صنعت گیم بزرگ و متشکل از ژانرهای گوناگون است. هر گیمری باتوجه به سلایق و نیازها به سراغ ژانر موردنظر خود میرود و توسعه دهندگان با درنظر گرفتن شرایط بازار و انتظارات گیمرها دست به توسعه بازیها میزنند. هزینه بسیار بالای بازیها موجب شده تا ریسکپذیری درکارشان رنگ باخته و رویکرد محافظهکارانه درنظرگرفته شده و محصولی عامهپسند تحویل مخاطب داده شود تا منجر به فروش نسخههای بیشتری شود تا درنهایت هزینه برای سرمایهگذار توجیه بماند.بازیهای مستقل ژانر واکینگ سیمولاتور به علت سادگی و کوتاهی گیمپلی هزینه تولید را پایینتر میآورند. این سادگی به این معنا است که توسعه دهنده بایستی توجه و تمرکز خود را روی مواردی مانند داستان و اکتشاف قرار دهد.
بازی Caligo در سپتامبر ۲۰۱۷ توسط استودیو Krealit راهی رایانههای شخصی شد. حال پس از گذشت حدود ۸ سال تصمیم برآن شده تا این عنوان برای کنسولها نیز منتشر شود. حال بیایید به نقد و بررسی بازی Caligo پرداخته و ببینیم این بازی چیست و اساسا به درد چه نوع مخاطبی از گیمرها میخورد.
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین و پس از 3 ساعت تجربه روی پلتفرم Xbox Series S انجام شده است.
مفهوم مرگ و زندگی
تم اصلی بازی که مرتبط با مرگ و زندگی است مفهوم زندگی را مورد بحث قرار میدهد و با تلاش در جستجوی معنا سعی میکند به راز و ارزش زندگی پی ببرد.مرگ و زندگی در معنی اولیهی خودشان به کارکرد اندامهای حیاطی بدن و از کارافتادگی آنها اطلاق میشود. اما آیا به راستی معنای زندگی همان است؟ نفس کشیدن و حضور فیزیکی زندگی را معنا میبخشد؟ انسان برخلاف موجودات دیگر تفکر عمیق و روابط پیچیده بادیگران دارد. او دارای آرزوهایی فراتر از وعدهی غذایی و یا سرپناه است. همین خواستهها، تفکرات و روابط تجربیات بیشماری را در زندگی انسان رقم میزند که نتایج آن دوباره به خود او برگشته و او را دچار تغییر میکند.
ساده اما سنگین
بازی Caligo به لحاظ گیمپلی عملا در راه رفتن خلاصه میشود و مکانیزم خاصی در دل خود جای نداده است. هیچگونه آیتمی برای برداشتن وجود ندارد و شما در جریان بازی هرگز به پازلی برنخواهید خورد و میزان تعامل شما با محیط تقریبا صفر است و همهی این سادگیها را درکنار سادگی در طراحی مراحل قرار دهید چرا که از نقطهیA به نقطه B میروید و چند خط دیالوگ جدید میشنوید و پس از آن مجدد همین عمل را تکرار کرده تا درنهایت مرحله به اتمام برسد.
باوجود طراحی زیبای محیط اما چشمها را در برخی صحنهها خسته میکند و مناظر یکدست و تکراری بهبنظر میرسند. البته در هر مرحله شخصیت ها خیلی زود لب به صحبت میگشایند و دیالوگهای مرموز و جذاب حواس شما را به خودشان جلب میکنند. تقریبا تمام کلمات بیان شده در بازی اهمیت بالایی دارند و نمیتوان بدون توجه یا حواسپرتی از دیالوگها به بازی ادامه داد زیرا در این صورت دلیلی برای این کار وجود نخواهد داشت. بازی در مجموع کوتاه است و زیر یک ساعت به طول می انجامد.
دیالوگها اکثرا سنگین و نیازمند تکرار و مرور در ذهن هستند اما برای شنیدن مجددشان شما مجبورید مرحله و سیو را از ابتدا شروع کنید و این مورد به مرور کلافگی رقم خواهد زد. شخصیت اصلی که در دنیایی میان مرگ و زندگی گرفتار آمده و خواهان کشف حقیقت وجودی خویش است. او خود را در برزخی میبیند که برای پاسخ به معمای ذهنش چارهای جز همسفر شدن با شخصیت مرموز داستان را ندارد. روایت بازی از طریق گفت وگوهای فلسفی و عمیق میان این دو شخصیت پیش میرود. مراحل بازی متشکل از چند مرحلهی کوتاه است که هرکدام ما را در محیط متفاوتی قرار میدهند.
