نسخه نخست Death Stranding شاید نتوانست به اثری محبوب برای عموم گیمرها تبدیل شود. اما برای کسانی که با جهان خاص و متفاوت آن ارتباط برقرار کردند، بیشتر سفری ماندگار و فراموشنشدنی شد تا اینکه یک بازی سرگرم کننده شود. به لطف داستان غنی و پایان کامل آن، نیازی به ادامهای برای آن احساس نمیشد اما با این حال هیدئو کوجیما، کارگردان خلاق و محبوب، پس از 6 سال، نسخه دوم این بازی را عرضه کرد. حالا پرسش اصلی اینجاست: آیا این دنباله میتواند در عین حفظ هویت منحصر به فرد خود، مخاطبان بیشتری را جذب کند و به یک تجربه فراگیرتر تبدیل شود؟ برای اینکه پاسخ این سوال را دریابیم با ما در کریتیکلنز همراه باشید.
«ساحل مواج»
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین، و پس از 35 ساعت تجربه بازی در پلتفرم PS5 انجام شده است.
Death Stranding 2: On the Beach تازهترین ساخته هیدئو کوجیما است که در 26 ژوئن 2025 به صورت انحصاری برای پلیاستیشن 5 عرضه شد و احتمالا طبق روال گذشته، نسخه PC آن نیز در ماههای آینده در دسترس قرار خواهد گرفت. این بازی دنبالهای مستقیم بر داستان نسخه اول است؛ همان اثری که پس از جدایی کوجیما از کونامی و تأسیس استودیوی مستقل خود به دنیا معرفی شد. اگرچه بازی نخست در ظاهر یک اکشن ماجراجویی بود، اما با ایدههای نو و غیرمعمول خود، به نوعی یک سبک تازه خلق کرد و مرزهای روایت و گیمپلی را جابهجا کرد. نقطه تمایز Death Stranding، داستان عمیق و چندلایه آن بود؛ روایتی که همچون گنجی در لایههای زیرین گیمپلی پنهان شده بود و بسیاری از بازیکنان هرگز به آن دست نیافتند. اما اوضاع در بازی Death Stranding 2: On the Beach کمی متفاوت است و به نظر با عنوانی پختهتر و متعادلتری طرف هستیم که همچنان به ریشهها و اصول خود پایبند است و در عین حال میکوشد تا راه را برای جذب مخاطبان بیشتر هموار کند.
عشق پدری
داستان دث استرندینگ 2 حدود 11 ماه پس از پایان وقایع نسخه نخست آغاز میشود. سم پورتر بریجز (Sam Porter Bridges) با بازی نورمن ریداس، پس از آنکه موفق شد ایالات متحده آمریکا را از طریق شبکه کایرال (Chiral Network) به هم متصل کند و اتحادیه UCA را شکل دهد، اکنون در آرامشی نسبی زندگی میکند. او از هیاهوی سیاسی و آشوبهای آخرالزمانی دث استرندینگ فاصله گرفته و تمام توجه خود را به بزرگ کردن دخترخوانده خود، لو (Lou)، معطوف کرده است. لو همان بیبی (BB) معروف نسخه اول است که طی وقایع تکان دهنده در پایان نسخه اول متولد شد و سم سرپرستی او را برعهده گرفت. اکنون رابطه میان سم و لو به نقطهای عمیق و احساسی رسیده؛ رابطهای که سم را از یک مأمور ساده به یک پدر دلسوز تبدیل کرده است. این آرامش اما چندان پایدار