فرنچایز مانستر هانتر (شکارچی هیولا) جزو فرنچایزهای معاصر کپکام بهشمار میرود و گیمر را در دنیایی غرق میکند که قرار است در آن شکارچیان به دنبال هیولاها بروند و آنها را شکار کنند. مانستر هانتر با عمر بیست ساله خود توانسته محبوبیت بسیاری بین گیمرها کسب کند بهطوری که فیلم و انیمیشن و انیمه و… درباره آن هم ساخته شده است. سری بازیهای Monster Hunter Stories یک عنوان فرعی یا همان اسپینآف برای این سری است که نسخه دوم آن اخیراً برای کنسول پلیاستیشن ۴ هم منتشر شده است. آیا بازی Monster Hunter Stories 2 یک بازی با رنگ و بوی کهنه و قدیمی است یا اثری است که در اوج بازیهای نسل نهم کنسولها همچنان میتوان با آن سرگرم شد؟ با کریتیکلنز همراه باشید تا جواب این معما را بفهمیم.
شکار هیولاها با طعمی جدید
این نقد با استفاده از کدی که ناشر در اختیار کریتیک لنز قرار داده تهیه شده و بر اساس تجربه ۱۱ ساعته از گیمپلی بازی به رشته تحریر درآمده است
سالها پیش بود که کپکام بعد از موفقیتهای فرنچایز Monster Hunter در کنسول دستی سونی یعنی PSP تصمیم گرفت که یک عنوان از این سری را برای دیگر کنسول دستی پرفروش و محبوب آن روزها که Nintendo 3DS نام داشت، عرضه کند. کپکام برای پیادهسازی این ایده تصمیم به انجام یک حرکت نسبتاً انقلابی گرفت و آن هم تغییر ژانر بازی بود. عنوان مانستر هانتر استوریز ۱ زمانی که برای کنسول دستی نینتندو عرضه شد یک بازی نقشآفرینی کلاسیک تمام عیار به حساب میآمد که طعم جدیدی به دنیای بازیهای این فرنچایز داده بود. این بازی آنقدر محبوب شد که به دنیای بازیهای موبایل هم پا گذاشت و در نهایت توانست روی کنسولهای خانگی نظیر پلیاستیشن ۴ هم عرضه شود. خاطرنشان میشود که یک انیمه سریالی نیز بر اساس دنیای بازی ساخته شد که دیدن آن پیش از تجربه هر یک از نسخههای سری بازی Stories در فرنچایز Monster Hunter خالی از لطف نیست. تغییر ژانر بازی نهتنها مانع از دیده شدن آن نشد بلکه حضور یک سری طرفدار جدید را برای کپکام به همراه داشت و توانست با یک تیر (ساخت و عرضه یک بازی جدید از فرنچایز محبوب در ژانری نسبتاً متفاوت) دو نشان (راضی کردن هواداران قدیم و پیدا کردن طرفداران جدید) را بزند. کپکام ریسک تغییر ژانر و سبک بازی را در برخی عناوین بزرگتر خود مانند رزیدنت ایول هم به جان خریده و از این حیث یک کمپانی قابل احترام است. این ناشر و بازیساز ژاپنی که هماکنون با دوران اوج خود کمی فاصله گرفته، چند سیاست را در دستور کار خود دارد: یکی بهروز کردن بازیها با سبک و سلیقه گیمر امروزی و دیگری زنده نگهداشتن عناوین خود با تمسکجویی به ساخت ریمستر و ریمیکهای مختلف. کپکام گوی سبقت را در بازسازی عناوین قدیمی خود نسبت به سایر کمپانیها ربوده است و بازی مانستر هانتر استوریز ۲ هم دقیقاً با همین سیاست است که در اواسط سال ۲۰۲۴ روی کنسول نیمهجان پلیاستیشن ۴ عرضه شده است.
بازی Monster Hunter Stories 2: Wings of Ruin یک اکشن نقشآفرینی ژاپنی با سیستم نبرد نوبتی است. عناوین JRPG که نبردهای Turn-Based دارند در بین قشر بزرگی از گیمرها بهخصوص خود مردم سرزمین آفتاب بسیار محبوب هستند. در همین وهله اول باید بدانید که بازی Monster Hunter Stories 2: Wings of Ruin برای عاشقان به این سبک و سیاق بازیها ساخته شده و اگر از آن دسته افرادی هستید که با این بازیها مشکل دارند، بهتر است قید قصههای مانستر هانتر ۲ را بزنید.
