نقد و بررسی سریال بچه گوزن (Baby Reindeer)

نقد و بررسی سریال بچه گوزن (Baby Reindeer)

بچه گوزن یک سریال کوتاه هفت قسمتی است که در سال 2024 توسط پلتفرم نتفلیکس منتشر شد و در همان هفته‌های اول توانست به یکی از پرمخاطب‌ترین سریال‌های جهانی تبدیل شود. سریال در گونه درام، هیجانی و کمدی سیاه ساخته شده و داستان آن براساس زندگی واقعی خود سازنده، یعنی ریچارد گاد است.

با کریتیک لنز همراه باشید تا به بررسی سریال بچه گوزن، داستانی با ترکیب خنده و تلخی بپردازیم.

 

پرونده‌ای نسبتاً جنایی

نقد و بررسی سریال بچه گوزن

خلاصه داستان:

سریال Baby Reindeer ریچارد یک جوان اسکاتلندی است که می‌خواهد یک کمدین مشهور شود. به همین خاطر او به انگلستان سفر می‌کند. اما اوضاع به آن خوبی که وی تصورش را می‌کرد پیش نمی‌رود. درنهایت او در یک کافه مشغول کار می‌شود.

یک روز زنی سرخورده و غمگین به نام مارتا وارد کافه می‌شود و پولی همراه خود ندارد. ریچارد او را یک فنجان چای مهمان می‌کند و داستان از همین جا شروع می‌شود.

این دو شخصیت دچار مشکلات روانی و ذهنی خاصی هستند که همین موضوع ما را به ماجراهای پیچیده‌ای می‌کشاند.

یک فنجان چای

در قسمت اول و در اولین صحنه مخاطب با اصل موضوع برخورد می‌کند. زنی به مدت شش ماه است که مردی را تعقیب می‌کند و دائم برایش مزاحمت ایجاد می‌کند. مرد این اتفاق را به پلیس گزارش می‌کند. اما چرا شش ما طول کشید تا مرد پیش پلیس بیاید؟ برویم سراغ داستان.

دانی دان (Donnie Donn) یک جوان اسکاتلندی است که برای رسیدن به آرزوهایش به انگلیس آمده است. وی می‌خواهد یک کمدین مشهور شود. همان اوایل هم قراردادی با یک کافه می‌بندد که در زمان مشخصی برنامه استندآپ کمدی در کافه اجرا کند. این اتفاق می‌افتد؛ اما آنطور که دانی انتظار داشت کارش مورد قبول مردم قرار نمی‌گیرد.

مردم به او بی‌توجه اند و شهرتی که دانی آرزویش را داشت محقق نشده است. همین تبدیل به یک عقده در وی می‌شود.

بعد از اجراهای ناموفق دانی باریستای کافه می‌شود تا یک حداقل درآمدی داشته باشد. و اینجاست که زمینه برخورد او با مارتا (Martha) شکل می‌گیرد.

دانی مشغول کار در کافه است که زنی سرخورده توجه او را جلب می‌کند. سمت او می‌رود تا سفارشش را بگیرد اما زن می‌گوید پولی ندارد. دانی می‌گوید: «چطوره یه فنجان چای رو مهمون اینجا باشی؟». و همین جمله آغاز اتفاقات عجیب و غریب بین مارتا و دانی است.

سریال بچه گوزن / دعوت ریچارد از مارتا به یک فنجان چای

از دعوت چای به بعد، مارتا هرروز به کافه می‌آید و تا آخر شیفت دانی آنجا می‌ماند. رابطه آنها تنگ تر می‌شود و دانی دچار حس عجیبی شده است. از طرفی اینکه کسی به او توجه می‌کند مورد پسند وی است و از طرفی شخصیت مارتا دچار تناقض‌های زیادی است. مارتا خود را یک وکیل معرفی کرده و داستان هایی با افراد مشهور برای دانی تعریف می‌کند؛ درحالی که پول سفارش یک نوشیدنی را هم ندارد. با یک سرچ اینترنتی همه گذشته خانم وکیل برای دانی رو می‌شود. در انتهای مطلب به سرگذشت سیاه این زن اسکاتلندی بیشتر اشاره می‌کنیم.

