به طور کلی سال ۲۰۲۵ میلادی را میتوان سال تحول و بازگشت شگفتیها در دنیای بازیها دانست. پس از سالهای نسبتا گذرا، اکنون شاهد عرضه آثاری هستیم که نه تنها از نظر گرافیک و گیمپلی، بلکه از نظر روایت داستان و نوآوری، تجربهای بهیادماندنی برای گیمرها رقم زدهاند. به خصوص این موضوع در بازیهای مستقل نمود بیشتریی پیدا کرده است. در این مقاله، تحریریه کریتیکلنز فهرستی از پنج بازی برتر سال ۲۰۲۵ را گردآوری کرده است؛ عناوینی که هرکدام به نحوی نشاندهنده پیشرفت صنعت بازی و تأثیرگذاری آن بر تجربه مخاطبان هستند. با کریتیکلنز همراه باشید تا با این شاهکارها بیشتر آشنا شویم.
1- بازی Clair Obscur: Expedition 33

سالهاست که بازیها نهتنها سرگرمی، بلکه تجربهای فراتر از واقعیت را به ما هدیه میدهند؛ اما تنها تعداد محدودی از آنها موفق شدهاند حس اکتشاف، ماجراجویی و درگیری احساسی را با عمقی واقعی به بازیکن منتقل کنند. بازی Clair Obscur: Expedition 33 یکی از همان آثار نادر است؛ بازیای که شاید سالها نمونهای مشابهش را نبینیم (حداقل برای من).
بازی Expedition 33 در سادگی ظاهری خود، اثری پر از پیچوخم، لایههای عمیق و قابلیت تکرار بالاست. این بازی با بازگرداندن یک سیستم قدیمی و نسبتاً غیرمحبوب، یعنی مبارزات نوبتی (Turn-based) و ارائهی آن به شکلی خلاقانه و مدرن، تجربهای قابل لمس و احساسی خلق میکند. مبارزات نوبتی بازی نهتنها برای طرفداران قدیمی این سبک جذاب است؛ بلکه حتی بازیکنانی که پیشتر علاقهای به این نوع گیمپلی نداشتند را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. تحولی که معمولاً فقط از بازیهای بزرگ و پرسابقه انتظار میرود.
استودیوی تازهکار Sandfall با نخستین اثر خود، جسارتی تحسینبرانگیز از خود نشان داده است. آغاز بازی (پرو لوگ) به شکلی طراحی شده که بازیکن از همان دقایق ابتدایی کاملاً درگیر دنیای آن میشود. نحوهی ورود به جهانی به این وسعت، بدون مقدمهچینیهای خستهکننده، یکی از درخشانترین بخشهای تجربه Expedition 33 است؛ آنقدر تأثیرگذار که بهسختی میتوان دسته بازی را کنار گذاشت.
لحظات تلخ، شیرین و حماسی بازی با کارگردانی و نویسندگی دقیق و حسابشدهای همراه شدهاند. شخصیتپردازی قوی و ویساکتینگ تأثیرگذار، به کاراکترها روحی زنده و باورپذیر میبخشد؛ بهطوری که میانپردهها و تعاملات شخصیتها هرگز خستهکننده نمیشوند. حتی اگر داستان، دنیاسازی یا سیستم نقشآفرینی Expedition 33 در ابتدا شما را کاملاً مجذوب نکند، موسیقی فوقالعادهی بازی بدون شک تأثیری ماندگار خواهد گذاشت و ارزش تجربه آن را دوچندان میکند.
البته Expedition 33 بینقص نیست و ایراداتی گاه آزاردهنده در بخشهای مختلف آن دیده میشود؛ اما نقاط قوت بازی آنقدر پررنگ و تأثیرگذار هستند که این ضعفها در تجربه کلی چندان به چشم نمیآیند. بخش داستانی بازی بهقدری گسترده و غنی طراحی شده که امکان تجربه چندباره آن در حالت New Game Plus وجود دارد و همچنان میتوان لذت و تازگی تجربهی بار اول را احساس کرد. دنیای بازی حتی پس از ساعتها گشتوگذار، باز هم بازیکن را به کشف بیشتر ترغیب میکند.
در سالی که بازیهای متعددی با ایدههای جسورانه و تلاش برای فاصله گرفتن از کلیشهها منتشر شدند، بازی Clair Obscur: Expedition 33 موفق میشود با ترکیب هوشمندانه روایت، گیمپلی و احساس، جایگاه ویژهای میان آنها پیدا کند. این بازی نه صرفاً بهخاطر جسارت، بلکه بهدلیل اجرای دقیق و تأثیرگذاری که از این جسارت به دست میآورد، به اثری متمایز تبدیل میشود؛ تجربهای که آن را شایسته عنوان بهترین بازی سال از نگاه تحریریه میکند.
