استودیو Bloober Team را میتوان از آن دسته توسعه دهندگان کمتر شناختهشده در عرصه ژانر ترس و وحشت دانست. گرچه بلوبر تیم، آثار متعددی از جمله The Medium, Blair Witch و Layers of Fear را در کارنامه خود دارد و پیشتر ثابت کرده که توانایی خلق آثاری خاص و متمایز را دارا است؛ اما پس از توسعه و عرضه موفق نسخه بازسازی شده Silent Hill 2 بود که این استودیو درخشید و بیش از پیش شناخته شد. پس از این دستاورد بزرگ، انتظارات از این توسعه دهنده بسیار بالا رفته بود، نهایتا بلوبر تیم در اواخر سال ۲۰۲۴ از جدیدترین دستپخت خود یعنی Cronos: The New Dawn پرده برداشت و یک سال بعد، این اثر برای پلتفرمهای پیسی و نسل نهم منتشر شد. اما آیا این اثر، انتظارات بالا از این توسعه دهنده را برآورده میکند؟ در ادامه با کریتیکلنز همراه باشید تا ببینیم Cronos: The New Dawn، چه چیزی در چنته دارد.
طلوع امید از دل ویرانه
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین و پس از حدود ۲۵ ساعت تجربه روی پلتفرم PlayStation 5 انجام شده است.

گاهی زمان، زخمها را التیام نمیبخشد
داستان بازی Cronos: The New Dawn با صحنهای از هشیارشدن شخصیت اصلی بازی، موسوم به Traveler، برای انجام یک ماموریت از سوی گروهی مرموز به نام The Collective آغاز میشود. شخصیت اسرار آمیز داستان، پس از گذراندن آزمون بازخورد غریزی، پا به شهری پساآخرالزمانی در کشور لهستان میگذارد که به نظر میرسد به واسطه یک پاندمی، عاری از هرگونه حیات شده است. ماموریت اصلی او، یافتن علت وقوع این حادثه بوده و برای این کار، بایستی رد پای جانشینان پیشین خود را دنبال نموده تا به سرنخهایی جدید دست یابد.
در طول این ماموریت، شخصیت بینام و مرموز بازی، از طریق شکافهایی ایجاد شده در فضا و زمان توسط اعضای اسبق Collective، به گذشته سفر میکند تا ضمن مشاهده و بررسی محیطی حوادث، اشخاصی مهم در رابطه با این حادثه را نجات دهد. گرچه واژه نجات، شاید مقداری غلط برانداز باشد. در واقع Traveler با استخراج هویت، خاطرات و ماهیت وجود این اشخاص و ساخت یک شبکه ذهنی مشترک (Hive Mind) سعی بر این دارد که به ماهیت فجایع رخ داده در ویرانههای New Dawn پی ببرد.
اما در طول این ماموریت، پروتاگونیست بازی، که به نوعی عاری از هر گونه انسانیت و احساسات است؛ با سوالاتی در رابطه با ماهیت ماموریت خود و واقعیت اتفاقات رخ داده مواجه میشود.
پیشزمینه داستانی بازی، از همان لحظه ابتدایی کنجکاوی مخاطب را برانگیخته میکند. بازیکن همواره به دنبال پاسخ پرسشهایی در رابطه با حقیقت میگردد و داستان بازی، با پاسخ دادن به این سوالات به شیوهای مرموز، بیش از پیش محاطب را کنجکاو میکند؛ تا اینکه در نهایت، به دنبال چندین پیچش داستانی تامل برانگیز، واقعیت تا حدی برملا شده و بازیکن را شکفتزده میکند. گرچه، همانگونه که بیان شد، پاسخ سوالات مخاطب تا حدی افشا میشوند. برخی سوالات اساسی، همچنان پس از اتمام داستان بیپاسخ باقی میمانند. مشکلی که بیشتر به روایت بازی بازمیگردد.
