مجموعه بازی Legacy of Kain Soul Reaver همواره در اذهان به عنوان یکی از آثار برجسته و بهیادمانی بازیهای رایانهای حک شده است. پس از سالها انتظار، این شاهکارهای کلاسیک بهصورت ریمستر بازگشتهاند و این سوال در ذهن طرفداران قدیمی و جدید بازیها شکل میگیرد: آیا این کالکشن توانسته است عطش علاقمندان را سیراب کند؟ آیا میتوان همان شور و هیجان دوران گذشته را در دنیای جدیدی که امروز پیشروی ماست، تجربه کرد؟ با ما در کریتیکلنزهمراه باشید تا ببینیم آیا این ریمستر-کالکشن هنوز هم میتواند در قلب طرفداران خود جایی داشته باشند یا تنها خاطرهای از گذشته هستند که فقط بار نوستالژی را یدک میکشند؟
«خاطرات دور»
این نقد و بررسی بر اساس نسخه مخصوص منتقدین، و پس از 10 ساعت تجربه بازی در پلتفرم Xbox Series X انجام شده است.
همانطور که در مقدمه اشاره شد، سری بازی Legacy of Kain: Soul Reaver، یکی از آثار کلاسیک دهه 90 و اوایل دهه 2000 میلادی، اکنون بهصورت ریمستر بازگشته تا نسل جدید را به سرزمین Nosgoth دعوت کند.
گرافیک و گیمپلی بازی بهبود یافتهاند، اما هنوز نمیتوان از تاثیرات قدمت بازی چشمپوشی کرد. در حالی که ریمستر توانسته حس و حال نسخه اصلی را تا حدی زنده نگه دارد، تغییرات آنقدر چشمگیر نیستند که تجربهای کاملاً تازه ارائه دهند. به طور خلاصه میتوان حرف آخر را اول زد: بازی هیچ شباهتی به عناوین روز ندارد و این را در تک تک لحظات و المانها حس خواهید کرد. پس اگر قصد تهیه «میراث کین: سول ریور 1&2 ریمسترد» را دارید، خود را برای این چنین تجربهای آماده کنید.
تاریخچه
فرنچایز Legacy of Kain یکی از نامهای ماندگار در تاریخ بازیهای ویدیویی است که داستانی پیچیده و دنیای تاریک و رازآلودی را برای علاقمندان خلق کرده است. این مجموعه ابتدا در سال 1996 با انتشار Blood Omen: Legacy of Kain کار خود را آغاز کرد. عنوانی که توسط Silicon Knights ساخته شد و در آن، بازیکن در نقش Kain قرار میگرفت؛ بازی در آن زمان برای پیچیدگیهای داستانی، گیمپلی عمیق و شخصیتپردازی بینظیرش حسابی گرد و خاک به پا کرد و شروعی قدرتمند برای یک فرنچایز بزرگ رقم زد.
اما نقطه عطف واقعی برای این سری با انتشار Soul Reaver در سال 1999 اتفاق افتاد. این بازی که توسط Crystal Dynamics توسعه یافت، بهطور کامل رویکرد بازی را تغییر داد. در Soul Reaver، بازیکن نقش Raziel، یکی از مریدان Kain را بر عهده میگرفت؛ شخصیتی که بهخاطر خیانتهای Kain کشته و سپس به موجودی ماورائی تبدیل شده بود. تغییرات عمدهای در گیمپلی و طراحی بازی صورت گرفته بود؛ از جمله محیطهای وسیع و گرافیک پیشرفته که در آن زمان به شدت مورد تحسین واقع شد. این بازی نه تنها یک تجربه ناب اکشن-ماجراجویی بود، بلکه یک ترکیب منحصر به فرد از مبارزات سریع، پازلهای محیطی و داستانگویی پیچیده ارائه میکرد که در دل بسیاری از گیمرها جای خود را باز کرد.
در پی موفقیت Soul Reaver، دنباله مستقیم آن، Soul Reaver 2، در سال 2001 منتشر شد. این نسخه، علاوه بر ادامه داستان Raziel وKain، عمق بیشتری به جهان Nosgoth افزود و در آن، بازیکنان به کشف پیچیدگیهای بیشتر دنیای بازی پرداختند. شخصیتهای جدید، معماهای پیشرفته تر و پیچیدگیهای اخلاقی به داستان اضافه شدند که باعث شد بازی به تجربهای عمیقتر و احساسیتر تبدیل شود.