در نهایت، اگر طرفدار این بازی هستید، به شما تبریک میگویم؛ و اگر هنوز فرصت تجربه آن را نداشتهاید یا فکر میکنید این سبک مناسب شما نیست، دستکم یک بار این شانس را به خود بدهید. شاید Expedition 33 بهطور کامل شما را به وجد نیاورد وامید وارتان نکند، اما تجربهای ارائه میدهد که هرگز ناامیدکننده نخواهد بود و تا مدتها در ذهن باقی میماند.
2- بازی Death Stranding 2: On the Beach

دنباله اثر اخیر هیدئو کوجیما، یعنی Death Stranding، بیش از آنکه تنها یک ادامه مستقیم بر نسخه اول باشد، بازتعریفی عمیقتر از ایدههایی است که کوجیما پیشتر بذر آنها را کاشته بود. بازی همچنان حول محور بقا، ارتباط و تلاش انسان برای معنا دادن به جهانی میچرخد که در اثر اتفاقاتی فروپاشیده و روح مرگ در جایجای آن رخنه کرده است. این بار در Death Stranding 2: On the Beach شاهد روایتی شخصیتر، تاریکتر و در عین حال انسانیتر از سم (Sam) هستیم؛ سمی که روزگاری تنها یک پیک حامل بار بود و حالا خود به حامل خاطرات، زخمها و تصمیمهایی تبدیل شده که مسیر تازهای را برای او تعریف میکنند. پیامد حرکت رو به جلو در این مسیر، فراتر از یک سفر ساده در امتداد نقشه بازی خواهد بود. بازی Death Stranding 2: On the Beach با حفظ هسته اصلی گیمپلی و در عین حال اعمال اصلاحات هوشمندانه بر مشکلات نسخه اولیه، عنوانی عامه پسندتر و پختهتر را ارائه میدهد. در این بازی شاهد آزادی عملکردی فوقالعاده بالا، داستانی عمیق و روایتی تعاملی هستیم که طی مأموریتهایی پرچالش برای مخاطب بازگو میشود.
اکنون بازی بهتر از قبل میداند چه زمانی باید بازیکن را در سکوت رها کند و چه زمانی با یک موقعیت پرتنش یا تصمیمی اخلاقی، او را وادار به مکث و تأمل سازد. این تعادل دقیق میان ریتم آرام و لحظات بحرانی، یکی از مهمترین دلایل تأثیرگذاری نسخه دوم است. در کنار این موارد، کیفیت فوقالعاده بصری بازی، در کنار موسیقیهای متن احساسی و صحنههای هنری، باعث شده تا با تعریف سطح تازهای از استاندارد در صنعت بازی سازی روبهرو باشیم. طراحی هنری، نورپردازی و موسیقی، همگی در راستای خلق حس تنهایی، امید و اضطراب حرکت میکنند و بهندرت به عناصری تزئینی تبدیل میشوند. بازی میخواهد دیده و شنیده شود، اما مهمتر از آن، میخواهد احساس شود. انتخاب بازی Death Stranding 2: On the Beach به عنوان دومین بازی برتر سال، نه به خاطر بینقص بودن آن، بلکه به دلیل پختگی و جسارتش در متفاوت بودن است. در سالهایی که اغلب بازیها به دنبال ساختن حاشیهای امن و کنار گذاشتن ریسکپذیری بودند، کوجیما با این اثر بار دیگر یادآوری میکند که بازیهای ویدئویی میتوانند فراتر از تکرار یک فرمول اثباتشده باشند و احساسات انسانی را به شکلی هنری و ماندگار روایت کنند.
3-بازی Hades II

بازی Hades II یکی از برجستهترین و بحثبرانگیزترین عناوین سال است که توانسته توجه منتقدان و گیمرها را بهعنوان یکی از کاندیداهای جدی بهترین بازی سال به خود جلب کند. این اثر که توسط استودیوی خوشنام Supergiant Games ساخته شده، دنبالهای مستقیم بر بازی تحسینشده Hades محسوب میشود و با حفظ هویت اصلی نسخه اول، تجربهای عمیقتر، جاهطلبانهتر و پختهتر را ارائه میدهد.
در بازی Hades II بازیکن در نقش ملینوئه، شاهدخت جادوگر دنیای زیرین و خواهر زاگرئوس، قرار میگیرد. اینبار داستان بازی تمرکز بیشتری بر جادو، سرنوشت و نبرد با نیروهایی فراتر از خدایان المپ دارد. روایت بازی همچون نسخه اول، بهصورت تدریجی و در دل گیمپلی پیش میرود و با دیالوگهای هوشمندانه، شخصیتپردازی قوی و انتخابهای داستانی معنادار، بازیکن را بهشکل عجیبی درگیر میکند.