به لحاظ روایت، Cronos: The New Dawn سیر داستانی نسبتا یکنواخت، اما در عین حال، کنجکاو کننده را طی میکند؛ تا اینکه در بخشهای پایانی بازی، با رخداد چندین پیچش داستانی، داستان به اوج خود میرسد. اما متاسفانه، پس از پیچشهای داستانی مذکور، مسیر داستان به کل عوض شده و بیشتر از اینکه به پاسخ سوالات بازیکن در مورد ماهیت وقایع اصلی جهان بازی پرداخته شود، به جنبه شخصیتر و ماهیت برخی شخصیتها پرداخته میشود. این تغییر روند داستان، صرفا اتفاق بدی نیست، چرا که کمک شایانی به بهبود شخصیت پردازی نموده است، اما در پی این تغییر رویکرد روایت، برخی جنبههای مهم داستان، کاملا بیپاسخ باقی ماندهاند و داستان تک وجهی شده است. در نهایت، گرچه داستان بازی با سه پایان مختلف به اننهای راه خود میرسد، اما همچنان پایانی شایسته برای چنین زمینهسازی کمنظیر داستان به شمار نمیرود، پس از اتمام ماجراجویی در New Dawn، بازیکن همچنان توقع دارد که داستان ادامه داشته باشد و سوالات او پاسخ داده شوند، اما این اتفاق هیجگاه رخ نمیدهد.
این اثر، برای روایت برخی اتفاقات مهم و پیشزمینه داستانی شخصیتها، به روایت محیطی بسنده میکند و عموما برای درک بهتر داستان، مطالعه صفحات متعدد پراکنده در محیط بازی نیاز است. اما حتی با یافتن و مطالعه تمامی این مقالات، اطلاعات مفیدی در رابطه با سوالات اساسی مطرح شده، دستگیر مخاطب نمیشود.
نقد و بررسی بازی Silent Hill 2
در انتها، دو پایان از سه پایان داستان بازی، در اولین تجربه قابل دریافت هستند و پایان سوم، که به «پایان حقیقی» یا True Ending موسوم است، ملزم به اتمام حالت New Game+ خواهد بود. وجود این حالت و مهمتر از آن، پایان سوم، ارزش تجربه دوباره بازی را به طرز قابل توجهی بالا برده است؛ گرچه برخلاف آثاری همچون سری سایلنت هیل که در حالت نیوگیم پلاس تغییراتی اساسی در گیمپلی و داستان ایجاد میشوند، تنها تفاوت نیو گیم پلاس در عنوان Cronos: The New Dawn به یک کاتسین متفاوت چند دقیقهای در پایان بازی ختم میشود.

سنگین، کند و استرسزا
بلافاصله پس از قدم گذاشتن به ویرانههای New Dawn، مخاطب با سیستم کرفتینگ، آیتمهای ساده جهت بقا و مهمتر از همه، اولین دشمن بازی روبرو میشود. دشمنان بازی در واقع انسانهایی هستند که توسط یک بیماری ناشناخته، به موجوداتی زمخت و بدشکل، موسوم به Orphan یا یتیم تبدیل شدهاند.
به طور کلی، گیمپلی بازی Cronos: The New Dawn شدیدا بر پایه المان بقا نهاده شده است. مهمترین فاکتور این اثر برای ارائه یک تجربه بقا تمام عیار بسیار ساده است؛ این عنوان فاقد درجه سختی قابل گزینش بوده و به طور کلی دارای سختی بالاتری از آثار مشابه است. مهمات و منابع نایاب هستند، نابود کردن دشمنان گاها هیچگونه پاداشی به بازیکن نمیدهد و مدیریت فضای ذخیره سازی آیتمها به واسطه فضای کم Inventory بسیار چالش برانگیز است. ساختن آیتمها واجب و استفاده بهینه از آنها حیاتی است، چرا که در صورت اتمام منابع، رد کردن آن مرحله عملا غیر ممکن میشود.
شاید این سوال پیش بیاید که چرا چنین اتفاقی رخ میدهد؟ بایستی راه دیگری برای پیشبرد مراحل وجود داشته باشد تا از این اتفاق جلوگیری شود.
معمولا در چنین عناوینی راههای دیگری برای مبارزه وجود دارند که کاملا بر مهارت بازیکن تکیه میکنند. برای مثال، در The Callisto Protocol که اثری تقریبا مشابه است، امکان شکست دادن سرسختترین دشمنان، صرفا با استفاده از یک سلاح گرم ابتدایی وجود دارد؛ این سلاح دوام نامحدودی دارد و میتوان گفت که راه فراری برای چنین تنگناهایی است. در نتیجه، بازیکن صرفا با تکیه بر مهارت خود، میتواند ضربات دشمنان را دفع کرده و آنها را شکست دهد.