نیست. ورود ناگهانی فرجایل (Fragile) با بازی لیا سیدو که مأموریتی تازه برای سم دارد، همه چیز را بر هم میزند. او در نهایت سم را متقاعد میکند که برای اتصال مکزیک به شبکه کایرال راهی سفری جدید شود؛ مأموریتی که در ابتدا ساده به نظر میرسد، اما تنها سرآغازی بر وقایع تلخ و شیرین پیش روی بازی است. با اتمام مأموریت مکزیک که خود پستی و بلندیهای فراوانی داشت، سم به یک چالش بزرگتر یعنی اتصال استرالیا به شبکه کایرال دعوت میشود. این سفر با پشتیبانی گروه خصوصی و قدرتمندی به نام APAC که توانسته طی ماههای گذشته تحولات بزرگی در UCA ایجاد کند، انجام خواهد شد. رهبری این عملیات توسط فرجایل انجام خواهد شد و این گروه کشتی ویژهای به نام DHV Magellan را در اختیار تیم او قرار میدهد؛ کشتی که پایگاه شناور عملیات خواهد بود و تمامی امکانات لازم را برای پیشبرد مأموریت در اختیار آنها میگذارد. برخلاف نسخه قبلی که سم اغلب اوقات در تنهایی و سکوت به سفر میرفت، این بار اعضای تیم در بیشتر مراحل همراه او هستند. این تغییر باعث شده تعاملات انسانی در طول سفر پررنگتر شود و حس همراهی جایگزین تنهایی مطلق نسخه نخست گردد. در کشتی، علاوه بر شخصیتهای آشنای قدیمی، چندین چهره جدید نیز حضور دارند که هرکدام داستان و نقش مهمی در حوادث پیشرو ایفا میکنند.
یکی از مشکلاتی که در نسخه اول به وضوح حس میشد، عدم تعادل بین خط داستانی و نحوه روایت بازی بود که عملا بازیکن را تا نیمه بازی نسبتا رها کرده بود و پس از گذر از آن به طور ناگهان روایت اصلی با روندی تند آغاز میشد و در نتیجه بازیکن عملا خط داستانی را گم میکرد. این بار روایت داستان از همان ابتدا پر قدرت آغاز میشود و تا مدتی هم همه چیز خوب به نظر میرسد اما پس از گذر از فصلهای اولیه باز هم این مشکل اما با شدت کمتر دیده میشود و عملا دث استرندینگ 2 هر از چندی به مدت یک الی دو ساعت به یک بازی شبیه ساز تحویل محموله تبدیل میشود. این وقفههای طولانی باعث میشود که گیمر مدتها بدون پیشرفت جدی در داستان پیش برود و باز هم به صورت ناگهانی با حجم زیادی از اطلاعات و اتفاقات روبهرو شود. این ریتم نوسانی، هرچند به سبک خاص کوجیما وفادار است، اما تجربه بازی را از یکپارچگی دور میکند و میتواند برای برخی مخاطبان خستهکننده باشد. در مأموریتهای فرعی، این ضعف حتی پررنگتر میشود. بسیاری از این مأموریتهای فرعی صرفاً شامل حمل محموله به نقاط مختلف هستند، بدون آنکه پشت آنها داستانی جذاب یا چالش قابل توجهی وجود داشته باشد و تنها مزیت آنها کسب تجهیزات و امتیاز برای ارتقاء درخت مهارت سم خواهد. درختی که تأثیر شگرفی هم در بازی ندارد و حتی میتوانید بدون ارتقاء آن به بازی ادامه داده و آن را به پایان ببرید.