از نظر گیمپلی، Hades II همچنان بر پایه ساختار روگلایک بنا شده، اما تنوع سلاحها، تواناییها و سیستمهای ارتقا بهطور محسوسی گسترش یافته است. اضافه شدن جادوهای قابلکنترل، ترکیب مهارتها و تغییر ریتم مبارزات باعث شده تجربه بازی تازه و غیرتکراری باقی بماند. شکست خوردن، برخلاف بسیاری از بازیها، نهتنها آزاردهنده نیست بلکه بخشی جذاب از روند پیشرفت بهحساب میآید.
طراحی هنری بازی یکی از نقاط قوت اصلی آن است. سبک بصری دستساز، رنگبندی جسورانه و انیمیشنهای روان، هویت منحصربهفرد Supergiant Games را بهخوبی نمایش میدهد. موسیقی و صداگذاری نیز نقش مهمی در فضاسازی دارند و بهخصوص قطعات موسیقی حماسی، حس مبارزه با نیروهای اسطورهای را تقویت میکنند.
بازی Hades II نشان میدهد که چگونه میتوان بدون از دست دادن اصالت، یک دنباله موفق ساخت. این بازی نهتنها طرفداران نسخه اول را راضی میکند، بلکه استانداردهای بالاتری برای بازیهای مستقل داستانمحور تعیین میکند. با توجه به کیفیت بالا در روایت، گیمپلی و طراحی هنری، حضور Hades II در فهرست بهترین بازیهای سال کاملاً شایسته و قابلدفاع است.
4-بازی Kingdom Come: Deliverance 2

وقتی صحبت از بازیهای نقشآفرینی به میان میآید، اغلب ذهنها به سمت اژدها، جادو و قهرمانان شکستناپذیر میرود؛ اما Kingdom Come: Deliverance 2 دقیقاً در نقطهی مقابل این کلیشهها ایستاده است. سبک جسورانه و کمنظیر این اثر، باعث شده تا Kingdom Come: Deliverance 2 شایسته جایگاه چهارم در این لیست باشد. استودیو Warhorse با این دنباله ثابت کرد که برای ساخت یک شاهکار، نیازی به جادو نیست؛ بلکه دقت تاریخی و عمق مکانیکها میتوانند جادویی بزرگتر خلق کند.
در دنیایی که بازیهای مدرن اغلب تمایل دارند تا دست مخاطب را بگیرند و او را به سرعت به یک قهرمان تبدیل کنند، بازی Kingdom Come: Deliverance 2 بازیکن را در نقش Henry قرار میدهد. مردی جوان که در ابتدا حتی بلد نیست شمشیر را درست در دست بگیرد یا متنی ساده را بخواند. این عنوان به مخاطب اجازه میدهد تا ضعیف بودن و سختی را حس کند تا وقتی به قدرت رسید، آن حس قدرت لذتبخش و حقیقی باشد. این مسیر تکامل، از هنری آهنگر زاده تا یک دیپلمات سیاسی، یک سیر ملموس و حماسی است.
عنوان Kingdom Come: Deliverance 2 تشنه واقعگرایی است. مکانیکهایی همچون گرسنگی، تمیزی لباسها، آسیبهای واقعگرایانه و غیره، عمق نقشآفرینی بازی را چندین برابر کرده و تجربهای گیرا را به ارمغان آورده است؛ یک ماجراجویی غوطهور کننده که کمتر رقیبی در دنیای ویدئوگیم دارد.
سیستم مبارزات تکاملیافته بازی به نسبت نسخه قبل، ثابت میکند که این اثر صرفاً یک دنباله ساده برای ادامه داستان نیست؛ این عنوان، نقطه کمال مکانیکهای کمنظیر مبارزات نسخه پیشین است. نسخه دوم با اصلاح برخی ایرادات به ویژه در سلاحهای سنگین و کمانها، تجربهای بینقص و بیرحمانه از مبارزات خونین قرونوسطایی را به ارمغان آورده است.
دنیای پویا و جلوههای بصری خیرهکننده Kingdom Come: Deliverance 2 تجربهای چشمنواز را خلق میکنند که گذران وقت در آن، به تنهایی تجربهای لذتبخش تلقی میشود. بخش صوتی نیز درست مانند جنبه بصری، به ایجاد تجربهای غوطهور کننده و گیرا و ایجاد شخصیتهایی بهیادماندنی یاری میکند. طنز منحصربهفرد بازی، موجب میشود تا مخاطب بیش از پیش با شخصیتهای دوست داشتنی بازی ارتباط بگیرد.