مارتا و دانی اولین قرار خود را می‌روند. این دو بیشتر به هم نزدیک می‌شوند. مارتا نگاه عمیقی به دانی می‌اندازد و می‌گوید:«کسی تو رو اذیت کرده؛ اسمشو بهم بگو؛ فقط یه اسم بگو!». اینجاست که دانی احساس می‌کند کسی واقعا حال او را می‌فهمد و با نگاهی معصومانه به مارتا زل می‌زند.

دان سعی می‌کند از سوال مارتا فرار کند اما مارتا سمج تر از این حرف‌ها است و در آخر با فریاد این زن خشمگین، صحنه به اتمام می‌رسد.

سریال بچه گوزن قسمت 1 / اولین قرار دانی و مارتا

توجه و ذوق مارتا باعث می‌شود دانی اعتماد به نفس بیشتری پیدا کند و در اجراهای کمدی‌اش نیز موفق تر عمل کند. به همین خاطر است که دانی علیرغم شخصیت و زندگی عجیب مارتا، ارتباطش با وی را ادامه می‌دهد.

 

سرگردانی عاطفی

وقتی رابطه این دو نفر زیادی نزدیک می‌شود، دانی سعی می‌کند فاصله اش را با مارتا حفظ کند. وی نه اراده تمام کردن رابطه را دارد و نه با مارتا احساس راحتی می‌کند.

در همین حین این پسر کمدین با فرد دیگری وارد رابطه می‌شود زن ترنسی به نام تری (Teri). رابطه دانی با تری ایده آل بنظر می‌رسد؛ اما اینجا هم دانی سردرگم است. از یک جا بیشتر نمی‌تواند به کسی نزدیک شود و در نهایت از تری هم دوری می‌کند. مسئله وی در این مورد بیشتر قضاوت مردم است. قرار آنها همیشه در یک رستوران ثابت است و دانی حاضر نیست در محل عمومی با تری دیده شود. یک بار هم که تصمیم می‌گیرد با مترو همراه او برگردد، از بس نگاه مردم برایش سنگین است که ناگهان از او جدا می‌شود. البته بعداً پشیمان می‌شود و برای عذرخواهی پیش تری می‌رود؛ اما تری وی را نمی‌بخشد.

سریال بچه گوزن قسمت 2 / دانی و تری در مترو

 

آرامش قبل از طوفان

به نظر من بهترین بخش از این سریال هفت قسمتی، متعلق به قسمت سوم است. دانی با مارتا کامل قطع ارتباط کرده و خبری از او ندارد. یک شب اما هنگام بازگشتش به خانه مادر دوستش کیلی (که خیلی وقت است آنجا زندگی می‌کند) می‌بیند که مارتا در مهمانی مادر کیلی شرکت کرده است. لیز (مادر کیلی) هم از آنجایی که زن بسیار مهربانی است، مارتا را دعوت کرده که شب را در خانه بماند. دانی اما نمی‌خواهد کار بیشتر از این بیخ پیدا کند و مارتا را تهدید می‌کند که اگر الان بیرون نرود به پلیس خبر می‌دهد. مارتا هم بعد از این تهدید دیگر ارتباطی با دانی نمی‌گیرد؛ اما هرروز جلوی خانه لیز در ایستگاه اتوبوس می‌نشیند و منتظر دیدن دانی است. یعنی نزدیک 15 ساعت در روز را وقت می‌گذارد تا فقط یک جمله به بچه گوزنش بگوید.

جایی که دانی می‌بیند اوضاع مارتا خیلی نامطلوب است، وی را به خانه اش می‌رساند و می‌خواهد با یک پایان خوب رابطه را تمام کند.

می‌رسیم به روزی که دانی مسابقه اجرای کمدی دارد. اولین غافلگیری کمدین، دیدن تری است. گویا تری یک فرصت دیگر به دانی داده است.

اجرا شروع می‌شود و رفته رفته دانی دان کنترل جمع را به دست می‌گیرد. تا اینکه صدای آواز مارتا دوباره به گوش می‌رسد. خانم وکیل همانند جلسه دادگاه در سالن اجرا غوغایی به پا می‌کند و جو به هم می‌ریزد. این صحنه در اوج دلهره، یکی از خنده‌دار ترین سکانس‌هایی است که تاکنون دیدم. مخصوصاً بعد از بیرون انداخته شدن مارتا و حرف‌ها و اتهام‌های زشتش، دانی می‌گوید: «برای همینه که مادرم رو همه جا نمیارم». به قول خودش آنتی کمدی را اینجا پیاده کرده است؛ نگاهی طنز به یک فاجعه!

