دنیای TRON برای علاقهمندان به تم علمی تخیلی و سایبرپانکی میتواند آشنا باشد. بازی «TRON: Catalyst» سعی کرده یک تجربه اکشن در دل دنیای نئونی و پر زرق و برق را به مخاطب ارائه دهد؛ اما آیا توانسته به این مهم دست یابد؟ بیایید به پرسش مورد نظر پاسخ دهیم. با بررسی این بازی در کریتیک لنز همراه شوید.
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین و پس از 10 ساعت تجربه روی پلتفرم Play Station 5 انجام شده است.
جذابیت سطحی
استودیو Big Fan Games تمرکز خود را روی عناوینی میگذارد که دنیای آنها مربوط به مثلا فیلم یا کامیک هستند. بهطور مثال یکی از ساختههای آنان عنوان John Wick Hex است که همانطور از اسمش پیداست مرتبط با جان ویک است. از دیگر عناوین ساخته شده توسط این استودیو، میتوان به Hellboy Web of Wyrd اشاره کرد. مثالهای زده شده از این بابت بود که بدانیم با استودیویی طرف هستیم که کارنامه خود را با اقتباس شکل داده است و انگار خود را با این حرفه و توانایی معرفی میکند.
دنیای TRON مجموعهای است که شامل کامیک، فیلم و سریال و همچنین بازی ویدیوئی میشود. این دنیا مفاهیم مهمی مانند Program بهره میبرد. نام Program درواقع به موجودات دیجیتالی و کدنویسی شده اشاره دارد که در شبکهها و دنیای دیجیتالی هستند.
ما کجای ماجرا هستیم
شما در نقش یک Program به نام Exo قرار دارید؛ یک پیک که درحال جابجایی یک بسته است. این بستهی مرموز منفجر و قهرمان داستان دارای قدرتهایی خاص میشود. شما قادر خواهید بود چرخهی زمان را نظاره کرده و به آن آگاه باشید که این مزیتی به حساب میآید. شما نیاز دارید که هربار دربرخورد با شخصیتهای دوست به آنها توضیح داده که از قبل با آنان ملاقات کرده و چه قول و قرارهایی داشتید. شبکهای که Program ما در آن قرار دارد نامش Arq است. باید از دست کسانی که ما را تعقیب میکنند فرار کرده و علیه آنها یار و متحد جمع کنید تا مقابل نقشههای خطرناک آنها بایستید. با این که داستان درکل قابل قبول و حتی گاهی توجه جلب میکند اما زیادهگوییهای شخصیتها باعث خستگی مخاطب برای توجه به داستان میشود.
یکنواخت و بد
انتظار میرود که مبارزات در چنین اثری از نقاط قوت بازی باشد و حتی درخشانترین چیز در بازی باشد چرا که گیمپلی بازی عملا در مبارزات خلاصه میشود و بنابراین باید آنقدری جذاب باشند که برای مخاطب تا انتهای بازی رضایتخاطر ایجاد شود. قبل از عرضه و تجربه بازی، نمایشها هم نوید یک اثر اکشن لذتبخش را میدادند. محاصره توسط دشمنان در محیطهای رنگارنگ و مبارزه با آنها تصویری جذاب از بعد اکشن بازی در ذهن ایجاد میکرد. متأسفانه بازی از این حیث بسیار ناامید کننده عمل میکند. در همان دقایق ابتدایی وقتی بازی برای اولین بار اجازه داد به مبارزات در قالب یک بخش تمرینی مشغول شوم، مشت محکمی به اشتیاقم خورد؛ چرا که عمق و لذتی در مبارزات پیدا نکردم و بسیار تکراری بنظرم آمدند. با این حال چون هنوز آغاز بازی بود با خودم گفتم شاید با پیشروی در بازی و کسب و ارتقای مهارتها، مبارزات عمق لازم را پیدا کنند و لذتبخش شوند؛ اما طولی نکشید که دیگر قطع امید کردم و ا انتها نیز چیز خاصی درباره این موضوع تغییر نکرد.ارتقاهای بازی بسیار کم هستند و وجودشان هم عمق خاصی به مبارزات اضافه نمیکنند. البته چند مورد از موارد ارتقا تاحدی جالب هستند و مبارزات را جذاب میکنند؛ اما دوباره خیلی زود تکراری و خستهکننده میشوند.
در بسیاری از بازیها مبارزات جذاب اما بهرحال بعد از مدتی تکراری میشود و درنتیجه دیگر مفرح خواهند بود؛ اما مشکل مبارزات اثر مورد بحثمان فقط تکراری شدن نیست و همانطور که گفتم، عمق و لذتی در بطن خود ندارد. سیستم Parry در ابتدا از نقاط برجسته و مفید بازی بهنظر میرسد؛ اما با یادگیری آن و ارتقایش میتوانید تقریبا همه دشمنان را نابود کنید و این نکته باعث شده بازی بسیار آسان شود. شخصاً هنگامی که حتی توسط عده زیادی محاصره میشدم هیچ نگرانی نداشتم و با خاطری آسوده سرجایم میماندم و تک تک آنها را با Parry از میان برمیداشتم. حتی اگر با روشهای دیگر هم با آنها مبارزه کنید چالشی نخواهید داشت و به ندرت پیش میآید که از آنها شکست بخورید.
