بازی Seed Of Life یک اثر پلتفرمر است که تلاش کرده تا شبیه به بازیهای ماجراجویی و بقا و حتی نقشآفرینی هم باشد اما آیا این بازی توانسته در ترکیب همه این سبکها با یکدیگر به خروجی درستی برسد؟ شاید باید از خودمان بپرسیم اصلاً بازی دانه زندگی میتواند گیمر امروزی را سرگرم کند؟ با کریتیک لنز همراه باشید تا به این پرسش پاسخ بدهیم و بازی Seed Of Life را بررسی کنیم.
خورشید همچنان نمیدرخشد
این نقد و بررسی بر اساس نسخه منتقدین و پس از ۸ ساعت تجربه نسخه PS5 نوشته شده است.
سیاره مرگ
بازی «Seed Of Life» اولین اثر ساخته شده توسط استودوی مدلایت گیمز است و باید به آن به عنوان یک اثر مستقل و جمع و جور و همچنین یک «بازی اولی» نگاه کرد. اگر Seed Of Life را زیر سایه این شرایط ببریم میتوان به سازندگان آن برای تلاشی که کردهاند تحسین گفت و ابراز امیدواری کرد که بتوانند با یادگیری از نواقص خود، در آینده با بازیهای بهتری در عرصه حاضر شوند. واقعیت این است که Seed Of Life در هیچ چیزی که عرضه میکند کامل نیست، نواقص زیادی چه از نظر فنی چه روایت داستان چه گیمپلی و هر عنصر دیگری که فکرش را بکنید دارد و بهنظر میرسد با یک اثر ناقص روبرو هستیم تا کامل. شاید ناقص بودن بازی بهخاطر بودجه اندک و تجربه کم تیم بازیسازی باشد و یا در سناریو بدتر، بخاطر عدم داشتن زمان مناسب و یا دانش مناسب برای ساخت یک بازی. دلیل ناقص بودن Seed Of Life هرچه باشد کاری کرده که این اثر نتواند به یک بازی خوب تبدیل شود و در حد یک بازی متوسط باقی بماند.
شما در «Seed Of Life» در حال نظارت مرگ سیارهای به نام لومیا هستید؛ یک سیاره کوچک که با کره زمین ما خیلی فرق دارد. Cora دختری جوان است که از معدود بازماندگان سیاره به شمار میرود. او در یک کلبه کوچک بههمراه خانوادهاش زندگی میکرده اما حالا تنهای تنهاست و با خواندن یادداشتهای پدربزرگش که بهتازگی چشم از جهان فرو بسته، تلاش دارد تا سایر بازماندگان و فک و فامیل خود را بیابد! او در مسیری که به دنبال دیگران است پیش میرود اما این مسیر به جاهای باریکتری ختم میشود و کورا متوجه میشود که شاید بتواند سیاره در حال مرگ لومیا را نجات دهد.
کورا در ابتدای بازی بهعنوان یک قهرمان به ما شناسانده نمیشود و تنها یک بازمانده و میشود گفت یک آدم درمانده است. او تک و تنهاست، تبحر خاصی در هیچ چیزی ندارد. نه زور بازوی قدرتمندی دارد و نه مهارتی در تیز و بز بودن از خود نشان میدهد. دانش بالایی هم در زمینههای مختلف ندارد و یک دختر نوجوان کاملاً معمولی مثل صدها میلیون دختر نوجوان دیگر در دنیای ما است. عادی بودن کورا یکی از مواردی است که به دل گیمر مینشیند. ما با این دختر که از جنس خودمان است در یک سیاره رو به خاموشی گیر افتادهایم و نمیخواهیم تنها باشیم، نمیخواهیم بمیریم و نمیخواهیم شاهد مرگ سیاره باشیم. کورا کارهایی میکند که اگر ما هم در همین موقعیت گیر میکردیم از دستمان برمیآمد و همذات پنداری با شخصیت اصلی بازی، از معدود موارد شیرین و قابل توجه در بازی Seed Of Life بهشمار میرود.
نکته دیگر که در بازی قابل توجه است و پس از مدت زمانی که از تجربه آن میگذرد به چشمان گیمر میآید، پویا بودن سیاره است. همانطور که گفته شد سیاره لومیا که کل بازی در آن روایت میشود یک سیاره رو به مرگ است و هرچه از زمان بازی میگذرد ما با سیارهای مردهتر روبرو میشویم که خورشید آسمانش نیز ذرهذره به تاریکی میرود. در تمام این بدبختیها که کورا با آن روبروست یک مشکل بزرگ دیگر هم وجود دارد که پس از گذشت یک ساعت از سرنوشت کورا برای ما عیان خواهد شد: موجوداتی از سیارات دیگر به لومیا آمدند و معلوم نیست چه هدفی دارند اما بهنظر نمیرسد به قصد و نیت خیر وارد حریم زندگی او شده باشند. کورا باید بفهمد هدف این موجودات فضایی و سهپایههای غولپیکرشان در لومیا چیست و جلوی آنها را هرطور که شده، ولو با دست خالی، بگیرد.