خلاصه دانی و تری با هم از آنجا و از دست مارتا فرار می‌کنند و در یک کافه به صحبت می‌نشینند. در لحظه ای که آن دو تقریباً آشتی کرده بودند، سروکله مارتا دوباره پیدا می‌شود. درست جایی که آرامش داشت به زندگی دانی برمی‌گشت! این بار این زن طرد شده اما کوتاه نمی‌آید و تری را زیر مشت و لگد خود می‌گیرد.

 

آشکار شدن حقیقت

در قسمت چهارم فلش بک به زمانی می‌خورد که دانی دان تازه به انگلیس آمده و مسیر کمدین شدن آغاز می‌شود. خب در شروع کار دانی اصلا موفق نیست. اوضاع با بی میلی پیش می‌رود تا اینکه دارین اوکانر (Darrien O’ Connor) وارد داستان می‌شود. دارین نویسنده سریال های کمدی تلویزیونی است. وقتی وی با دانی آشنا می‌شود، مثل یک مربی به او کمک می‌کند تا در اجرایش بهتر عمل کند. نتیجه کار هم مثبت است و دانی دان رفته رفته نظر مثبت تماشاچیان را جلب می‌کند.

زمان می‌گذرد و دارین به دانی نزدیک تر می‌شود. ناگهان دیگر خبری از اوکانر نیست ولی دوباره با ایده نوشتن متن یک سریال پیش دانی برمی‌گردد. بین حرف‌هایی که راجع به کار می‌زنند، دارین دانی را به مصرف مواد دعوت می‌کند. از همینجا دانی غرق در مواد می‌شود. هدف دارین این بود که از دانی در اوج نئشگی و در حالت بیهوشی سوءاستفاده جنسی کند. این یکی از عجیب‌ترین و پیچیده‌ترین موارد تجاوزی بود که دیده بودم. اول دارین حس وابستگی در دانی ایجاد کرد و به او اعتماد به نفس داد. بعد او را رها کرد تا یک ترس رها شدگی را شکل دهد و در آخر با مواد وی را تا بیشترین حال سرخوشی برد و در اوج لحظه لذت به او تجاوز کرد. آسیب روانی این اتفاق هنوز هم با دانی مانده و در گرایش و تمایلات خود دچار سردرگمی شده است.

سریال بچه گوزن قسمت 4 / مصرف مواد دانی با دارین

دانی می‌توانست همان ابتدا که متوجه شد یک جای کار می‌لنگد، قضیه را تمام کند؛ اما دارین با ذهن وی بازی کرده بود. اولین آشنایی شان هم وقتی بود که دارین دید دانی یک فرد تنها است که دنبال کسی می‌گردد تا ارتباطی با جهان کمدین ها برقرا کند. چه طعمه خوبی!

در نهایت ارتباط کمدین قربانی با نویسنده متجاوز قطع می‌شود؛ اما آثار مخربی که به جا مانده هرگز دست از سر قربانی برنمی‌دارد. قسمت 4 بشدت تلخ است و اعصاب من را که به هم ریخت. در انتهای سریال می‌بینیم دانی دوباره سمت دارین رفته و گفت‌وگوی دوستانه ای با وی دارد. قرار است در آینده هم باهم روی یک سریال کار کنند. اول که این صحنه را دیدم با خودم گفتم مگر می‌شود آدم با کسی که زندگی‌اش را به هم ریخته دوباره دوستی کند؛ اما به این نتیجه رسیدم که ذهن دانی مخدوش است. تصمیم گیری‌های احساسی برایش خیلی سخت است و نمی‌توان از بیرون از روان و ناخودآگاهش، وی را قضاوت کرد.

 

بغضی که بدجا ترکید

دانی پیش تری برمی‌گردد. از نظر عاطفی این دو باهم تطابق خوبی دارند؛ اما حوادث جنسی‌ای که دانی از سر گذرانده، باعث می‌شود نتواند رابطه ایده‌آلی با تری برقرار کند. با ورود پلیس هم مارتا محتاط شده و مزاحمتی ایجاد نمی‌کند. این سکوت برای دانی دان عجیب است. آنقدر عجیب که خود دانی سمت مارتا اسکات دیوانه می‌رود و دوباره رابطه اش را با وی از سر می‌گیرد. چه کسی فکرش را می‌کرد حضور مارتا موجب آرامش دانی شود؟ ذهن دانی حسابی باید مشوش بوده باشد!