اما قضیه Cronos: The New Dawn فرق میکند. در برهه اول، این اثر تمرکز بیشتری روی مبارزات دورادور و با سلاحهای سرد دارد. هیچ سلاح گرمی در بازی وجود ندارد و ضربات تن به تن، تنها راه آسیب زدن به دشمنان از نزدیک هستند. این ضربات، آسیب بسیار ناچیزی وارد میکنند و مهمتر از آن، هیچگونه مکانیکی برای جا خالی دادن یا دفع حملات دشمنان در سیستم مبارزات بازی گنجانده نشده است. در نهایت، حتی در صورت استفاده از این تکنیک، به واسطه کندی بیش از اندازه مبارزات، بازیکن به طور حتمی آسیب خواهد دید و مبارزه با دشمنان سرسختتر را کاملا غیر ممکن خواهد بود.
معرفی و بررسی ماد Silent Hill 2: Enhanced Edition
نتیجه ترکیب دشمنان جانسخت، مهمات ناچیز، نبود سلاحهای گرم و کند بودن بیش از حد شخصیت اصلی، لحظاتی را خلق میکند که گرچه پرتنش، اما گاهی آزاردهنده هستند.
در رابطه با سلاحهای سرد، باید خاطر نشان کرد که گرچه تنوع اسلحهها چندان بالا نیست، اما قابلیت ارتقا آنها و حالتهای شلیک مختلف هر سلاح، استفاده از اسلحهها را به تجربهای لذتبخش تبدیل کرده است. هر سلاح، به طور پیشفرض دارای دو حالت شلیک است، حالت عادی و شارژ شده؛ همانطور که از نامش پیداست، حالت شارژ شده آسیب به مراتب بالاتری را وارد میکند، اما به واسطه بی دفاع گذاشتن بازیکن در حین شارژ شدن اسلحه، خطر آسیب را تا حدی بالا میبرد. از طرفی حالت شلیک ساده، آسیب کمتری وارد میکند و مناسب اوقاتی بوده که دشمن بیش از اندازه نزدیک شده و در حال حمله است. ارتقاهای متعددی برای جنبههای مختلف هر سلاح نیز در نظر گرفته شده، به طور مثال، امکان ارتقا آسیب وارد شده، سرعت شلیک و سرعت شارژ شدن، تعدادی از ارتقاهای موجود برای هر سلاح هستند. ارتقا نیز با جمع آوری واحدی موسوم به انرژی و فروش برخی آیتمهای خاص ممکن میگردد.
اتاقهای امن، از دیگر مکانیکهای Cronos: The New Dawn هستند که به بهبود جنبه بقا و تجربه کلی بازیکن، کمک بسازیی کرده است.گرچه این اثر از چکپوینتها و ذخیرهسازی خودکار پشتیبانی میکند، اما فاصله زیاد بین آنها، موجب ایجاد چالش مضاعف شده است. بنابراین، اتاقهای امن در نقاطی خاص قرار گرفتهاند که امکان ذخیره سازی بازی و ارتقا را مهیا میسازند. فاصله این اماکن از یکدیگر کاملا معقول و متعادل است و به ندرت بازیکن مجبور به انجام دوباره مسیرهای چالش برانگیز و طولانی در طول ماجراجویی خود میشود.
گرچه لول دیزاین این عنوان به لحاظ متعادل سازی، عملکرد خوبی دارد، اما به لحاظ تنوع و پیچیدگی، حرفی برای گفتن ندارد. مراحل Cronos: The New Dawn، مسیرهای مستقیم و خطی را دنبال میکنند؛ اماکن فرعی که پاداشهایی در خود گنجاندهاند به ندرت یافت میشوند و معمولا یک یا دو اتاق کوچک هستند و به ایجاد تنوع و پیچیدگی در مسیرهای بازی یاری نمیکنند.
در نهایت، گیمپلی Cronos: The New Dawn، خوب است، اما عالی نیست. بلوبر تیم به راحتی میتوانست با بهرهگیری از پتانسیل بالای این بازی و تجربه پیشین خود در آثار قبلی، تجربهای به مراتب بهتر را خلق نماید یا حداقل برخی جوانب آنرا بهبود بخشد.