سایههای آشنا
با این حال باید تأکید کنم که مشکلات مطرح شده ارتباطی با کیفیت محتوای داستانی ندارد و موضوع محتوا امری جداگانه محسوب میشود. هسته اصلی داستان همچنان عمیق، پرمفهوم و ادامهدهنده راه نسخه نخست است. کوجیما با اضافه کردن شخصیتهای جدید و در عین حال پرداخت بیشتر بر شخصیتهای قدیمی موفق شده داستانی بزرگتر و پختهتر خلق کند؛ داستانی که هم هواداران قدیمی را راضی میکند و هم میتواند مخاطبان تازه را شیفته دنیای مرموز خود سازد. یکی از نقاط قوت این نسخه، پیشینه شخصیتها است. برخلاف نسخه اول که تنها به داستان زندگی فرجایل به طور مفصل پرداخته شد، این بار هر شخصیت روایت منحصر به فرد خود را دارد. با کمی جستوجو و کنجکاوی میتوانید این داستانها را کشف کرده و به عمق شخصیتها پی ببرید. نتیجه این است که اکنون ارتباط بازیکن با شخصیتها بسیار قویتر و عمیقتر از گذشته شکل میگیرد و حضور آنها بیش از پیش حس میشود. به نظرم در میان این شخصیتهای تازه، حضور Dollman بیش از همه به چشم میآید. او یک عروسک سخنگو است که به نوعی همسفر دائمی سم محسوب میشود. Dollman ترکیبی از یک مشاور خردمند، یک ابزار مفید در طول بازی و حتی عاملی برای تنظیم ریتم بازی است. دیالوگهای او گاهی طنزآمیز و گاهی جدی هستند و کمک میکنند تا لحظات یکنواخت و طولانی مراحل اضافی کمتر آزاردهنده به نظر برسند. بازیکن حتی میتواند در اوقات فراغت در اتاق شخصی خود با Dollman گفتوگو کند و داستانهای شخصی او را بشنود؛ لحظاتی که بار احساسی ویژهای به بازی میبخشند. در نهایت، باید گفت بازی Death Stranding 2 در بخش داستانی همچنان به ریشههای خود وفادار مانده است، اما با شخصیتپردازی بهتر، روایت عمیقتر و لحظاتی پر از احساس، تجربهای غنیتر از نسخه قبلی ارائه میدهد. هرچند ایراداتی مانند نوسان در روایت و تکراری شدن برخی مأموریتها هنوز به چشم میخورد، اما کوجیما نشان داده که همچنان استاد خلق داستانهایی است که به سختی میتوان آنها را از ذهن پاک کرد.
در مقابل، دشمنان بازی نیز با دقت و خلاقیت طراحی شدهاند. انسانها، بیتیها (BT) و رباتها هر کدام تهدیدی متفاوت هستند و مبارزه با آنها گاهی به استراتژی و دقت نیاز دارد. کوجیما همچنین ارجاعات هنرمندانهای به آثار گذشته خود، یعنی سری متال گیر، در بازی گنجانده است؛ از ظاهر نیلوانا (Neil Vana) که یادآور سالید اسنیک است گرفته تا برخی دیالوگها و حتی رباتهای Ghost-Mech که شباهتی به رباتهای جنگجو در Metal Gear Rising دارند. این نکات باعث میشود تجربه بازی، هم برای طرفداران قدیمی کوجیما لذتبخش باشد و هم با دنیای جدید او هم ارتباط عمیقتری برقرار کنند. به طور کلی، با وجود نوسانهای جزئی در روایت، بخش یاران و دشمنان در Death Stranding 2 به شکل استادانهای پرداخته شده و تجربهای غنی، احساسی و ماندگار برای بازیکن ایجاد میکند.
مسیرهای بیانتها
هسته گیمپلی Death Stranding 2 همچنان حول محور دریافت و رساندن محمولهها میچرخد، اما روند آن تغییراتی داشته و آزادی عمل بیشتری برای بازیکن به ارمغان آورده. برخلاف نسخه گذشته که نیمی از بازی صرف پیادهروی و تحویل محمولهها میشد و همین موضوع عامل لقب «شبیهساز باربری» نیز شده بود، این بار شما از همان مراحل ابتدایی تجهیزات پایهای در اختیار دارید و میتوانید محمولهها را به هر روشی که میخواهید به مقصد برسانید. با گذشت زمان و انجام مأموریتهای بیشتر، تجهیزات جدید و دو وسیله نقلیه قابل شخصیسازی در دسترس قرار میگیرند که حتی میتوان آنها را به ابزار جنگی مجهز کرد. تقریباً تمام مناطق بازی از ابتدا در دسترس هستند و شما میتوانید استراتژی خود را برای تکمیل مرحله انتخاب کنید که میتواند سواره یا پیاده، مبارزه یا مخفی کاری و حتی دور زدن دشمن باشد. در اغلب موارد کشتی DHV Magellan هم امکان Fast Travel را بین پایگاههای متصل به شبکه کایرال فراهم میکند. همچنین با توجه به گذشت چند ماهه از عرضه بازی، امکانات قابل توجهی توسط بازیکنان در نقاط مختلف بازی قرار گرفته است که میتواند در پیشبرد بازی توسط سایر بازیکنان مورد استفاده قرار بگیرد؛ البته این تجهیزات به مرور زمان دچار فرسودگی شده و نیاز به تعمیرات خواهند داشت که هر بازیکن میتواند بخشی از مواد اولیه مورد نیاز را تأمین کند. این مواد اولیه میتواند از بستههای رها شده در طبیعت به دست بیاید یا اینکه به سراغ معادن که بخش جدیدی در این نسخه است کسب شود.