اما این رابطه موقتی بوده و بازهم دانی دان از مارتا دور می‌شود. این بار مارتا شماره تلفن دانی و خانواده اش را پیدا می‌کند. مزاحمت های مارتا بیش از پیش می‌شود و با پدر دانی هم درگیری به‌وجود می‌آورد. یک درگیری فیزیکی نسبتاً خشن هم بین مارتا و دانی در کافه محل کارش شکل می‌گیرد که دقیقاً قبل از مسابقه اجرای فینال است.

دانی با صورت زخمی روی صحنه نمایش می‌آید و اجرایش را شروع می‌کند. اوایل هم خوب پیش می‌رود اما یک جا که حس می‌کند به اندازه کافی بامزه نیست، دچار فروپاشی روانی می‌شود. حالا جرقه زده شد و این فشار روانی که رویش سرپوش گذاشته شده بود، جلوی چشمان همه خالی می‌شود. وی حادثه قربانی شدنش را فاش می‌کند.

سریال بچه گوزن قسمت 6 / اعتراف دانی جلوی همه

دانی بعد از این اجرا حسابی معروف می‌شود و دارد به مسیر رسیدن به آرزوهایش برمی‌گردد. از طرفی اطرافیانش مشکل وی را می‌دانند و دیگر مجبور نیست به تنهایی بار روانی گذشته اش را به دوش بکشد. مارتا هم توسط دادگاه محکوم می‌شود و دیگر دردسری برای کمدین تازه شناخته شده ندارد.

سکانس آخر سریال هم به نوع خود جالب است. بعد از اینکه دانی از خانه دارین بیرون می‌زند حال آشفته ای به خود می‌گیرد و شروع می‌کند به گوش کردن پیام‌های صوتی که مارتا برای او فرستاده بود. بعد وارد یک بار می‌شود و نوشیدنی ای سفارش می‌دهد. در پیام صوتی پخش شده، داستان عروسک بچه گوزن مارتا را می‌شنویم. وقتی بچه گوزن می‌گوید کیف پولش را نیاورده و کافه‌دار وی را مهمان می‌کند، انگار سکانس ابتدایی سریال دوباره تکرار شده است. قاعدتا این صحنه به معنی تولد یک استاکر (تعقیب کننده) دیگر نیست؛ بلکه می‌خواهد بگوید هر انسانی که در روزمره با وی برخورد می‌کنیم چه گذشته سختی می‌تواند داشته باشد. پیام دیگر این صحنه این است که عوامل بیماری‌های روانی می‌تواند برخاسته از تجربیات افراد داشته باشد.

واقعا چه اتفاقی افتاده؟

پس از اینکه سریال بچه گوزن در سرتاسر جهان توجه زیادی جلب کرد، یکی از بحث‌های داغی که بین مخاطبین راه افتاد این بود که هویت واقعی شخصیت‌ها چه کسانی هستند.

خب «دانی» که همان ریچارد گاد است که نقش خودش را در این سریال بازی کرده است. اما بقیه افراد چه؟

شخصیت «داریِن» (Darrien) که یک نویسنده سریال‌های تلویزیونی است قاعدتا پیدا کردن او نباید کار خیلی سختی باشد؛ چرا که باید معروف‌تر از بقیه کاراکترهای سریال باشد. ریچارد عثمان (Richard Osman) نویسنده انگلیسی طی یک مصاحبه اعلام کرد کسانی که در صنعت تلویزیون انگلیس کار می‌کنند می‌دانند که گاد راجع به چه کسی دارد صحبت می‌کند اما نامی از کسی نبرد. همچنین طرفداران سریال هم یک موج در فضای مجازی علیه شان فولی (Sean Foley) راه انداختند که او همان شخصیت داریِن است. اما این ادعا هم توسط ریچارد گاد و هم شان فولی رد شد. همچنین شان بابت حملات و تهدیدهایی که از جانب مردم در فضای مجازی دید اعلام کرد که این کار را پیگرد قانونی خواهد کرد. به هر حال فعلا انگشت اتهام سمت فرد دیگری نشانه گرفته نشده و ما به طور قطعی نمی‌توانیم نامی را به میان بیاوریم.

