار کیفیت مثال زدنی بافتها و پوششهای گیاهی، باعث ارائه یک تجربه بصری مثال زدنی شده است.
در چنین آثاری، طراحی پر جزئیات چهرهها در کنار انیمیشنهای خوب صورت، میتواند به هرچه بهتر شدن تجربه مخاطب، کمک بسزایی کند. عنوان Lost Record: Bloom & Rage، در زمینه طراحی چهره و جزئیات بصری آنها، بسیار عالی عمل میکند، اما متاسفانه، انیمیشنهای صورت شخصیتها، به سطح کیفی سایر ویژگیهای بصری بازی نمیرسند. چنانچه این مشکل تا حد زیادی به علت باگها و مشکلات فنی بوده و کاملا قابل حل است، اما با این حال، این مساله باعث شده تا در برخی لحظات و در حین برخی دیالوگها، صورت شخصیتها بی حرکت باقی بماند. از طرفی، مشکل شدید افت فریم که گاهی تا ۱۵ فریم بر ثانیه نیز افت میکند، در کنار این موضوع، تا حدی روی تجربه بازیکن، اثر منفی میگذارد.
سبک هنری چشم نواز و منحصر به فرد این عنوان نیز عالی و مثال زدنی است. استایل هنری زیبای Lost Records: Bloom & Rage، به بهترین نحو ممکن، حس و حال ماجراجویی در دهه ۹۰ میلادی آمریکا را، به تصویر کشیده است. استفاده از پالت رنگی شاد و زنده، به ویژه توناژ رنگی بنفش و آبی در محیطهای مختلف بازی، زیبایی آن را دوچندان کرده است و گویا روح دهه ۹۰، در آن دمیده شده است.
نوای احساسات
استودیو Don’t Nod همواره آثاری با موسیقی بسیار به یاد ماندنی عرضه کرده است. آثاری که شنیدن موسیقی آنها، برای تجدید خاطرات و انتقال مجدد احساسات آن عناوین به مخاطبین، کافی است. موسیقی Lost Records: Bloom & Rage نیز از این قائده مستثنی نیست. موسیقی این عنوان علاوه بر اینکه به خوبی با فضای بازی و حس و حال دهه ۹۰ آن همخوانی دارد، بسیار زیبا و طنین انداز است. انتخاب به جا موسیقی، در لحظات تلخ و شیرین بازی، موجب شده تا بار احساسی چنین لحظاتی، چندین برابر شود.
صداگذاری شخصیتها نیز عالی است. در کنار شخصیت پردازی عالی، صداگذاری فوقالعاده و احساسی شخصیتها، باعث شده تا تکتک آنها، به یاد ماندنی شوند. از طرفی، انتخاب درست صداگذاران باعث شده تا شخصیتها، چه در گذشته چه زمان حال، صدایی منحصر به فرد و در عین حال، آشنا داشته باشند. تمام این عوامل دست به دست هم دادهاند تا مخاطب گذر زمان را در این جهش زمانی ۲۷ ساله، به طور کامل حس کند و در عین حال، با محیط و شخصیتها آشنا باشد.