یک بازی کلاسیک تمام عیار
کپکام با ارادتی که به فرمول بازیهای JRPG در ساخت این اثر داشته تصمیم گرفته که داستان بازی را نیز به سبک عناوین مشهور و قدیمی این ژانر پیش ببرد. بازی در ظاهر یک داستان ساده و نبرد بین خیر و شر برای نجات دنیا توسط یک قهرمان را روایت میکند اما در زیر پوست خود حامل جزییات فراوانی است که با گشتوگذاردر محیط بازی (که آنقدر هم بزرگ نیست) و گفتگو با سایر کاراکترها بهدست میآید. شخصیتها در بازی شخصیتهایی زنده و پویا هستند که در خلال مأموریتهای اصلی و فرعی بیشتر با آنها آشنا میشوید و میتوانید درباره پیشینه دنیایی که در آن هستید نیز اطلاعات دقیقتری کسب کنید. اینکه بخواهید به سراغ این جزییات بروید و با آنها آشنا شوید تقریباً دست خودتان است چرا که بازی در کمتر جایی از گیمپلی خود، گیمر را مجبور به پیشروی در مراحل فرعی میکند.
نقطه قوت بازی اما همانا گیمپلی و سیستم مبارزات آن است. شما پس از برخورد با هر هیولا وارد میدان نبرد شده و در این رزمگاه خودتان هستید و یک یار که با هوش مصنوعی هدایت میشود. خوشبختانه هوش مصنوعی بازی یک هوش کندذهن نبوده و در بسیاری موارد دست به کمکهای جانانهای میزند که شما را از گزند نبردهای مهلک در امان نگه میدارد. هر مبارز (در اینجا شما برخلاف روال بازیهای قبلی این فرنچایز یک شکارچی یا همان هانتر نیستید بلکه یک رایدر یا سوارکار هیولا هستید) یک هیولا هم با خود در میدان نبرد دارد. شما میتوانید پس از اینکه مدت زمانی از بازی را سپری کردید، هیولاهای خود را در خلال نبرد تعویض هم بکنید و سیستم مبارزهای بازی را برای خودتان یک سیستم جذابتر و غیرتکراری کنید.
در نبردها شما سه نوع حمله را میتوانید به دشمنتان وارد کنید: تکنیکی، فنی و سرعتی. این سه نوع استایل نبرد در هر نوبت که بازی به شما زمان میدهد تا مشتهایتان را گره کنید و به سمت دشمن حملهور شوید، میتواند تغییر پیدا کند. بازی به شما این فرصت را میدهد تا یا با شانس به انتخاب نوع حملهتان دست بزنید و یا با علم بر فنون و حرکات دشمن، بهترین نوع حمله را پیاده کنید. درواقع سیستم بازی تداعیکننده بازی سنگ، کاغذ، قیچی است که در آن شما یا حدسی قوی درباره رفتار رقیب دارید و گاهی نیز به شانستان تکیه میکنید. در Monster Hunter Stories 2: Wings of Ruin هم شما در مواجهه با دشمنان دو سرنوشت دارید: یکی اینکه هیولای روبروی خود را میشناسید و قبلاً با آن مبارزه داشتید و نانتان در روغن است! حالت دوم هم این است که به بخت خود چنگ میزنید و حمله را آغاز میکنید. باید بدانید که اگر حملهای از نوع مشترک با هیولای خود بزنید، میتوانید یک حرکت سهمگین را در میدان نبرد اجرا کنید و صدمه بیشتری به دشمن بزنید. از آنسو این را هم باید بدانید که اگر حرکتی تکراری یا مشابه رقیب خود بزنید، بازی به سمت Duel (دوئل) پیش رفته و بر اساس فاکتورهای مختلف، برنده این دوئل در هنگام نبرد مشخص میشود.