هویت واقعی شخصیت تری (Teri) نیز فاش نشده است. اما ناوا مائو (Nava Mao) بازیگر نقش تری طی یک مصاحبه اعلام کرد کسی که شخصیت تری براساس آن ساخته شده، بعد از پخش سریال به او یک پیام فرستاده و گفته است که نه شغلش و نه آرامش محیط زندگی‌اش را از دست نداده است. یعنی ماجرای ترنس بودن او که در سریال به آن اشاره شد آسیبی به زندگی این فرد نزده است.

اما برویم سراغ بحث برانگیزترین شخصیت سریال بچه گوزن، مارتا (Martha):

حدود دو هفته بعد از پخش سریال توسط نتفلیکس، شخصیت واقعی مارتا به طور ناشناس اعلام کرد مردم در فضای مجازی حملات زیادی به او کرده اند و وی از نتفلیکس و همچنین ریچارد گاد شکایت خواهدکرد؛ زیرا روایت داستان سریال خلاف واقعیت است.

اما بعد از یک ماه هویت این فرد رسماً در محافل عمومی فاش شد.

پیرس مورگان (Piers Morgan) مجری انگلیسی، در برنامه یوتیوب خود، بدون سانسور (Uncensored) با این فرد یک مصاحبه 50 دقیقه ای داشت. نام کسی که طی سه سال ریچارد گاد را تعقیب می‌کرده، فیونا هاروی (Fiona Harvey) است. فیونا اصالت اسکاتلندی دارد و یک وکیل 58 ساله است.

ظاهر و شمایل فیونا به جسیکا گانینگ (Jessica Gunning) بسیار شبیه است. همین امر باعث شد تا کاربران فضای مجازی در شبکه اکس (توییتر سابق) خیلی سریع او را پیدا کنند. مصاحبه فیونا با پیرس مورگان نیز بیش از 14 میلیون بازدید داشت که سبب شد نام فیونا بیش از پیش بر سر زبان‌ها بیافتد.

فیونا هاروی / شخصیتی که مارتا در سریال بچه گوزن براساس وی است

در ابتدای مصاحبه خانم هاروی می‌گوید که دو یا سه بار ریچارد را ملاقات کرده و نه بیشتر. وی اولین بار پنج سال پیش یعنی در سال 2019 روایت ریچارد را شنیده است. ریچارد در آن زمان زندگی‌ خود را در قالب یک نمایشنامه نوشته بود و به صورت نمایش تک نفره آن را اجرا می‌کرد. همان موقع هم آن نمایش مورد استقبال عمومی قرار گرفت؛ اما فیونا ادعا می‌کند که داستان ریچارد پر از دروغ است و عملاً ربطی به واقعیت ندارد.

وی می‌گوید اولین بار در کافه با گاد آشنا شده و در کل دو یا سه بار با او ملاقات کرده است. پس هیچوقت رابطه بین آنها به سال کشیده نشده و این اولین دروغی است که فیونا به ریچارد نسبت می‌دهد.

پیرس مورگان درباره ایمیل‌هایی که او به ریچارد ارسال کرده می‌پرسد و می‌گوید: «آیا حقیقت دارد شما چهل و یک هزار ایمیل به ریچارد گاد فرستاده اید؟»

هاروی جواب می‌دهد:«البته که نه؛ اگر حساب کنیم یعنی من روزی چندتا ایمیل باید می‌فرستادم؟ عدد زیادی می‌شود. من نهایتا 10 ایمیل به او فرستادم.». این دومین اطلاعات ضد و نقیضی است که می‌شنویم. وی بجز یک نامه دست‌ نوشته و چند توییت، ادعا می‌کند ارتباط دیگری با گاد نداشته و تمام پیام‌های صوتی و مابقی پیام هایی که در سریال به آن اشاره شد را تکذیب می‌کند.