بازی پر است از مفاهیم نمادین و استعاری مختلف و خب بعید میدانم از هر ده شخصی که به تجربه بازی بپردازند حتی دونفر از آنان برداشت کاملا یکسانی از اتفاقات بازی داشته باشند. دیالوگها گاه چنان شاعرانه و فلسفی میشوند که شما را به عمق وجودتان پرتاب کرده و برای لحظاتی با دید تازهای به ابعاد هویتیتان نگاه کنید.
اثری خاص
هنگامی که حرف از نقد و بررسی بازی Caligo بزنیم باید بگوییم این محصول چیزی نیست که مناسب هر گیمری باشد. حتی شاید میتوان گفت که اثر مورد بحثمان اصلا گیم نیست بلکه به مانند خوابی کوتاه عمل میکند که پس از بیدارشدن تا مدتی به آن فکر خواهید کرد. با اینحال بنظرم چنین تجربهای احتمالا فقط در قالب یک گیم تاثیرگذار باشد چرا که کنترل شخصیت اصلی باعث غرقپذیری در تجربه و همذات پنداری با شخصیت اصلی میشود و پیام نهایی بازی بهتر به عمق وجودتان خواهد نشست.
مفهوم زمان در بازی هیچ اهمیتی ندارد از این رو هیچ تنشی درمیان نخواهد بود. دنیایی ترسناک، وهمآلود و جذاب اما تاحدودی حوصلهسربر! بنابراین اگر مشتاق به مفاهیمی مانند مرگ و زندگی در قالب فلسفه نیستید هیچ دلیلی وجود ندارد که سمت این محصول بیایید. حتی اگر به موضوعات فلسفی کنجکاو و علاقهمند هستید بازهم ممکن است از تجربهی اثر پشیمان شوید چرا که شاید گفتوگوهای موجود در بازی برایتان پیچیده و در برخی موارد حتی بسیار ساده بنظر رسد.
ممکن است پس از اتمام به تیم سازنده احترام گذاشته اما جزو آثار موردعلاقهیتان قرار نگیرد. البته مخاطبی که به سمت این گیم بیاید با در نظر گرفتن ژانر واکینگ سیمولاتور میداند که محصول سوار بر اتمسفر و داستان خواهد بود اما بهرحال گسترهی مخاطبان محصول پیشرو قطعا محدودتر از عناوین دیگری به مانند Firewatch است.
لحن نسبتا خوب بازی
از آنجایی که روایت داستان از طریق گفتوگو پیش میرود صداگذاری درست شخصیتها مورد دقت و توجه توسعه دهندگان بوده است. هر صدا به خوبی و با لحن مناسبی در نقش خود قرار گرفته است و توجه مخاطب را در سطح بالایی جذب مینماید. البته باید بگویم این موضوع همیشه هم آنقدرها به خوبی پیش نمیرود مثلا صدای شخصیت مرموز داستان در برخی مواقع لحن غیرطبیعی به خود میگیرد و اعصاب مخاطب را اذیت میکند. اما بهرحال هنگامی که دیالوگها به اوج خود میرسند صداگذاران سربلند ظاهر میشوند و نمیتوان کارشان را ساده و کم اهمیت جلوه داد.
موسیقی متن نیز از دیگر نقاط درخشان بازی است. هنگام نیاز به کمک داستان میآید و به ریتم روایت آن کمک شایانی میکند. بازی با موتور یونیتی توسعه یافته است و باتوجه به تیم کوچک و هزینه پایین انتظار خاصی از آن نداشته باشید.
جمع بندی:
بازی Caligo مسئلهای را بغل کرده است که در عین حال ساده اما پیچیده و سخت است. مسئلهی زندگی و چگونه زیستن، مسئلهی خواست و ارادهی انسان در هنر انتخابها است. عنوان کالیگو تجربهای مبتنی بر تعامل و حتی آزادی عمل نسبی در گیمپلی نیست و تمام بار خود را روی دوش روایتش میگذارد و صرفا از شما میخواهد از نقطه A به B رفته تا دیالوگها به جلو بروند. با اینحال داستان ساده اما بسیار عمیق درکنار قدرت انتخاب معنادار در پایان بازی دو برگ برندهی اثر میباشد. اگر اهل فلسفه و مطالعه آن هستید و اوقات فراوانی را به معنای زندگی خویش اندیشیدهاید تجربهی یک ساعتهی این عنوان را به شما پیشنهاد میدهیم.