از سوی دشمنان بازی نیز ناامید میشوید چرا که اغلب آنها به شیوه مشابه میجنگند و فقط رنگشان عوض میشود. اکثر اوقات مثل احمقها جلو میآیند و صبر کرده و سپس سعی به ضربه زدن دارند. برخی دیگر هم همین شیوه را انجام میدهند با این تفاوت که ده بار دور شما میچرخند سپس همان روش را به کار میگیرند. درمجموع فرق چندانی میان حرکات آنها نمییابید و این موضوع به کلافگی هرچه بیشتر شما منجر میشود. راه و روشهای مبارزه در بازی آنقدر محدود هستند که نیاز به فکر و دقت برای استفاده از آنها نخواهید داشت. از معدود جذابیتهای مبارزه پرتاب کردن دیسک بود که این کار آسیب بسیار کمی را به دشمنان وارد میکرد و استفاده از آن عملا بیفایده بود مگر این که با دیگر قابلیتها ترکیب شود.
از دیگر مشکلات بازی، ریتم بد آن است. برخی از دیالوگها کشدار و خستهکننده هستند و بعد از تمام شدنش خیلی زود درگیر صحبت با دیگری میشوید. بارها در چنین شرایطی گرفتار میشدم و با خودم میگفتم کاش زودتر به مبارزات بازگردم؛ اما با رسیدن به مبارزه دوباره یادم میآمد که آن چنان آش دهان سوزی هم نبود.
بازی سعی کرده با موتور راندن و جت سواری به گیمپلی تنوع بدهد. جت سواری که به یک طنز میماند و آنقدر ساده و خندهدار است که متوجه حضور این بخش در گیمپلی نمیشوم. تنوع به چه قیمت؟ این قسمت از بازی بیشتر شبیه به این است که تنها یک فرد بی تجربه به تنهایی آن را طراحی کرده باشد. شما با جت درحال فرار هستید و چند جت دیگر در تعقیب شما. تنها چالش موجود این است که باید هر از گاهی حواستان باشد تا به موانع برخورد نکنید و درمجموع بعد از دو دقیقه تمام میشود. البته خوشحالم که این بخش از بازی بسیار کوتاه بود. شاید بدترین قسمت بازی مربوط به همین جت و تعقیب و گریز آن باشد. موتورسواری هم اگرچه تجربه بهتری از جت دارد، اما درکل لذتبخش نیست و تنها سودش جابجایی سریع است.
هنگام موتور سواری مقابله با دشمنانی که مانند شما سوار بر موتور هستند کار بسیار سختی است؛ نه از این بابت که چالش برانگیز باشد؛ بلکه حرکت مداوم آنها و سیستم کنترل بد باعث میشود عملا ً نتوانید کار خاصی انجام دهید. در چنین شرایطی مجبور میشدم از موتور پیاده شده و پیاده حسابشان را برسم؛ اما چون سرعت آنها بیشتر از من بود باید کلی صبر میکردم و با کلی دردسر موفق به نابودی آنها میشدم. همچنین در یکی از مراحل بازی به منظور ایجاد چالش، نوار سلامتی شما در معرض محیط و طوفان آسیب میبیند. در چنین وضعی باید توجه ویژهای به زمان داشته باشید؛ اما این مرحله بیشتر از این که تنش و چالش ایجاد کند، کلافهکننده بود و دوست داشتم هرچه زودتر تمام شود.
در طول تجربه بازی TRON :Catalyst معدود لحظاتی هم میتواند تنوع کوچکی را از خود نشان دهد؛ بهعنوان مثال در اواسط بازی شما مجبور به نوعی مخفیکاری و نفوذ به دل دشمن شوید که اگر به تنهایی درنظر بگیریم مرحلهای عالی بهحساب نمیآید؛ اما وجودش در بازی باعث میشود کمی تنوع ایجاد شود. از دیگر مثالهای جزئی میتوان به راه رفتن روی دیوار اشاره کرد که این هم ساده بوده، اما به تنوع کمک کرده است.
صداپیشهها با وجود این که تلاششان را کردهاند؛ اما عملکردی در سطح متوسط دارند و نکته خاصی در این مورد وجود ندارد. درمجموع صداگذاری و موسیقی هم عادی هستند. ولی طراحی دنیا و داستان درکل خوب و حتی در برخی جهات قابل تحسین هستند و تنها چیزی هستند که ممکن است مخاطب را وادار به ادامه تجربه کنند. با این حال همانطور که قبلتر اشاره شد زیادهگویی در برخی موارد کلافه کننده است.
نور و زیبایی
طراحی بصری بازی از نقاط قوت آن به حساب میآید. هنگام تردد در اماکن، رنگ و لعاب آنها نظر جلب میکند و نمیشود از نورپردازی و طراحیها لذت نبرد. هرچقدر تنوع در مبارزات ضعیف است در محیطها رعایت شده و تعادل خوبی را از این نظر شامل میشود. سوار بر موتور و گشت در شهر، قابهای زیبایی پدید میآورد.
نورهای آبی، بنفش و سبز از مثالهایی هستند که در بازی به زمان مناسب به رنگ غالب در محیط تبدیل میشوند. جذابیت بازی در بخش بصری واقعا ً از نقاط قوت اثر به شمار میرود. با اینحال نمیخواهم این گونه برداشت کنید که طراحی هنری بازی ده از ده است؛ اما واقعا چشمنواز و زیبا است که البته بدی دیگر بخشهای بازی باعث شده توجهم به بخش بصری به حداکثر برسد.