فیونا هاروی همچنین حادثه کتک کاری با دوست ریچارد، ماجرای دادگاه و محکوم شدنش به زندان را کاملاً رد می‌کند و می‌گوید که هیچوقت تاکنون به زندان نرفته است. جالب اینجاست چنین اطلاعاتی به راحتی قابل ردیابی هستند و این خانم که خودش وکالت خوانده به شدت آنها را انکار می‌کند

فیونا مواردی را نیز تصدیق می‌کند که با سریال همخوانی دارد. با اینکه او گفته سریال را ندیده و دیدن سریال آزارش می‌دهد، اما خاطره‌هایی را تعریف می‌کند که دقیقا طبق روایت سریال است. از این می‌توانیم نتیجه بگیریم که حداقل این خاطرات واقعا اتفاق افتاده اند.

برای مثال، اسم بچه گوزن (baby reindeer) واقعی است. فیونا در کودکی عروسک یک بچه گوزن داشته و ریچارد وی را به یاد آن عروسک می‌انداخت. این اتفاق مقداری مشکوک است؛ چون اگر هاروی با گاد صمیمی نبوده چه لزومی داشته که همچین  خاطره‌ایی را برایش بازگو کند.

یک مورد دیگر که هم سریال و هم خانم هاروی به آن اشاره داشتند، ماجرای شوخی لفظی ریچارد با کنار زدن پرده بود. فیونا ابتدا از این اتفاق به عنوان یک شوخی یاد کرد اما اندکی بعد و در همان مصاحبه گفت این حرف نشان از این است که ریچارد درگیر من بوده و نه من درگیر او! بار دیگر فیونا در حرف‌هایش دچار تناقض شد.

فیونا چندبار در مصاحبه اعلام کرد که از نتفلیکس بابت انتشار محتوای دروغین شکایت خواهد کرد؛ اما یک‌جا هم گفت:« نه من شکایتی ندارم؛ من فقط می‌خواهم او (ریچارد گاد) دست از سر من بردارد.».

432aa0b045bb2536ced2a209983f8190

سخنگوی شرکت نتفلیکس هم اعلام کرده سریال بچه گوزن براساس حقایق موثق ساخته شده و سناریویی خلاف واقع نوشته نشده است. به هر حال تا الان شکایتی از سوی طرفین صورت نگرفته و مدارک مستند عمومی نشده اند.

نکته‌ای که حائز اهمیت است این است که هردو فرد از گذشته سختی عبور کرده اند و دچار مشکلات روانی و ذهنی خاصی هستند. یعنی ممکن است ریچارد گاد نیز آنطور که گذشته را به خاطر می‌آورد، واقعیت ماجرا نباشد. مخصوصا که ریچارد در برهه ای تحت تاثیر حجم زیادی از مواد روانگردان بوده و درک وی از واقعیت در آن زمان دچار اختلال شده بود.

در سریال اشاراتی می‌شود به اخراج مارتا از محل کارش و عبارت «سوءاستفاده از کودک معلول». ماجرا از چه قرار است؟

خانم لارا ری (Laura Wray) وکیل اسکاتلندی است که فیونا هاروی را به عنوان کارآموز در شرکت خود می‌پذیرد. فیونا در زمان کارش با مشکلاتی مثل پرخاشگری و عدم کنترل خشم روبرو است و همین منجر به اخراجش می‌شود؛ اما این زن عصبی دست بردار نیست و تا چندسال برای لارا و خانواده اش مزاحمت ایجاد می‌کند. خانم ری یک فرزند معلول دارد و فیونا در یک گزارش به پلیس به وی این تهمت را می‌زند که لارا از بچه اش سوءاستفاده جنسی می‌کند. در نهایت فیونا هاروی با شکایت لارا ری محکوم می‌شود و پس از این اتفاق وی به انگلستان مهاجرت می‌کند. در واقع لارا ری یک قربانی دیگر مثل ریچارد بوده است. ایشان نیز در مصاحبه با پیرس مورگان این مطالب را بیان کرد.

baby reindeer ending darrien 1024x576 1

تحلیل کلی

بچه گوزن سریالی نیست که به هدف خوش گذشتن پای آن بنشینیم و نیم ساعتی با هر قسمتش خوش باشیم. بله لحظاتی وجود دارد که مخاطب را به قهقهه می‌اندازد و دیالوگ‌های عاطفی زیبایی هم دارد؛ اما ابعاد روانشناختی سریال به قدری عمیق است که شما احتمالا وسط دیدن آن، چند دقیقه به مغز خود استراحت بدهید تا توان هضم اتفاقی که افتاده را بدست بیاورید.