سلاحهای موجود در بازی به مراتب متنوعتر از گذشته هستند که از طیفی گسترده از اسلحهها، نارنجکها و البته سلاحهای سرد را شامل میشود؛ روند آزاد شدن آنها نیز از ابتدا تا اواخر بازی ادامه دارد. گانپلی سلاحهای گرم نسبت به نسخه قبلی ارتقاء قابل توجهی پیدا کرده و این موضوع در کنار استفاده از ویژگیهای کنترلر دوالسنس شکل جدیدی به مبارزات با سلاحهای گرم را داده است. مبارزات فیزیکی نیز همچنان لذت بخش هستند؛ البته این نوع مبارزه بر روی همه دشمنان اثر ندارد و تنها میتوانید آن را بر روی دستهای از دشمنان که زرههای ضعیفتری دارند انجام دهید. همچنین به نظرم در میان سلاحهای سرد، Ghost Blade جذابترین سلاح است چرا که حرکات مبارزهای دیدنی و ضربات سهمگین آن یادآور مجموعه متال گیر رایزینگ هستند.
در این نسخه سه دسته دشمن مختلف در بازی حضور دارد که شامل انسانها، بیتیها و رباتها هستند. اغلب سلاحهای موجود در بازی (اعم از سرد و گرم) بر روی هر سه دسته از این دشمنان اثر گذار هستند اما برخی از آنها به صورت انحصاری برای یک یا دو دسته از دشمنان طراحی شدند. اگر به یاد داشته باشید در نسخه پیشین در صورتی که یک انسان را میکشتید، برای جلوگیری از فرایند تبدیل به نکروسیس و در نهایت Voidout (انفجارهای بسیار عظیم که از شدت بزرگی آن چالهای بزرگ بر روی زمین ایجاد میشد) باید جسد را به کورههای مخصوص منتقل کرده و آن را نابود میکردید. این موضوع به لطف تغییر در مهمات سلاحها تقریبا از بین رفته است چرا که این مهمات تنها باعث بیهوش شدن دشمنان میشود و در نتیجه دیگر خبری از Voidout پس از مبارزه و رها کردن اجساد نیست؛ البته ناگفته نماند که کوجیما به شدت بر روی جزئیات بازی توجه داشته و از این رو برخی از سلاحها به دلیل ماهیتی که دارند توانایی کشتن دشمنان انسانی را دارند و این موضوع در رابط کاربری منوی تجهیزات مشخص است و در صورتی که از این سلاحها برای کشتن دشمنان انسانی خود استفاده کنید و جسد را از بین نبرید باز هم Voidout در انتظار شما خواهد بود. با وجود تمام این آزادیها و جزئیات، اساس بازی همچنان حرکت و رساندن محموله از نقطه الف به نقطه ب است. طولانی بودن بازی (بیش از 30 ساعت) باعث میشود برخی فعالیتها تکراری و خستهکننده شوند، اما داستان پربار و مبارزات خواسته یا ناخواسته، تجربه را برای گیمرها قابل تحمل نگه میدارد.