جهان مرده
در «Seed Of Life» با یک جهان نیمهباز روبرو هستیم که نسبت به بازیهای همرده خود وسعت چندانی ندارد اما چندان کوچک هم نیست. در این منطقه بزرگ شما میتوانید برای خودتان گشتوگذار کنید و به اهدافی که بازی به شما میدهد، برسید. البته باید بدانید بازی حالتی نیمهخطی دارد و شما نمیتوانید هرطور که دلتان خواست و در هر جایی که دوست داشتید مسیر خود را پیش بروید. در سطح سیاره باید یک سری مانا به نام لومیا به دست بیاورید و سعی کنید تا جایی که میتوانید لومیای بیشتری به دست بیاورید. لومیاها کاراکتر کورا را تبدیل به یک قهرمان با ویژگیهای منحصر به فرد میکند و همین قدرتها است که بهمرور دسترسی به نقاطی از بازی که دستنیافتنی بهنظر میرسد را تبدیل به مسیری هموار میکند. ویژگیهایی نظیر چشم سوم و دستکاری جاذبه زمین و… از قدرتهایی است که بهتدریج به دست خواهید آورد. در کنار آیتمهایی که در بازی پیدا میکنید میتوانید با ماده لومیوم هم به درخت توانایی کورا سر بزنید و قدرتهای او را ارتقا ببخشید.
بخش Inventory بازی که سعی دارد بخش خلاقانه باشد خیلی ناقص است و تنها در حل کردن معماها بهکار میآید، معماها و پازلهایی که بخش مهمی از گیمپلی را تشکیل میدهند و شاید جزو معدود نقاط قوت بازی به حساب میآیند. برای حل کردن پازلها گاه نیاز به فسفر سوزاندن مغزتان دارید و متاسفانه در این میان برخی باگهای فنی نیز کاری میکند که دلتان بخواهد دسته را به سمت تلویزیون پرت کرده و بیخیال حل کردن پازل بشوید. راستی باید بگویم بخشهایی مانند مخفیکاری هم در گیمپلی بازی وجود دارد که متاسفانه پیادهسازی آن چندان درست نبوده و بهخاطر هوش مصنوعی بسیار ضعیف بهکار رفته در بازی عملاً چالش و نوآوری خاصی در این بخش دیده نمیشود.
بازی در زمینه پلتفرمینگ که هسته اصلی گیمپلی خودش را تشکیل میدهد نیز ضعیف عمل کرده و کنترل نامناسب و زاویه دوربین بعضا افتضاح کاری میکند که شما نتوانید درست به گشت و گذار در محیط بازی بپردازید. در بخش پلتفرمر بازی امکان مرگ کورا بهراحتی آب خوردن وجود دارد و باید خودتان را برای مرگهای پی در پی در برخی از بخشهای پلتفرمینگ آماده کنید و یکی دو ورق قرص اعصاب هم کنارتان بگذارید تا بتوانید این بخشها را با آرامش خیال طی کنید. نکته روی اعصاب دیگر هم که به سختی بازی افزوده نوار سلامتی کورا است که قصد ندارد ساکن باشد و دائم در حال کم شدن است! در واقع مشکلات جوی سیاره کاری کرده که کورا نتواند با خیال راحت برای خودش بچرخد شما باید دائم حواستان به میزان سلامتی این قهرمان باشد. یادتان باشد چکپوینتهای بازی در اینجا اهمیت دوچندانی پیدا میکنند و تنها راه نجات شما برای خلاص شدن از شر این مکانیزم رواعصاب هستند.
متاسفانه این بازی از نظر فنی شرایط خوبی ندارد و دائماً با باگهای متعددی در آن روبرو خواهید شد. بازی روی کنسول نسل نهمی PS5 هم پر از باگهای فنی و گرافیکی است و بیشتر شبیه به یک عنوان نسل هفتمی میماند تا یک اثر جدید که در سالهای اخیر ساخته شده باشد. پدیدار شدن ناگهانی اشیا در بازی، انیمیشنهای خشک و بیروح و گرافیک هنری ضعیف بازی دست به دست هم داده تا بازی «دانه زندگی» از نظر بصری به یک تجربه دهشتناک منجر شود. از آنسو سازندگان در بخش صداگذاری هم ضعیف عمل کردهاند و برای صحت گواه این ادعا کافیست به صدای کورا و لحن بیان کردن جملاتش گوش بسپارید. صداپیشگان همواره یک لحن دارند و فرقی نمیکند در حال ادای یک دیالوگ غمانگیز هستند یا یک دیالوگ شاد و امیدبخش، در هر صورت یک لحن صدا دارند. صداپیشگان در بازی طوری رفتار میکنند انگار در حال خواندن انشای خود در مدرسه هستند و نمیتوانند کاری کنند که بازی دستکم از این حیث به نمره قابل قبولی برسد. در اینجا باید بگویم برخلاف صداپیشگی، موسیقی بازی از کیفیت خوبی برخوردار است و در لحظات مختلف میتواند حس لازم را به بازیکن منتقل کند. واقعیت اینست که باید اعتراف کرد تنها معماهای بازی هستند که میتوانند «دانه زندگی» را تا حدی قابل تحمل کنند و اگر به حل کردن معماها در بازیهای پلتفرمر علاقه دارید، شاید بد نباشد به Seed Of Life یک فرصت بدهید.