آخرین نسخه از این سری در سال 2003 منتشر شد؛ Legacy of Kain: Defiance که داستان را بهطور نهایی به پایان رساند و بهعنوان تکمیلکننده این سری کلاسیک معرفی شد. با این حال، پس از پایان یافتن این فرنچایز، طرفداران Legacy of Kain همچنان با شور و شوق به یاد این دنیای پیچیده و شخصیتهای فراموشنشدنی آن بودند.
سالها بعد، پس از گذشت نزدیک به دو دهه، Soul Reaver 1 و 2 بهصورت ریمستر بازگشتهاند تا یک نسل جدید از گیمرها را به دنیای Nosgoth دعوت کنند و به طرفداران قدیمی یادآوری کنند که این بازیها هنوز هم میتوانند تجربهای جذاب و فراموشنشدنی باشند. بازگشت این فرنچایز، فرصتی است برای بازسازی یاد و خاطرهای که روزگاری در دل هزاران گیمر در سراسر جهان نقش بسته بود.
قصه اول
بازی از جایی آغاز میشود که Raziel، یکی از ژنرالهای قدرتمند و مورد اعتماد Kain، بهخاطر تخطی از قانون نانوشته خونآشامها مجازات میشود؛ «رَزیل» در حالی که اولین خونآشامی است که به بالهای قدرتمند دست پیدا کرده، به حضور Kain فراخوانده میشود. اما به جای قدردانی، Kain او را به خاطر این تکامل پیش از موعد، به خیانت متهم میکند و در اقدامی بیرحمانه، بالهای Raziel را میشکند و او را در دریاچهای از آبهای مرگبار (که برای خونآشامها همچون سم است) پرتاب میکند. Raziel در درد و رنج فرو میرود و به ظاهر نابود میشود.
اما این پایان Raziel نیست؛ او توسط یک نیروی ناشناخته و الهی به نام Elder God به زندگی بازمیگردد، اما نه بهعنوان یک خونآشام، بلکه بهعنوان روح انتقامجو (Soul Reaver) بدن او تغییر یافته و او اکنون در فرم روح قرار دارد. الدر گاد به او مأموریت میدهد تا از Kain انتقام بگیرد و تعادل را به دنیای «نزگاث» بازگرداند. اینجاست که سفر انتقام و کشف حقیقت آغاز میشود.
Raziel پس از بیدار شدن در دنیایی که هزاران سال از سقوط او گذشته، متوجه میشود که Nosgoth کاملاً تغییر کرده و در حال فروپاشی است. او در جستجوی انتقام، به شکار برادران خونآشام سابق خود میپردازد، که هرکدام به موجوداتی ترسناک و هیولاوار تبدیل شدهاند. این شکار نه تنها برای انتقام است، بلکه Raziel از ارواح و انرژی آنها تغذیه میکند تا زنده بماند و قدرت خود را بازپس گیرد.
در پایان بازی، Raziel با Kain روبهرو میشود، اما بهجای یک رویارویی نهایی، یک پیچش داستانی رخ میدهد که سوالات بیشتری را در ذهن بازیکن ایجاد میکند؛ کین به رزیل میگوید: او چیزی بیش از یک ابزار ساده انتقام و داستان Soul Reaver چیزی عمیقتر از یک نبرد میان استاد و شاگرد است.
زمانی که Raziel در مقابل Kain قرار میگیرد و آماده است تا او را بکشد، کین از یک شیء باستانی به نام Chronoplast (دستگاهی برای کنترل زمان و مکان) استفاده میکند و به درون یک درگاه زمانی میگریزد؛ رزیل نیز بهدنبال او وارد این درگاه میشود، اما سرنوشت دقیق آنها مشخص نمیشود. بازی بهطور ناگهانی و با یک کلیفهنگر به پایان میرسد و بازیکنان را در انتظار دنبالهای که درSoul Reaver 2 روایت میشود، رها میکند.