حماسه انیمهمانند
نبردهای داخل بازی حالتی سینماتیک یا شاید بهتر باشد بگوییم حالتی انیمهای دارد. از آنجایی که طراحی گرافیکی بازی هم کاملاً بر اساس انیمههای ژاپنی شکل گرفته، نبردها نیز با همین رویه به نمایش درمیآید. کاتسینهای کوتاه و متعدد، موسیقیهای هیجانانگیز و ادای دیالوگ در حین ضربه زدن به دشمن و… از جمله ویژگیهای یک نبرد انیمهای است که در اینجا بهطور کامل با آن روبرو هستیم. هر بار که در نبردها پیروز و سربلند میشوید، انگار زیر یک دوش آب سرد در یک گرمای طاقت فرسا رفتهاید و حس خوب پیروزی به شما منتقل میشود. البته باید بگویم که اساساً نبردهای بازی آنقدر سخت نیستند و برخلاف بازیهای مانستر هانتر اصلی که معمولاً چالش آفرین هستند، Monster Hunter Stories 2: Wings of Ruin قرار نیست یک بازی سخت و طاقتفرسا از آب در بیاید. سیستم مبارزات بازی کمی پیچیده است که خوشبختانه در یک ساعت اولیه بازی بهطور تمام و کمال به گیمر آموزش داده میشود. اگر این کندی ابتدایی بازی را با دقت گوش دهید و آن را سرسری نگیرید، میتوانید به راحتی استاد نبردهای بازی شوید و در کمتر مبارزهای کم بیاورید.
بهجز نبرد با هیولاها و شکست آنها، بازی یک بخش پوکمون مانند هم دارد که در آن شما را مجاب به پیدا کردن تخمهای هیولاها در جای جای نقشه بازی میکند. نقشه بازی با توجه به اینکه در سال ۲۰۲۴ به سر میبریم، نقشه چندان بزرگی نیست و گشتوگذار در آن کار سختی نیست. همین نقشه با وسعت کم اما دارای اقلیمهای منحصربهفرد و زیستبومهای انحصاری زیادی است و خوشبختانه حس یک دنیای کوچک اما با جزییات خوب و فراوان را به گیمر اعطا میکند. در گوشه کنار این جهان نسبتاً کوچک شما میتوانید تخمهای هیولاها را پیدا کنید و آنها را به خانه خود ببرید و پرورش دهید. پیدا کردن هیولاها و پرورش آنها از ویژگیهای منحصر به فرد داخل بازی است که البته عنصر خلاقیت چندان در آن دیده نمیشود و الهام گرفته از بازیهای دیگر این سبک است اما ترکیب آن با دنیای مانستر هانتر، ترکیبی اسرارآمیز شده است.
ژن خوب
هر هیولا ویژگی منحصر به فرد خود را دارد که در بازی از آن به عنوان «ژن» یاد میشود. شما میتوانید ژن هیولاهای خود را هم تغییر دهید و آنها را بهنوعی دستکاری کنید! در این حالت با ترکیب این ژنها و قدرتهای جدیدی که به دست میآورید یک ارتش از هیولاهای قدرتمند دارید که در میدانهای مبارزه به کار میآیند و تبدیل به کابوس تمام دشمنان و باسفایتهای بازی میشوند. در اینجا باید بگویم باسفایتها واقعاً از جذابیت خوبی برخوردار هستند و حس و حال نبرد با آنها دقیقاً مشابه دیدن یک نبرد عظیم و حماسی در قسمتهای پایانی یک انیمه است.
بازی از منظر گرافیکی حرف خاصی برای گفتن دارد و واقعیت اینجاست که نخواسته هم در این زمینه حرفی داشته باشد. همانطور که گفته شد با یک ریمستر طرف هستیم که طی آن، یک بازی نینتندو سوییچ برای کنسول پلیاستیشن ۴ عرضه شده است. بهبودهای گرافیکی جزیی و عدم وجود لگ و باگ و همچنین عدم افت فریم در هنگام گشتوگذار یا نبردهای شلوغتر که از مشکلات نسخه نینتندو سوییچ بودند در نسخه پلیاستیشن ۴ تاحد زیادی برطرف شدهاند. اما به جز گرافیک بازی باید به موسیقی و صداگذاری این اثر اشاره کرد که در بهترین حالت خود قرار دارد. موسیقی در خدمت بازی است و در لحظه به لحظه بازی روی ریتم گیمپلی آن مینشیند بهطوری که انگار بخشی از پوست و گوشت بازی است. بازی از لحاظ موسیقایی و صداپیشگی کاراکترها نمره عالی میگیرد و اگر بتوانید گرافیک کهنه را باوجود رنگ و لعاب انیمهای آن ببخشید، میتوانید از موارد سمعی و بصری بازی لذت کافی را ببرید.