رویایی بر شنهای بارانی
اگر نگوییم Death Stranding 2: On the Beach بهترین کیفیت بصری را در میان بازیهای نسل نهم دارد، قطعاً میتوان گفت یکی از سه بازی برتر این نسل است. موتور Decima به توسعهدهندگان امکان خلق مناظری خیرهکننده و با جزئیات دقیق را داده است؛ از کوهها و بیابانهای مکزیک گرفته تا مراتع بارانی، جنگلهای سرسبز، کوهستانهای برفی و سواحل استرالیا. کیفیت بافتها و نورپردازی، با دقت مثالزدنی، تجربهای بسیار واقعگرایانه و چشمنواز خلق میکند. افکتهای محیطی بازی به شدت طبیعی و پویا هستند. باران تایمفال (Timefall) نه تنها زیبایی بصری دارد، بلکه جزئیات را هم تحت تأثیر قرار میدهند؛ به عنوان مثال روند رشد و خشک شدن گیاهان را تحت تأثیر قرار گرفته و وسایل نقلیهای که زیر باران حرکت میکنند، به مرور اثرات زنگ زدگی بر روی آن ظاهر میشود. به لطف استفاده از جدیدترین تکنولوژیهای اسکن و ضبط حرکات بازیگران در کنار مهارت بالا آنها در ایفای نقشها، شاهد انیمیشنهای فوق العاده طبیعی شخصیتها و البته جزئیات بالا در لباسهای آنها هستیم. جزئیاتی از این دست نشان از دقت و ریزبینی فوقالعاده تیم سازنده دارد.
حال آنچه که تجربه قدم زدن در چنین محیطی را دو چندان لذت بخشتر میکند، شنیدن یک موسیقی جذاب است. ایده موفقی که کوجیما در نسخه قبلی پیاده کرد؛ اکنون بار دیگر در دث استرندینگ 2 هم شاهد حضور این ساز و کار هستیم. پس از مبارزات سخت یا در مسیرهای طولانی، موسیقی آرامشبخشی از هنرمندان بزرگ پخش میشود و حس سفر و کاوش را دو چندان میکند. تنها ایراد کوچک این سیستم، زمانبندی پخش موسیقی است؛ چرا که اگر با وسیله نقلیه سفر کنید، به دلیل سرعت پیمایش بیشتر و البته رسیدن به مقصد در زمان کوتاهتر بخش زیادی از موسیقی را از دست خواهید داد.
از نظر فنی، بازی بسیار پایدار است و در تجربه شخصی هیچ باگی مشاهده نکردم. اجرای این بازی بر روی کنسول PS5 آن هم با چنین کیفیت گرافیکی شاهکار به حساب میآید، همچنین در کنسول PS5 امکان انتخاب بین دو حالت اجرایی Quality و Performance وجود دارد؛ در حالت Quality جزئیات به حداکثر میرسد اما نرخ فریم را به 30 محدود خواهد شد، در حالی که حالت Performanceنرخ فریم 60 را ارائه میکند ولی در مقابل جزئیات کمی کاهش مییابد. قطعاً اجرای بازی روی پلتفرم PC با نرخ فریم آزاد میتواند جلوههای بصری بینظیری خلق کند و استانداردی تازه برای گرافیک ایجاد نماید.
همچنین سرورهای بازی نیز پایدار هستند و اتصال بازیکنان برای اشتراکگذاری سازهها و تجهیزات به خوبی حفظ میشود؛ این موضوع بخش مهمی از تجربه آنلاین را تضمین میکند. از طرف دیگر، رابط کاربری کمی جای پیشرفت دارد. در درجه اول این رابط کاربری کمی قدیمی به نظر میرسد. رابط کاربری ترمینال سازههای APAC تغییرات زیادی نسبت به گذشته نداشته است و مشکل چندانی هم ندارد؛ اما ترمینال حلقه هوشمند به خصوص با وجود منوهای تو در تو در کمی ناخوشایند به نظر میرسد؛ همچنین سیستم مسیریابی نقشه هم میتوانست کارآمدتر و کاربرپسندتر باشد.