اثر Kingdom Come: Deliverance 2 فقط یک بازی نیست؛ بلکه یک ماشین زمان است. این عنوان به واسطه وفاداری به ریشههای تاریخی و نویسندگی عالی، به ما ثابت میکند که گاهی بزرگترین ماجراجویی نه در سرزمینهای خیالی، بلکه در دل واقعیتهای سخت و خاکآلود تاریخ نهفته است.
5-بازی Hollow Knight: Silksong

زمانی که سال 2017 اولین نسخه از بازی Hollow Knight منتشر شد، هیچکس فکرش را نمیکرد که این بازی به یکی از مهمترین مجموعهها در بازیهای ویدئویی تبدیل شود. موفقیت اولین نسخه از این سری باعث شد تا تیم سازنده به فکر ساخت نسخههای جدید بیافتد. نسخههای فرعی به عنوان بسته الحاقی به صورت پراکنده برای ادامه نسخه اول ساخته شدند؛ اما تیم سازنده یعنی استودیوی Team Cherry تمام مدت روی سناریوی بازی جدید و خلق یک ادامه واقعی تمرکز داشتهاند.
سرانجام در سال جاری جدیدترین نسخه از این مجموعه با نام Hollow Knight: Silksong تولید و منتشر شد و نشان داد که موفقیت نسخه قبلی نه تنها شانس نبوده، بلکه تماما از مهارت خلاقیت تیم سازنده سرچشمه گرفته است. بازی Silksong ترکیبی از زیر ژانر شکل گرفته است که شالوده اصلی آن را میتوانیم یک اثر مترویدوانیایی قلمداد کنیم. بازی سخت، پرچالش و بسیار بزرگ است. دالانها و مراحل مختلفی در بازی وجود دارند که همه آنها میتوانند چه در ابتدای بازی و چه در انتهای آن قابل رفت آمد باشد. بازی Hollow Knight به داشتن گیمپلی سخت و طاقت فرسا مشهور بوده و Silksong این سنت را همچنان حفظ کرده است. همچنین بازی از نظر سختی با ساختههای میازاکی در حال رقابت است.
با این وجود سختی منطقی و گیمپلی روان باعث شده تا انجام بازی و مردن حتی به دفعات برای مخاطب دلچسب باشد و عطش مخاطب را برای ادامه چند برابر میکند. به مانند نسخه اول محیطها، زیبا بزرگ و از نظر بصری بسیار چشم نواز هستند. حتی مراحل فرعی نیز چالشهای مخصوص به خودش را دارد که باعث شده تا Silksong ترکیبی از مراحل خطی، اما با پازلهای مختلف که حل کردن هر کدام از آنها لذت و هیجان خاص خودش را دارد. کسب مهارت در Silksong به شکلی است که نه تنها شخصیت اصلی در طول بازی ارتقا پیدا میکند؛ بلکه مخاطبی که کنترلر را در دست دارد نیز از نظر ذهنی به مهارتهای خاصی دست پیدا میکند.
در واقع ارتقا مهارت در Silksong نه تنها در بطن گیملی شکل میگیرد بلکه بازیباز را نیز تحت تاثیر قرار داده و به مرور این احسسا را میکند که در کلیه امور بازی حرفهای و خودش به یک شوالیه تبدیل شده است. این حس متقابل جوهر اصلی بازی است و هدف تیم سازنده هم دقیقا همین مورد بود که به آن دست پیدا کردهاند. بدون شک بازی Hollow Knight: Silksong به واسطه قابلیتها و ویژگیهایی که داد میتواند به یکی از کاندیدهای اصلی ما برای انتخاب بهترین بازی سال تبدیل شود.
سال ۲۰۲۵ نشان داد که صنعت بازیهای ویدیویی همچنان پرانرژی و خلاق است. از سفرهای پررمزوراز در Clair Obscur: Expedition 33 تا تجربه عمیق و متفاوت Death Stranding 2: On the Beach و هیجان بیپایان Hades II، هر بازی حاضر در فهرست کریتیکلنز دلیلی است برای امیدواری به آینده این صنعت. چه طرفدار روایتهای حماسی باشید و چه علاقهمند به چالشهای فکری و گیمپلی خلاقانه، سال ۲۰۲۵ تجربهای فراموشنشدنی برای شما رقم زده است. بیشک، این عناوین تنها آغاز مسیر پرهیجان دنیای بازیها در سالهای پیش رو هستند.