قصه دوم
داستان Soul Reaver 2 بلافاصله پس از اتفاقات بازی اول آغاز میشود. رزیل که در پی انتقام از Kain وارد یک درگاه زمانی شده است، خود را در گذشتههای دور Nosgoth مییابد. در این نقطه، روایت پیچیدهتر میشود و Raziel درمییابد که ماموریت او چیزی بسیار فراتر از انتقام شخصی است. او حالا نه تنها باید به دنبال Kain بگردد، بلکه باید پرده از رازهای عمیقتری درباره سرنوشت خود، دنیای Nosgoth و نقش او در این چرخه پرابهام بردارد.
با هدایت Moebius، جادوگر زمان و یکی از مهمترین شخصیتهای بازی، «رَزیل» به گذشته سفر میکند تا سرنوشت واقعی خود و دنیای Nosgoth را درک کند. اما Moebius هم چهرهای بسیار دوگانه دارد؛ او به عنوان یک دستنشانده Elder God تلاش میکند Raziel را به مسیر مورد نظر خود هدایت کند. در طول سفر، Raziel با دشمنان جدیدی روبهرو میشود، از جمله شوالیههای انسانی که تصور میکنند او یک هیولای خونآشام است. اما بزرگترین چالش او، کشف حقیقت درباره Blade of Soul Reaver، شمشیری افسانهای است که قدرت آن در داستانهای این جهان افسانهای نهفته است.
در طول داستان، Raziel متوجه میشود که شمشیر Soul Reaver نه فقط یک سلاح، بلکه یک ضمیر زنده است و نقش محوری در سرنوشت او دارد. این شمشیر قرار است به نحوی، او و Kain را به هم پیوند دهد. در این میان، «رَزیل» از نیروی مرموز Elder God فاصله میگیرد، چرا که به تدریج درمییابد که این موجود شاید همانقدر شرور و خودخواه باشد که دشمنان دیگر او هستند. در همین حین، او بارها با Kain مواجه میشود و هر بار Kain او را از کشتن خود بازمیدارد، با این استدلال که هر حرکت او ممکن است پیامدهایی پیشبینیناپذیر برای تعادل جهان داشته باشد.
در پایان بازی، «رَزیل» به حقیقتی شوکهکننده دست مییابد: او همان روحی است که هزاران سال بعد به شمشیر «سول ریور» تبدیل میشود و این چرخه از ابتدا بخشی از سرنوشت او بوده است. او درمییابد که تمام این سفرها و درگیریها بخشی از نقشههای بزرگتر Elder God و Kain بوده است و او در این میان، مهرهای در بازی زمان و قدرت بوده است.
در نقطه اوج بازی، «رَزیل» با شمشیر Soul Reaver روبهرو میشود، اما به جای تسلیم شدن به این چرخه، او تصمیم میگیرد مسیر جدیدی را انتخاب کند. این انتخاب، بهجای حل کردن مسائل، تنها آنها را پیچیدهتر میکند و مسیر داستان را به بازی بعدی یعنی Legacy of Kain: Defiance میکشاند که متاسفانه در کالکشن ریمستر Legacy of Kain Soul Reaver کنونی وجود ندارد.
Soul Reaver 2 نه تنها داستان بازی اول را گسترش میدهد، بلکه لایههای عمیقتری از فلسفه و اخلاقیات را به داستان اضافه میکند. بازی در نهایت، سرنوشت شخصیتها را در هالهای از ابهام باقی میگذارد و بازیکن را با پرسشهای بیشتری درباره چرخه سرنوشت، اراده آزاد و پیچیدگیهای اخلاقی رها میکند.
داستان Legacy of Kain: Soul Reaver 1 & 2، همچون روایتی جاودانه از دل تاریکی، با همان عمق فلسفی و پیچیدگی بیبدیل خود بازگشته است. تقابل سرنوشتساز «رَزیل» و «کین» گرفتار در چرخهای بیپایان از خیانت، انتقام و تأملات عمیق وجودی، همچنان روح بازیکنان را تسخیر میکند. دیالوگهای شاعرانه و روایت چندلایه، تصویری بیزوال در مبارزه میان سرنوشت جَبری و اراده آزاد ارائه میدهند. اما چه افسوس که این روایت جاودانه، در حصار بازسازیای سطحی گرفتار آمده است؛ گرافیک و تکنیکی که شایسته این حماسه نیست و گیمپلیای که از استانداردهای امروز عقب مانده. با این همه، داستان بازی همچنان همچون فانوسی روشن، یادآور عظمت و شکوه گذشته این اثر ماندگار است.