با دیدن بچه گوزن یاد جمله معروفی می‌افتم که می‌گوید آدم با مجرد بودن نمی‌میرد اما با بودن کنار فرد اشتباه چرا! اگر دانی همان ابتدا مارتا را به خود وابسته نمی‌کرد، قضیه هیچوقت تا این حد بیخ پیدا نمی‌کرد. در واقع یکی از نکات مثبت سریال صادقانه بودن روایت آن است. ریچارد گاد نشان می‌دهد که در روابطش با تری و کیلی، این دانی است که باعث خراب شدن رابطه شده است. همین صداقت باعث می‌شود مخاطب بهتر بفهمد آسیبی که به دانی دان وارد شده چگونه و به چه اندازه است.

هیجان سریال زیرپوستی است و نقطه اوج‌های زیادی ندارد. از طرفی به سوژه و موقعیت ذهنی شخصیت اول زیاد پرداخته شده است. بچه گوزن ترکیبی از اشک، خنده، دلهره و به فکر فرو رفتن را برای تماشاگر ایجاد می‌کند. ریتم سریال سرعت بالایی دارد و مخاطب اگر بتواند با داستان ارتباط بگیرد از دیدنش خسته نمی‌شود. حتی برای بار دوم دیدن جذابیت داستان بیشتر می‌شود؛ زیرا اکنون معماها برای ما حل شده و دلیل رفتار عجیب دانی را می‌توانیم درک کنیم. البته اگر کسی عادت به فضاهای تلخ ندارد احتمالاً از سریال لذت نخواهد برد. بستگی به سلیقه مخاطب هم دارد.

یک ایراد سریال این است که بعضی جاها سریع جلو رفته و ما نمی‌فهمیم دقیقاً چه اتفاقی افتاد. بعضی از این ابهام‌ها، برای مثال ماجرای کودک معلول را من با دیدن مصاحبه لارا ری فهمیدم. بهتر بود واضح تر به آن پرداخته می‌شد. به هر حال وقتی به داستان رییس سابق اشاره می‌شود و شخصیت هم خیلی شبیه به فرد واقعی است، پس نمی‌توان این بهانه را آورد که برای ناشناس ماندن هویت افراد به طور مبهم گونه اینجای داستان روایت شده است. ایراد دیگر که می‌توان به آن اشاره کرد این است که از نمای کلوز-آپ بیش از حد استفاده شده است. در تعلیق و دلهره این زاویه دوربین جوابگو است اما کارگردان در معمولی‌ترین سکانس‌ها هم قاب را از نزدیک چهره شخصیت‌ها می‌بندد. این باعث اذیت شدن چشم بیننده خواهد شد.

موسیقی سریال هم گوش‌نواز است و با احساسات حاکم بر سریال در جاهای مختلف همخوانی دارد. ریچارد که در نقش خودش بازی می‌کند، به خوبی شخصیت را می‌سازد و حس‌های گوناگون را درمی‌آورد. جسیکا گانینگ نیز عملکرد درخشانی دارد. با توجه به اینکه مارتا فراز و فرودهای زیادی در نقشش دارد و او هیچوقت مارتا را ندیده، کار جسیکا سخت تر است. گانینگ از عهده این چالش به خوبی برآمده است.

 

3/5 - (3 امتیاز)

سخن پایانی

در بچه گوزن ما یک نسخه از جوکر دنیای گاتهام را می‌بینیم که به جای ویران کردن شهر، بیشتر مشغول یک جنگ درونی است. در این سریال هم لحظاتی غرق در خنده می‌شوید و هم از سنگینی برخی اتفاقات اعصابتان خورد می‌شود. اگر می‌توانید با اتفاقات تراژیکی مثل تجاوز و مزاحمت به عنوان سوژه داستان مواجه شوید پیشنهاد می‌کنم سریال بچه گوزن را از دست ندهید.

نقاط خوب

  • ضرب‌آهنگ بالا و جذابیت روایی
  • بازی چشمگیر دو شخصیت اصلی
  • خلق موقعیت های احساسی تلخ و شیرین همزمان با کمدی بودن

نقاط ضعف

  • ابهام در روایت چند جای داستان
  • فیلمبرداری بیش از حد از نمای نزدیک
۸.۵
نمره سایت