بروتالیسم و زیباییهای آن
مانند بسیاری از آثاری که این روزها پا به عرصه ویدئوگیم میگذارند، Cronos: The New Dawn نیز با یکی از بهترین موتور های بازیسازی به لحاظ بصری، اما در عین حال، بدترین در زمینه بهینهسازی توسعه یافته است. موتور گرافیکی Unreal Engine 5 تجربه بصری خارقالعادهای را ایجاد نموده که در هر لحظه بازیکن را مبهوت زیبایی در دل ویرانههای New Dawn میکند. اما تاوان این زیبایی، نقصهایی فجیع در زمینه بهینهسازی است.
این اثر روی کنسول PlayStation 5، دارای دو حالت گرافیکی است که یکی نرخ فریم بالاتر و وضوح کمتر و دیگری نرخ فریم کمتر و وضوح بالاتر را هدف قرار میدهد. اما در عین حال، هر دو حالت دچار افت فریمهای شدید و تفاوتی ناچیز در کیفیت بصری هستند. در حالت Performance، نرخ فریم بازی گاهی از ۶۰ به مقدار فاجعهبار ۳۰ فریم بر ثانیه افت میکند و در حالت Quality، این افت به مقادیری غیر قابل بازی میرسد. حتی روی پلتفرم PC و سیستمهای بالارده، امکان دستیابی به نرخ فریم پایدار تقریبا غیر ممکن است. در نهایت، این اثر نیز قربانی Unreal Engine 5 و بهینهسازی ضعیف آن شده است.
از منظر طراحی هنری، بازی Cronos: The New Dawn با استایل هنری چشم نواز، ایرادات فنی را تا حدی کنار میزند. این عنوان در شهر تخیلی New Dawn در کشور لهستان رخ میدهد و به همین خاطر، مناطق مختلف بازی با استفاده از معماری بروتالیسم و رنگهای سرد و دلگیر کننده خلق شدهاند. ترکیب این موارد با داستان تاریک و مهمتر از آن، سبک وحشت و بقا، تجربهای خارقالعاده را خلق نموده، تجربهای که حداقل از منظر بصری، مدتها در خاطر مخاطب خواهد ماند.

قلب تپندهی اتمسفر
طراحی صدا نقشی کلیدی در انتقال ترس در آثار وحشت و بیا ایفا میکند. عنوان Cronos: The New Dawn، از این مورد به خوبی استفاده کرده و با ترکیب آن با گیمپلی چالشبرانگیز، موجب ایجاد تجربهای عالی شده است. کوچکترین صدا بایستی مورد توجه قرار بگیرد، چرا که لحظهای غفلت در شهر بیرحم New Dawn، میتواند نتیجه مایوس کنندهای داشته باشد. بازیکن میتواند به سادگی و با توجه به صداهای اطراف، پیش از آنکه شگفتزده شده و موجب هدر رفتن مهمات شود، دشمن را غافلگیر سازد. ترکیب طراحی صدا دربرگیرنده با جلوههای صوتی با کیفیت سلاحها و انفجارها جذابیت پرسه زدن در مخروبههای سرد و تاریک New Dawn را دو چندان کرده است.
موسیقی این اثر نیز جای تحسین دارد. موسیقی Cronos: The New Dawn به خوبی با بستر و طراحی بصری بازی همخوانی دارد و به عنوان آخرین تکه پازل، موجب خلق دنیایی گیرا و وهمآلود گشته است. موسیقی این اثر، توسط هنرمند لهستانی، Arkadiusz Reikowski خلق شده که پیشتر وظیفه ساخت موسیقی متن سایر عناوین Bloober Team و قطعاتی برای بازی Ghostrunner 2 را بر عهده داشته است. مشابه سایر آثار این هنرمند، موسیقی Cronos: The New Dawn نیز با چاشنی موسیقی الکترونیک همراه است و جانی تازه به دنیای بیرحم و دلهرهآور این اثر بخشیده است.
صداگذاری این اثر نیز به خوبی انجام شده است. صدای خشک و بیروح شخصیت Traveler، بازتابی از شخصیت عاری از احساس او است و به مرور، هنگامی که او با حقیقت روبرو میشود، احساسات به آوای او بازمیگردند. باقی شخصیتها نیز از این قائده مستثنی نیستند. هر شخصیت با دقت و احساسات تمام صداگذاری شده و به خوبی هویت آنها را به تصویر میکشد. هویتی که در آن ترس از مرگ، به وضوح دیده و شنیده میشود.