بیتکنیک
از نظر تکنیکی و فنی، ریمستر Legacy of Kain: Soul Reaver 1 & 2 به طرز ناامیدکنندهای سرسری و بدون عشق کار شده است. این مجموعه که فرصت داشت شکوه گذشته خود را با استانداردهای مدرن ترکیب کند، متأسفانه بهجای بازآفرینی و اثری درخور نام این مجموعه، صرفاً یک پکیج «بازسازی سطحی» است. ارتقای گرافیکی به حداقل ممکن محدود شده است، بافتها فقط اندکی وضوح بیشتری پیدا کردهاند، اما همچنان قدیمی و بیروح هستند. نورپردازی، سایهها و افکتهای محیطی نیز تقریباً دستنخورده باقی مانده و هیچ نشانی از تکنیکهای مدرن و امروزی به چشم نمیخورد.
علاوه بر این، انیمیشنها کاملاً قدیمی و خشکند و کوچکترین بهبودی در روانی یا بازطراحی آنها صورت نگرفته است. سیستم فیزیک و تعاملات محیطی نیز همان حس و حال محدود و از کار افتاده نسخه اصلی را دارد، که در سال 1999 انقلابی بود، اما اکنون صرفاً احساس کهنگی را منتقل میکند.
مشکل دیگر، عملکرد فنی (پرفورمنس) است. حتی با وجود این گرافیک قدیمی، بازی همچنان در برخی صحنهها به مشکلاتی نظیر افت فریم برمیخورد، که این موضوع برای یک ریمستر، آن هم روی سختافزارهای مدرن، غیرقابل توجیه است.
در مجموع، این ریمستر بیشتر به یک پورت ساده شباهت دارد تا بازآفرینیای که شایسته چنین فرنچایز افسانهای باشد. فقدان تلاش در جزئیات فنی، این احساس را به وجود آورده که این کالکشن با حداقل هزینه برای جذب مخاطبان نوستالژیک و رتروگیمرها عرضه شده و نه برای احیای شکوهی که لایق آن است.
یادش به خیر و نیکی…!
گیمپلی و مکانیزمهای Legacy of Kain: Soul Reaver 1 & 2، زمانی درخشان و نوآورانه به نظر میرسیدند و توانستند استانداردهای جدیدی را در سبک اکشن-ماجراجویی تعریف کنند. طراحی محیطهای نیمهباز، جابهجایی بدون لودینگ میان دنیای مادی و روحانی، و معماهایی که هوشمندانه با این دوگانگی طراحی شده بودند، همگی جلوهای انقلابی به این بازیها در زمان انتشار بخشیدند. سیستم مبارزات، هرچند ساده، در زمان خود پویا و جذاب بود و ترکیب آن با مکانیزمهای اکتشاف، تجربهای کمنظیر ارائه میکرد.
اما در این ریمستر، این مکانیزمها حالا مانند اثری محبوس در گذشته به نظر میرسند. سیستم مبارزات، در مقایسه با استانداردهای مدرن، بسیار ابتدایی و فاقد عمق است؛ طراحی معماها با وجود خلاقیت، گاه تکراری به نظر میرسند و کنترل بازی که زمانی بسیار کارآمد بودد، اکنون سنگین و کند به نظر میرسند. حتی دوربین بازی، که در زمان خود نوآورانه محسوب میشد، حالا بیشتر به یک مانع تبدیل شده و تجربه بازیکن را مختل میکند. با این حال، نباید فراموش کرد که این بازیها در زمان خود چقدر پیشرو بودند. مکانیزم جابهجایی بین دو جهان هنوز هم ایدهای منحصربهفرد است و طراحی محیطها و اکتشافات مبتنی بر این دوگانگی، همچنان جذابیت خود را حفظ کرده است. با وجود تمام محدودیتها، گیمپلی این مجموعه میتواند یادآور روزهایی باشد که Soul Reaver استانداردهای جدیدی برای ژانر خود تعریف میکرد. اما متأسفانه، در قالب این ریمستر، این نوآوریها به جای خلاقیت، بیشتر همچون آثار یک یادگار قدیمی است.